شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

ماجرای کتک خوردن یک فقیه برجسته از همسرش

سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۰ ب.ظ


ممکنه فکر کنیم همیشه علماء که به درجات عالی رسیدند به خاطر همسران خوب  بوده. 
اما شاگرد آیت الله قاضی هاشم حداد مادرزنش ناسزا بهش می گفته و به خاطر فقر سرزنش می شده. 
و کاشف الغطاء هم که این جور.
و.... 
 
میدان جهاد تو هم متفاوت است پدر و مادرت یا همسرت یا فرزند یا خانواده همسر تو ممکن است بدی هایی داشته باشند و آن ها و اینجا محل جهاد با نفس تو را شکل می دهند

 در انتخاب دقت کن اما خدا خودش می داند چه همسری به تو بدهد که نقص هایت بروز کند و تو در برطرف کردن آن ها بکوشی. 

 

کاشف الغطاء می گفت: اگر تمام کتابهای فقه را با آب بشویند من می توانم همه ابواب آن را از طهارت تا دیات از حفظ بنویسم. در عظمت و بزرگواری او همین قدر بس که آیة الله العظمی سید مهدی بحر العلوم او را به عنوان مرجع عام شیعه معرفی می کرد و حتی امر فرمود به اهل بیت خود که از شیخ جعفر تقلید نماید. وی مؤلف کتاب کشف الغطاء در فقه استدلالی است و به خاطر تالیف این کتاب به کاشف الغطاء ملقب شد.

اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقی می‌کند ولی خیلی هم خبر از داستان نداشتند. اینقدر در مقام جست‏‌وجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهی، این فقیه عالیقدر گاهی که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابی او را کتک می‌زند.

یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند و گفتند: آقا ما داستانی شنیده‌‏ایم از خودتان باید بپرسیم. آیا همسر شما گاهی شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوی‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی می‌شود، حسابی مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زن‏ هایمان را بفرستیم ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ گفت: این زن در این خانه برای من از اعظم نعمت‏‌های خداست چون وقتی بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند. گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد. همان وقت می‌آیم در خانه کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود! این چوب الهی است، این باید باشد.

  • شنگول العلما