شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

چون کنیم

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۳:۱۴ ب.ظ

خواستم در مورد انتخابات و مسایل روز بنویسم وقت نمی شه. وقتی تیترها رو می نویسم که بنویسم، می بینم خیلی طولانی می شه.
چرا وقت نمی کنم چون دو دستم مشغوله. یک دست در کار و یک دست فرزند و یک دست هم در گوش دادن به صوتهای آزمون معلمی. می تونم در حین کار گوش کنم اما نمی رسم بخونم. البته سه دست شد که اشکال ندارد کاری لست که شده.
به خودم نگاه می کنم قبول نمی شم به فضل خدا نگاه می کنم قبول می شم ان شاءالله.
منابع آزمون رو که می بینم، یک نفر با اعتقاد بخونه یک انقلابی کار درست می شود. اما چرا معلم انقلابی زیاد وارد آموزش و پرورش نمی شه؟ چون تستی می خوانند نه برای فهمیدن و عمل کردن.
یکی از کتابهای بسیار زیبایی که گوش دادم کتاب (روایت سوم) از منابع آزمون معلمی بود 
این کتاب، جنگ را به دوره های مختلف تقسیم می کنه و علل شکست و پیروزی رو می گه و ربطش می ده به امروزمون. بسیار جالب بود. 
مخصوصا قسمت شرح حال شهید علم الهدی و از اون باحال تر، مادر شهید علم الهدی. انصافا من که به گرد پای مادر شهید علم الهدی (خانم جزایری) هم نمی رسم. اصلا این خانم یک کوه بود.
کتاب را توصیه می کنم بخوانید صوت این قسمت کتاب رو که درباره مادر شهید است در اون یکی وبلاگم (عارفانه ها) گذاشتم.
مطالب زیادی در ذهنم است مثل زوج درمانی قسمت سوم، اسلام آمریکایی و ....
اما از اونجا که وقت نمی کنم بنویسم تا بعد از ازمون، یک مطلب مال سال نود و پنج را می گذارم. آن روزهایی که کوتاه و طنز می نوشتم. 
چون کنیم:
همراه تنی چند از شاگردانم وارد یک مجلس شدم. همگان پیش پای من بلند شدندی و احترام زیاد کردندی. اما عدّه‌ای از صوفیان در گوشه‌ی مجلس بودند که خود را به ندیدن زدند و به احترام ما بلند نشدند.

با شاگردان در گوشه‌ای نشستیم. یکی گفت: استاد شنگول‌العلما چون کنیم؟ چیزی بگویید تا دلمان شاد شود.

به دیوار اشاره کردم و گفتم: آنجا یک ترک است. بیایید همه به آن ترک بخندیم.

با دیدن ترک همگان خندیدند و شادی بسیار کردندی.

یکی دیگر از شاگردان که ترک دیوار به آن زیبایی را ندیده بود و حواسش همچنان در پی صوفیان بود گفت: گویا صوفیان احترام گذاشتن نمی‌دانند.

من: این نقص است که توقع داری همه به تو احترام گذارند.

شاگرد: از چه رو؟

من: من احب ان یتمثل له الرجال قیاما فلیتبوأ مقعده من النار. هر که دوست دارد مردم در برابرش بایستند جایگاه خود را در آتش قرار داده. (نصایح پیامبر(ص) به ابوذر، مکارم‌الاخلاق)

شاگرد: استاد عجب نصیحت ارزشمندی گفتید. بگذارید پیراهن خود را جری دهم و ره کوی و برزن پیش گیرم.

من: آیا منظورت از جری، تام و جری می‌باشد؟

شاگرد: خیر. منظورم از جر، پاره کردن بودندی.

من: این را مکن. چون در زمان‌های آینده لباس پاره پوره مُد خواهد شد.

شاگرد: باشد. جر نمی‌دهم.

یکی دیگر از شاگردان گفت: شاید آن صوفیان استاد ما را نمی‌شناسند.

من: چه بهتر که نشناسند. گم‌نامی بسی بهتر است.

شاگرد: از چه رو؟

من: محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند پرهیزگاران گم‌‌نامند همانان که هرگاه غایب شوند کسی جویایشان نمی‌شود و وقتی حضور دارند ناشناخته‌اند. آنان پیشوایان هدایتند و چراغ‌های دانش. (کنزالعمال5947)

شاگرد: استاد من نیز گم‌نامی را بسیار دوست دارم. گاهی شبانه به صفحات مجازی مردم می‌روم و برای آنانی که کامنت(نظر) ندارند و از جهت کامنتی فقیرند، به صورت ناشناس نظر می‌گذارم.

من: عجب.

دقایقی چند در آن مجلس ماندیم و همگی بیرون رفتیم.

موقع خروج متوجه شدم یکی از شاگردان شلوار جینی زاغارت با کفشی اسپورت و آنتیک پوشیده است که توجه همگان را جلب کند

من: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ (قصص83) آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند، و فرجام‏[خوش‏] از آنِ پرهیزگاران است. (قصص83) در مجمع‌البیان در توضیح این آیه از امیرمؤمنان على(ع) گفته شده: ان لرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها!: گاه مى‌شود که انسان از این لذت می‌برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه مى‌شود، (چرا که این هم شاخه کوچکى از برتری‌جوئى است !)

بعد از شنیدن این حدیث، او متحول شد و لباسی چون همه‌ی مردم پوشید.

 جهیزیه گران جهت در آوردن چشم فامیل، ماشین شاسی بلند جهت بریدن کف دوستان ، عروسی آنچنانی جهت پز جلوی جمع و ریاست طلبی و بندکفش بهتر حتی و ...
 همه نمونه هایی از خودبرتربینی می تواند باشد.

  • شنگول العلما

نظرات  (۶)

تا قبل از خوندن این پست فکر می‌کردم شما آقا باشید!
پاسخ:
آقا هستم هنوز ^_^
یک دستم فرزند هست یعنی وقت فراغت، مشغول بازی با فرزند هستم. 
^_^.
  • صـــالــحـــه ⠀
  • خوبه که بیشتر توضیح میدید.
    ما هم استفاده می‌کنیم.
    پاسخ:
    ممنون از حضورتون و دقت در اینکه انحراف نباشد‌.
  • صـــالــحـــه ⠀
  • شما یه طوری حرف آدم رو به خودش تحویل میدید انگار چیز جدیدی گفتید. ببخشید البته اینطور میگم!
    منم که همین رو گفتم!!! ولی شمایی که بحث‌های دقیق دینی رو می‌نویسید باید دقت کنید که برداشت دیگه‌ای از کلامتون خلاف منظور واقعی‌تون نشه احیانا. چون کلا شما یک مشی صوفیانه از دین رو بیشتر برجسته می‌کنید...
    در بعضی از تفاسیر از آیه "اذهبتم" مراد از الطیبات، معاصی اومده.
    و دقت هم کنید که سیره ائمه با هم متفاوت بوده چون وضعیت معیشتی غالب مردم در هر دوره‌ای متفاوت بوده. و اینکه انسان حق داره به خودش سخت بگیره اما اینکه هی سرش رو بکنه تو کار دیگران که فلانی کفش و لباس خوب پوشیده و اخ اخ کنه، این بده!
    شما به عنوان سالک برای خودتون می‌تونید برنامه بدید، نه برای دیگران.
    ممکنه کسی در شرایطی باشه که ساده لباس پوشیدن اتفاقا بیشتر نفسش رو لذت بده چون وجهه‌اش رو در نگاه دیگران بهتر می‌کنه اون ساده پوشی!!!
    و بعضا ممکنه برای خیلی‌ها کار درست این باشه که آراسته‌تر لباس بپوشند.
    پس سلوک صرفِ دوری کردن از لذت‌ها نیست. مراقبت از قلب و نفس هست که همیشه باید مراقبت کرد با هر گونه افراط و تفریط لذت در راه معاصی نبره. و اگر مباح رو بر خودش ممنوع می‌کنه، اینم کلی اما و اگر داره. اینقدرها راحت نیست که شما میگید.
    پاسخ:
    سلام 
    اینکه می گید در بعضی تفاسیر آمده طیبات یعنی معاصی در کدوم روایت و تفسیر معتبر اومده. به ظاهرش نمی خوره که قرآن به معصیت بگوید طیبات.
    یه مقدار تفسیر المیزان ببینیم:
    و در آغاز جمله ((اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها(( کلمه ((یقال (( در تقدیر است ، و معنایش این است که : به ایشان گفته می شود طیبات خود را در زندگی دنیا از بین بردید. و کلمه ((طیبات (( به معنای اموری است که ملایم با نفس و موافق با طبع آدمی است ، و انسان از آنها لذت می برد. و ((اذهاب طیبات (( به معنای از بین بردن و مصرف کردن آنها است . و مراد از ((استمتاع از طیبات (( استعمال و بهره مند شدن از آنها است ، به طوری که این بهره مندی در نظر، هدف باشد، نه وسیله برای زندگی آخرت و آمادگی برای آن .
    و معنای آیه این است که : وقتی عرضه بر آتش می شوند به ایشان گفته می شود: شما همه آن طیباتی که باید امروز از آن لذت ببرید در زندگی دنیا از بین بردید، و همانجا از آنها بهره مند شدید، و دیگر چیزی برایتان نمانده که امروز در این عالم از آن لذت ببرید.
    من اگر به عنوان سلوک چیزی می گویم، هر کسی که دوست دارد در راه سلوک گام برداره استفاده می کنه هر کس می خواهد در حد مسلمان عادی باشد و در توان خودش نمی بینه گام بر نداره.
    در داستان سر در کار شاگرد شده نه اینکه رفته توی خیابان از دم به همه گفته فلان کنید و بهمان.
    من گاها هی می گم این مطلب برای سالک است به درد همه نمی خورد حتی حدیث حلوا را گفتم برای همه نیست صوت هم می گذارم گاهی قبلش می نویسم برای همه نیست.
    یا باید ننویسم و یا مثلا رمزدار بنویسم یا باید بگویم این برای سالک است مثلا.
    اینکه ائمه در دوره های متفاوت به شکلهای مختلف عمل می کردند این یعنی همان زمان شناسی.
    یک زمان حصیر مد بوده. حالا که حصیر نمی شه. یکی ساده زیستی برایش موکت است یکی قالی ساده. یکی همسری دارد که اصلا اینها را قبول نمی کند قالی بهتر.
    یکی مسول است ساده زیستی برایش واجب تر. یکی همسری دارد از طبقه مرفه یکی همسری جهادی دارد و ....
    یکی کارش جوری است باید هی بین شهری سفر کند زهد یعنی داشتن ماشین خیلی خوب یکی محل کارش در کنارش است زهد یعنی دوچرخه.
    اگر ساده زیستی برای ریا باشد بد است اگر تیپ زدن برای خدا باشد خوب است‌.
    صرفا دوری کردن از همه لذتها را نگفتم. لذت غافلانه و لذت نفسانی حیوانی را گفتم.
    وگرنه تفریح و لذتی که قدرت خدمت را بیشتر کند خوب است.
    نیاز به تفریح هم در همه یکسان نیست.
    ترکیب زمانشناسی و اینکه خصوصیت و توان افراد متفاوت است نتیجه می دهد هر کس باید گفته ها را با توجه به زمان و خصوصیاتش بسنجد بفهمد و سلوک کند.
    یک روایتی است نقل به مضمون جهیزیه گران در خانه یکی از معصومین دیدند ایشان فرمودند اینجا اتاق همسر است اتاق ساده تر که مال من است این هست 
    اجبار در کار نیست ترغیب است اجبار در مستحب که نداریم.
    یکی هدفش بهشت است یکی هدفش لقا یکی دوری از جهنم. 
    هر کسی خودش را خودش می شناسد.



  • مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏
  • از ما گفتن بود برادر منبر رفتن بی‌عمل فایده ندارد .
    در نقض سخنان شما به فرموده مولا علی : مردم به دین ملوک خود هستن . اگر مردم رباخوار شدن ، رشوه گیر شدن، دزد شدن یقین بدانید یک دلیلش مسولین دزد هستن.
    به جان خالیبابف و اسحاق و الیاسش و ما بقی ۵۰۰۰ مسول دو تابعیتی راست می‌گویم.
    هییییی دل غافل.
    خدا همه ما رو عاقبت به خیر کنه.
    ان‌شاءالله.

    پاسخ:
    سلام مردم به دین ملوکشان هستند حدیث نیست. شاید باشد و احتمال قوی تر ضرب المثل است. اما همچین مضمونی هست.
    من هم گفتم درصد تقصیر معروفها و خواص و الگوها بیشتر اما
    کلکم راع و کلکم مسول عن رعیته.
    و امر به معروف و نهی از منکر هم مخصوص همه است الگوها بیشتر
    امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط خواهند شد سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمى گردد» نامه ۴۷ نهج البلاغه
    ان شاءالله که من هم هدایت بشم^_^
  • صـــالــحـــه ⠀
  • سلام.

    جمع بین دو خصوصیت اسپرت و آنتیک چی میشه؟ :)
    اما یک نکته در مورد اون روایت "ان الرجل لیعجبه..." ترجمه‌تون غلطه. ایرادی نداره انسان لذت ببره از چیزهای حلال. اینکه سرخوش و مغرور و متکبر بشه به واسطه اون‌ها بد هست.
    خداوند می‌فرماید: "قل من حرّم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق..."


    پاسخ:
    سلام 
    حقیقتش من همیشه سعیم بر اینه که ترجمه نکنم
     این قسمت عین متن تفسیر نمونه بود.
    در پرانتز انتهای ترجمه نوشته شده . شاخه ای از برترجویی.
    یعنی لذت به عنوان حلال خدا نمی برد بلکه لذت برتری جویانه می برد.
    لیعجبه احتمال می دهم از ریشه عُجب باشد‌.
    یک وقت انسان تیپ می زند که جلوه جمال خدا باشد با رعایت حدود شرعی.
    یک وقت تیپ می زند که بگوید من بهترم. این شاخه ای از  برتری جویی و علو  است.
    اما بحث لذت که جدای از این بحث است.
    لذت اشکال ندارد ان لذتی اشکال دارد که غافلانه باشد لذت نفس باشد. باعث دوری از خدا بشود.
    اگر لذت ترک لذت بدانی دگر لذت نفس (شهوت نفس) لذت نخوانی
    هزاران در خلق بر خود ببندی گرت باز باشد در آسمانی (سعدی) 
    اما من می خواهم درجه ای بالاتر هم بگویم.
    آیه ای که گفتید برای مسلمان معمولی است اشکالی هم ندارد.
    و البته در مورد این هم است که حلال را حرام نکنیم.
    اما درجه ای بالاتر هم داریم برای سالک.
    آیه ی سالک ایه اذهبتم طیباتکم است.ایه ۲۰ احقاف اذهبتم خبائثکم نیست. طیباتکم است.
    یعنی ته دیگ حلال را درنیاورید.
    در حدیثی از امام باقر (علیه السلام ) می خوانیم : روزی مقداری حلوای مخصوصی خدمتش آوردند، حضرت از خوردن آن امتناع فرمود، عرض کردند آیا آن را حرام می دانی ؟ فرمود: نه ، ولکنی اخشی ان تتوق الیه نفسی فاطلبه ثم تلا هذه الایه : اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها: ((من از این می ترسم که نفسم به آن مشتاق گردد، و پیوسته به دنبال آن باشم ، سپس این آیه را تلاوت فرمود: اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا ....(تفسیر نمونه ج۲۱ص۳۴۸)
    سطح پرواز متفاوت است. سطح پرواز سالک حدیث بالا است ممکن هم هست این حدیث را برای غیر اهلش بخوانیم نه تنها جواب ندهد مضر هم باشد بستگی به سطح پرواز دارد.


  • مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏
  • سلام علیکم
    ضمن عرض سلام و خسته نباشید
    باید بگویم این ره می‌روید اگر به ترکستان نباشد به کعبه نیست. شما نوعی رو نمی‌گویم، جمیع روحانیون معزز و گرانقدر را مخاطب قرار دادم.
    شما در ابتدا اگر می‌خواهید حرف‌هایتان چونان سابق در دل مردم جای بگیرد و مردم به راه راست هدایت شوند می‌بایست مسولین را ارشاد نمایید که به سیره ائمه گرانقدر عمل کنند.
    تا وقتی مسولین حکومت راه دیگری می‌روند و حکومت شیعی علوی را بدنام می‌کنند تعلیمات شما آب در هاون کوبیدن است.
    در مقابل فساد مسولین و فرزندانشان قد علم کنید و امر به معروف کنید و در این راه مثل امام ره از شهادت نترسین. ابتدا دفع موش کنید بعد در انبار کردن کوش کنید.
    وگرنه هرچه می‌ریسید با عمل ضد اسلام و نفاق و ریای یک مسول پنبه می‌شود.
    از ما گفتن بود اینقدر جامعه روحانیت منفعل عاقبت خوبی ندارد.
    یا علی.
    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمت الله
    همان طور که دکتر خوب و پاک دست داریم دکتر بد هم داریم اما بدش بیشتر به چشم می اد. 
    مسول خوب و بد داریم و عالم خوب و بد هم داریم.
    اینکه یک جوری از بدی مسول و عالم بگوییم که ناامیدی تولید کند. ناامیدی خود خود ترکستان است که در ایه ۸۷ یوسف ناامیدی و کفر کنار هم به کار رفته است.
    درست است گناه عالم و مسول و خواص چندین برابر دیگران است چون الگو هستند در چشمند اما انقلابی دینش را از فرد نمی گیرد که با فرد دینش بالا و پایبن شود. جامعه رشد یافته جامعه ای است که دینش وابسته به افراد نیست.
    امام علی ع مسولی را که قبول ندارد راهنمایی می کند برای حفظ حکومت.
    راهنمایی به خلیفه دوم برای جنگ را می گویم.
    امام حسین ع قیام می کند و اما امام سجاد ع شروع از صفر می کند.چگونه؟
    با پرورش شاگرد.
    برده می خرد تربیت اسلامی می کند و ازاد می کند و اینها می شوند شاگردان امامان بعدی .
    اگر هر اوضاعی هستیم تقصیر همه است اما درصدش فرق می کند. درصد الگو بیشتر. درصد مردم عادی کمتر.
    امر به معروف و نهی از منکر مخصوص همه است البته الگوها بیشتر 
    اما کار بنیادین پرورش است تربیت انقلابی است .مثل امام سجاد ع که مردم دینشان را ازافراد نگیرند و هم اینها در آینده بشوند مسول.
    تواصی به حق و تواصی به صبر هم البته هر جا خطا دیدیم باید باشد.
    پرورش شاگرد ، نشر تفکر اصیل اسلامی برای دوران ظهور کاری است اساسی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">