شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۲
بهمن

گزیده کتاب معراج السعاده اثر ملا احمد نراقی 

حاشیه بر کتاب: مراقب فالو ها (دنبال کردن ها) باشیم. 
چون طبع انسان دزد است، و آنچه را مکرر از طبع دیگر می بیند اخذ می کند.
 اگر صفحات مجازی لیبرال ها رو دنبال می کنیم، کم کم افکارمان شبیه آن ها می شود. اگر منفی نگرها، اگر شکاک های به دین، اگر ناشکرها، اگر بی تقواها و اگر مومن ها، اگر با تقواها و...  را هر روز دنبال می کنیم کم کم شبیه آن ها می شویم. 
اگر فیلم های ویدیوی خانگی با حجاب بد، اگر خواننده با محتوای بد، لغو و یا غفلت و لهو و.. و اگر چشم دایم می خورد به بدحجاب و اگر صوت عالمان، اگر دوستان خوب و باتقوا و .... هر روز می بینیم و گوش می کنیم کم کم شبیه آن ها می شویم. 

پس لفت دادن (ترک کردن) آغاز سلوک الی الله است. 
وگرنه بدون اینکه بفهمیم نمازمان هی بدتر و بی توجه تر می شود چادر می شود مانتو از عالم خوشمان نمی آید و.... 

برای استفاده از معارف قرآن باید طهارت کسب کنیم پاکسازی از همه گناهان. 
 لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ
 و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (= دست یابند) .
سوره الواقعه آیه 79

لذا نفرمود: لا یقرئه و لا یفهمه الاّ المطهّرون بلکه فرمود: لا یَمسّه الاّ المطهرون و تماس، معنای خاص دارد. چنانکه در روایت آمده است: تنها مقرّبان درگاه الهی با قرآن تماس پیدا میکنند.(تفسیر نور)


فصل دوم: مقدمات تزکیه نفس

بدان که: لازم است از برای طالب پاکی نفس از اوصاف رذیله، و آرایش آن به صفات جمیله، اجتناب از چند چیز:

اول: اجتناب از مصاحبت بدان و اشرار را لازم داند. و دوری از همنشینی صاحبان اخلاق بد را واجب شمارد، و احتراز کند از شنیدن قصه ها و حکایات ایشان، و استماع آنچه از ایشان صادر شده و سرزده. و با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه مجالست نماید، و معاشرت ایشان را اختیار کند، و کیفیت سلوک ایشان را با خالق و خلق ملاحظه نماید. و از حکایات پیشینیان و گذشتگان از بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادت مطلع شود، و پیوسته استماع کیفیت احوال و افعال ایشان را نماید، زیرا که: صحبت باهر کسی مدخلیت عظیم دارد در اتصاف به اوصاف و تخلق به اخلاق او.

نار خندان باغ را خندان کند

صحبت نیکانت از نیکان کند

چون طبع انسان دزد است، و آنچه را مکرر از طبع دیگر می بیند اخذ می کند. و سراین آن است که: از برای نفس انسانی چندین قوه است، که بعضی مایل به خیرات وفضایل، و بعضی مقتضی شرور و رذایل هستند، و پیوسته این قوا با یک دیگر در مقام نزاع و جدال اند، و از برای هر یک از آنها که اندک قوتی حاصل شد و جزئی معینی به هم رسید، بر آن دیگری به همانقدر غالب می شود. و نفس را

[76]

مایل به مقتضای خودمی کند.

و شکی نیست که: مصاحبت با صاحب هر صفتی و شنیدن حکایات و افعال او واستماع قصص احوال او باعث قوت مقتضی آن صفت می شود، و به این سبب کسانی که بیشتر اوقات با هم، همنشین هستند، یا در اغلب ازمنه به جهت اجتماعی که با یکدیگردارند - مانند شاگردان یک استاد یا بندگان یک مولی و امرای یک پادشاه - غالب آن است که اخلاق ایشان «متلائمه» ، (2)و اوصاف ایشان متناسبه هستند، بلکه چنین است در اهل یک قبیله یا یک شهر.

و لیکن، چون اکثر قوای انسانیه طالب اخلاق رذیله است، انسان زودتر مایل به شرمی شود، و میل او به صفات بد آسان تر است از میل به خیرات. و از این جهت است که گفته اند: تحصیل ملکات ارجمند به منزله آن است که از نشیب به فراز روند، و کسب صفات ناپسند چنان است که از فراز به نشیب آیند. و اشارت به این است آنچه حضرت رسول - صلی الله علیه و آله و سلم - فرموده اند:

«حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات» (3)

یعنی:

«رسیدن به درجات بهشت به کشیدن جامهای ناگوار منوط، و دخول آتش جهنم به ارتکاب خواهشهای نفسانی مربوط است» .

این حدیث درتفسیر نمونه نیز آمده است:
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 29
در سخنی از امیر مؤ منان علی (علیه السلام ) می خوانیم : ان الجنة حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات : بهشت در میان ناملائمات پیچیده شده و دوزخ در لابلای شهوات .

دوم آنکه: همیشه مواظب اعمالی باشد که از آثار صفات حسنه است، و خواهی نخواهی نفس را بر افعالی وا بدارد که مقتصای صفتی است که طالب تحصیل آن، یادر صدد محافظت بقای آن است، مثل کسی که خواهد محافظت ملکه سخاوت وجودرا نماید، یا آن را تحصیل کند، باید پیوسته اموال خود را به موافق طریقه عقل و شرع به مستحقین بذل نماید، و هر وقت که میل خود را به بخل و امساک بیابد نفس خود را درمقام عتاب در آورد. و کسی که در مقام حفظ صفت شجاعت یا در صدد کسب آن باشد، باید همیشه قدم گذارد در امور هولناک و احوال خطرناک، که عقل و شرع از آنها منع نکرده باشد، و چون آثار جبن در خود مشاهده کند با خود در قهر و جنگ بوده باشد، و این به منزله ریاضت بدنیه است، که از برای دفع امراض بدن یا حفظ صحت آن به کارمی رود.

سیم آنکه: پیوسته مراقب احوال و متوجه اعمال و افعال خود باشد، و هر عملی که می خواهد کرده باشد، ابتدا در آن تامل کند، تا خلاف مقتضای حسن خلق از او سرنزند، و اگر احیانا امری از او به ظهور آمد که موافق صفات پسندیده نیست، نفس خود را تادیب کند، و در مقام تنبیه و مؤاخذه آن بر آید. به این طریق که: اول خود راسرزنش و ملامت کند، و بعد از آن متحمل اموری شود که بر او شاق و ناگوار است.

همچنان که اگر کام خود را شیرین کند به لقمه ای که نباید از آن بخورد، مذاق را تلخ سازد به روزه داشتن، و اگر غضبی بیجا از او در واقعه ای سرزند، مؤاخذه کند خود را به صبر کردن در واقعه دیگر و اشد از آن، یا خود را در معرض اهانتی در آورد که نفس راتحمل آن گران بوده باشد، و یا تلافی آن را به نذر و تصدق و امثال آن نماید.

[77]

و زنهار، که در هیچ حال از خود غافل نشود، و از جد و جهد در کسب صفات نیک یا حفظ آنها باز نماند، و اگر چه چنان داند که در اخلاق حسنه به مرتبه اعلی رسیده، زیرا که غفلت موجب کسالت است، و به سبب کسالت، فیض، [عالم قدس] منقطع می شود و ابواب فیوضات بسته می گردد.

اندر این ره می خروش و می خراش تا دم رفتن دمی غافل مباش

و از سعی و جهد «یوما فیوما» نفس را صفات تازه حاصل، و هر لحظه او را ترقی در مرتبه کمالات و صعود به معارج سعادات هم می رسد به مرتبه ای که پرده طبیعت ازپیش بصیرت او برداشته می شود، و محل اسرار ملک و ملکوت، بلکه محرم خلوت جبروت می گردد. و باید در امور دنیا و متعلقات این عاریت سرا زیاده از قدر ضرورت سعی نکند، و بیش از قدر لازم ملتفت آنها نشود، و خود را به مشقات سرمد گرفتار نسازد.

آری! چه شقاوتی از آن بالاتر، که کسی جوهر گرانمایه از عالم قدس را صرف تحصیل «خزف»(4)پاره ای چند در ظلمتکده دنیا نماید، و یوسف کنعان تجرد(5)را به بهای کلاف(6)پیره زالی فروشد. یا متاعی را که ثمنش ملک ابد باشد به ازای خشت وخاکی دهد، و سرمایه ای را که سودش پادشاهی سرمد باشد بر سر خاک و خاشاکی نهد.

چهارم آنکه: احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه شهویه یا غضبیه می شود. وچشم را محافظت نماید از دیدن آنچه غضب یا شهوت را به هیجان می آورد. و گوش را نگاهدارد از شنیدن آنها. و دل را ضبط کند از تصور و تخیل آنها، و بیشتر سعی در محافظت دل نماید و خیال آنها را در خاطر خود راه ندهد، زیرا که: از تصور و خیال آتش، شوق و شعله غضب تیز می گردد، آنگاه سرایت به اعضا و جوارح می کند، ومجرد دیدن یا شنیدن، بدون اینکه دل را مشغول آن کند چندان تاثیری ندارد. و کسی که این دو قوه را از هیجان محافظت ننماید، مانند کسی است که شیر درنده یا سگ دیوانه یا اسب سرکشی را رها کند، و بعد از آن خواهد که خود را از آن خلاص کند.

پنجم آنکه: فریب نفس خود را نخورد، و اعمال و افعال خود را حمل بر صحت نکند، و در طلب عیوب خود «استقصا» و سعی نماید، و به نظر دقیق در تجسس خفایای معایب خود بر آید، و چون به چیزی از آنها بر خورد، در ازاله آنها سعی کند، و بداند که هر نفسی عاشق صفات و احوال خود است، و به این جهت اعمال و افعالش در نظرش جلوه دارد، و بدون تامل و باریک بینی به عیوب خود بر

[78]

نمی خورد، بلکه اکثر مردم ازعیوب خود غافل اند، و خاری که به پای کسی رود زود می بینند، ولی شاخ درختی رادر چشم خود بر نخورند.

2. موافق، سازش با یکدیگر.3. کنز العمال، ج 3، ص 332 خ 6805. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 566، خطبه 175. (با اندک تفاوتی)

  • شنگول العلما