شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

خاطره سربازی (طنز)

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳ ق.ظ


داخل کانکس سربازی شصت عدد تخت دو نفره‌ی دو طبقه بود و هوا کاملا تاریک. تلفن همراهم را روی ساعت پنج صبح به صورت ویبره یعنی همان لرزان کوک کرده بودم؛ تا بتوانم نماز صبحم را به موقع بخوانم.
لرزش موبایل باعث شد از نوک انگشت کوچک پا تا نواحی دریچه آئورتم به لرزه بیفتد. من طبقه‌ی دوم تخت بودم. coolمن لرزیدم، تخت هم لرزید، دوستم مجید هم در طبقه‌ی پایین تخت لرزید. 
مجید آهسته گفت: تو رو جون هر کی دوست داری بذارم بکَپیم شنگول.
من: جلوی خوانندگان درست صحبت کنا! 
مجید: ببخشید بذار بخُسبیم.
من: دیگه حالا خیلی هم نمی‌خواد ادبی باشه. smiley
از طبقه‌ی دوم تخت آهسته پایین آمدم. از تخت کلی صدا بلند شد. 
حالا نوبت راه رفتن بود. کف کانکس چون چوبی بود صدای قریچ قریچ می‌داد. 
آهسته‌آهسته و کورمال‌کورمال با صدای قریچ قریچ راه می‌رفتم که باز مجید آهسته گفت: شنگول بخُسب.
من: ای بابا! خب می‌خوام نماز اول وقت بخوانم.
دارانگ درونگ درینگ
نگران نباشید این صدای کانکس نبود، صدای پیام بازرگانی بود. laugh
کتاب (در منزل عشق) نوشته محسن کشتکار، تفسیر و طنز در حوزه ازدواج و خانواده را از اپلیکیشن طاقچه تهیه بنمایید.
دارانگ درونگ درینگ
به هر بدبختی بود، خودم را به دستشویی رساندم.
به‌به چه صفایی. دستشویی عمومی خلوت در دوران سربازی واقعا نعمت است. 
شروع کردم با آب سرد وضو گرفتن. آب واقعا خیلی خیلی سرد بود. موهای بدنم از فرط سرما یکی یکی بلند می‌شدند با تعجب به من نگاه می کردند و وقتی می فهمیدند دارم وضو می گیرم   از حالت سیخ به حالت خوابیده تغییر موضع می‌دانند. 
خواستم بیرون کانکس یک جای صاف و خلوت پیدا کنم و  نماز بخوانم اما واقعا هوا سرد بود.
به چشم خودم دیدم که پشه‌هایی که به سمت دستشویی می‌روند همه کاپشن زمستانی پوشیده‌اند. یکی از پشه‌ها خیلی معتراضانه گفت: خب برو داخل بخوان. surprise
من هم دل را به دریا زدم و دوباره وارد کانکس شدم که یک گوشه کنار تخت خودم و مجید نماز بخوانم.
صدای قریچ قریچ کف زمین را نمی‌توانستم کاری کنم، برای همین یک قدم می‌رفتم کمی صبر می‌کردم و دوباره یک قدم دیگر.
بالاخره همین اینکه ایستادم که الله اکبر بگویم دوباره زمین فغان برآورد و قریچی از خود به در کرد.
مجید: باز دوباره این اومدش. 
کمی آن طرف‌تر رفتم باز صدای قریچ آمد. کمی آن طرف‌تر رفتم صدای قریچ قطع شد و من با خوشحالی تمام و آهسته گفتم: الله اکبر.
همان‌طور که می‌دانید بر مردان واجب است که حمد و سوره‌ی نماز صبح و مغرب و عشاء را با صدای بلند (حجم‌دار) بخوانند.
حالا من، هم باید صدایم بلند باشد، هم بقیه بیدار نشوند. یعنی اصلا یک وضع مشکلی بود که نگو و نپرس. 
بسم‌الله را  که گفتم باز مجید آهسته گفت: خدایا ما رو از شر این شنگول‌العلما نجات بده. خب بذار مثل بقیه نیم ساعت دیگه بخون.
اما او نمی‌دانست که:
....ملعون است ملعون است هر که نماز عشاء را تا پر شدن ستارگان آسمان به تأخیر اندازد! ملعون است ملعون است هر که نماز صبح خود را تا برطرف شدن ستارگان به تأخیر اندازد!...( احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 605)
به هر بدبختی بود حمد و سوره را تمام کردم. حالا می‌توانستم نمازم را آهسته‌تر بخوانم. شما فکر می‌کنید من کجا بودم که صدای قریچ‌قریچ از زمین بلند نمی‌شد؟ یک ستون که مخصوص کانکس بود، به فاصله پنج سانت پشت سرم قرار داشت. برای همین صدای قریچ‌قریچ بلند نمی‌شد.
رفتن به رکوع همان و برخورد پشت من با ستون همان و با کله رفتن توی دل و قوه‌ی مجید همان. صدای فغان از همه جا بلند شد و آسایشگاه رفت روی هوا. من و مجید به بازداشتگاه افتادیم.frown
من: آخیش الان دیگه می‌تونم با خیال راحت نمازمو بخونم. laugh
مجید: بله. خسته نباشی دلاور. نذاشت ما یه ذره مثل بچه‌ی آدم بخوابیم.
من: از امام ششم (ع): خواب بامداد شوم است، روزى را کم مى‏کند و چهره را زرد و پژمرده می‌سازد، و خواب این ساعت خواب انسان‌هاى بیچاره است که خداوند متعال روزى را از طلوع فجر تا طلوع خورشید پخش مى‏کند پس از خواب این ساعت بپرهیزید. (مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقری ص : 84)
البته اینم به خودم می گم که در حدیث آمده است که:
پیامبر خدا (ص) فرمود: هر که مؤمنى را آزار کند مرا آزار کرده، و هر که مرا آزار کند خدا را آزار کرده، و هر که خدا را آزار کند در تورات و انجیل و زبور و فرقان لعنت شده است. (جامع الاخبار/ 72 البحار 75/ 150)  

       

مطلب چرا زوج های خوب از هم طلاق می‌گیرند به نظر خودم یکی از مهم ترین مطالبی هست که تاحالا نوشتم. برای همین پی دی اف. این مطلب رو می ذارم برای کسانی که می خوان توی گروه های خانوادگی نشر بدن البته چند بار ویرایشش کردم تبلیغ کتابمم توشه اخلاص که نیست همینه به زور تبلیغ رو می ذارم آخر پی دی اف laugh      

   دریافت
حجم: 372 کیلوبایت
توضیحات: چهار گام حل دعوا
                                 

 

  • شنگول العلما

نظرات  (۶)

  • آقای مهربان
  • سلام
    آقا نمی دونم واقعی بود یا غیر واقعی هرچی بود کلی خندیدم :)
    حالا من که مومن نیستم اما علی الحساب میفرمایند: هر کس دل مؤمنی را شاد کند، مرا شاد نموده و هر که مرا شاد نماید خدا را شاد نموده است.

    این قسمت کتاب رو هم خوندم، بسیار زیبا بود، ان شاء الله در آینده ای نزدیک تهیه ش می کنم
    خدا خیرتون بده
    پاسخ:
    سلام 
    ان شاءالله که همیشه خنده بر دل و بر چهرتون باشه^_^ 
    خدا به شما هم خیر فروان در دنیا و در عقبا بده. ^_^ 
  • محمد قاسم پور
  • تشکر آقا. خیلی ممنون.
    دکتراش برای رضای خداس! :)
    پاسخ:
    خواهش می کنم. 
    ان شاءالله خدا هر چه خیر هست براتون پیش بیاره ان شاءالله ^_^ 
  • محمد قاسم پور
  • تشکر آقا، خیلی ممنون. خدا خیرت بده.
    این فرآیند مجوز چقدر طول کشید؟


    من موضوع پایان نامه‌م، "آتش به اختیار فرهنگی در سیره‌ی معصومان (علیهم السّلام)" است. مذهبیه.
    حالا میخوام تا قبل از مصاحبه دکتری که سال دیگه هستش، یه جوری چاپش کنم که سابقه بشه. برای زمان مجوز و اینا برام مهمه.
    پاسخ:
    خواهش می کنم.
    بستگی به انتشارات داره
    زمان بررسی کار شما توسط،انتشارات های مختلف فرق می کنه. معمولا بین دو هفته تا سه چهار ماه توی معروف ها وقت می بره که کارتون رو انتشارات بررسی کنه که ببینه روی کارتون سرمایه بذاره یا نه
    انتشارات درݐیت دو هفته ای جواب می ده معروف چند ماه.
    صفحه آرایی و ویراستاری و طراحی جلد در انتشارات مختلف فرق می کنه. بستگی به شلوغ بودن سرشون داره. این هم بین چند هفته تا چند ماه. باز درݐیت وقت کمتر و معروف وقت بیشتر.
    اگر ویراستاری و صفحه آرایی و طراحی جلد انجام شده باشه. و انتشارات کتاب رو بفرسته برای مجوز معمولا چون کار مذهبی هست یکی دو ماه طول می کشه اگر وزارت فرهنگ ایرادی نگیره اگر ایرادی بگیره باید تصحیح و دوباره فرستاده بشه.

    رمز موفقیت کتاب خیلی به انتشارات مربوط هست. چون مردم در خرید خیلی به اسم انتشارات توجه می کنند و مثلا یکی مثل سوره مهر هم رسانه داره هم قدرت و مراکز ݐخش. کتاب می ره تا چاݐهای بالا. اما خیلی سخت قبول می کنه و طولش هم می ده چون کاغذ گرونه سه چهارتا کارشناس روی کار نظر می دن.
    برای خدا چاݐ کنید خدا هم خودش کمک می کنه ان شاء الله
    سلام
    :)) نعمت دستشویی عمومی خلوت رو خوب گفتید البته بهتر از اون نعمت حمام خلوت بود یا از اون بهتر نعمت حمام خلوت آب گرم چون وقتی آب سرد می شد حمام خلوت بود البته اگر درش رو نمی بستن.
    یک بار توفیق شد قبل اذان صبح بیدار شدیم رفتیم مسئول حمام رو تو تاریکی از یک آسایشگاه دیگه پیدا کردیم و با هزار بدبختی راضیش کردیم بیاد در حموم رو باز کنه تا بریم حموم چه صفایی داشت.

    ممنون بابت مطالب مفید
    محفوظ باشید ان شاءالله
    پاسخ:
    سلام
    ما که هر وقت حموم خلوت گیرمون می اومد دوستان رو آواز مهمون می کردیم😀
    خدا شما رو هم عاقبت بخیر کنه ان شاءالله
  • محمد قاسم پور
  • سلام علیکم
    عصر عالی بخیر
    آقا این کتاب رو چطوری فرستادید تو طاقچه؟
    از ارشاد هم مجوز گرفتید یا نه؟

    من پایان نامه م تموم شد و دفاع کردم، میخواشتم چاپش کنم، اما دیدم خیلی هزینه داره، گفتم بذار اینطوری نشرش بدم که حداقل یه سابقه بشم برام. اگر کمک کنید ممنون میشوم.
    پاسخ:
    سلام علیکم
    برای نشر در طاقچه و ... حتما باید فیݐا و مجوز داشته باشین 
    من تقریبا چهارصد هزار تومان دادم به انتشارات خادم الرضا برای گرفتن مجوز،و فیݐا. صفحه آرایی و طرح جلد و ...همه خودم انجام دادم.
    بعد از آمدن مجوز از انتشارات یه نامه گرفتم که حق نشر کاغذی و الکترونیک با خودمه با این نامه من ناشر مولف می شم.
    بعد مراجعه به سایت طاقچه و ثبت نام و انجام مراحلش و بعد نشر.
    اگر کارتون مذهبی هست
    چند انتشارات مذهبی معرفی می کنم سوره مهر و دفتر نشر فرهنگ اسلامی و جمکران این ها اگر کارتون رو ݐسندیدن خودشون تمام هزینه اش رو می دن و خودشون نشر می دن و درصدی هم به شما می دن اما هر کدوم تقریبا یه ماه جواب دادنشون طول می کشه. کتابی موفق می شه که انتشارات معروف قبولش کنه و تمام هزینه اش رو بده وگرنه کتابی که خود نویسنده تمام هزینه رو بده خیلی کم می فروشه و ݐولش اصلا برنمی گرده چه برسه به سود مگر به ندرت.
    اگر این ها نشد دیگه انتشارات بقیه همه هزینه ها با خودتونه. و چاݐ کتاب در وقتی که تمام هزینه با خودتونه اصلا توصیه نمی شه و فقط همون نشر الکترونیک از،بین سایت ها فقط هم طاقچه ناشر مولف قبول می کنه بقیه فقط ناشر قبول می کنن با نویسنده کار نمی کنن. 



  • محسن رحمانی
  • سلام


    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ کلی خندیدم .

    کی خدمت بودی؟
    پاسخ:
    سلام 
    ان شاءالله همیشه به شادی^_^ 
    دقیقا در فتنه 88 من خدمت بودم^o^ .  البته پلیس راهنمایی و رانندگی بودم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">