شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

شرح ابعادی از ذکر یونسیه (برای سالک)

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۵۶ ب.ظ


سالک واقعی یعنی سلوک با همون چیزهایی که هست و داره. اگر خداوند رب است یعنی مالک مدبر. پس هیچ اتفاقی اتفاقی نیست.

در تفسیر منسوب به امام عسکری آمده که عبد الله بن یحیی بر امیر مؤمنان وارد شد. نزد امام صندلی ای بود و امام او را به نشستن بر آن فراخواند. عبدالله نشست که صندلی کج شد و او افتاد و سرش به شدت شکست به نحوی که استخوان جمجمه آشکار شد و دردش غیر قابل تحمل بود. امام دستور داد زخم را شستشو دادند و دست بر زخم کشید و از آب دهان بر آن مالید و به برکت امام زخم فوری خوب شد. عبدالله از امام پرسید به چه گناه مستحق این بلا شدم ؟ امام فرمود به خاطر این که هنگام نشستن "بسم الله الرحمن الرحیم" بر زبان نراندی. خدا تو را به این بلا گرفتار کرد تا از تقصیر در این امر مورد خواست خدا که ترک کردی، پاک کند . آیا نمی دانی که رسول خدا مرا از خدا خبر داد که فرمود:
هر امر مهمی که با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع نشود، ابتر و ناقص می باشد. (3)
3. بحار الانوار ،مجلسی، ج73، ص305(به نقل از تفسیر منسوب به امام عسکری) ، بیروت.
عبد الله بن یحیی از یاران عادی امام نبود از یاران ویژه امام علی ع بود. و از استادی شنیدم جزء شرطة  الخمیس بوده.
روایت بالا یک جسم (ظاهر) داره یک روح (باطن)
جسمش صندلی ای نامناسب.
روحش نگفتن بسم الله.
نگفتن بسم الله باعث می شه پایه های صندلی استحکامشون کم بشه و بشکنه.
نگو نمی شه. چطور نماز باران ابرها را به حرکت در می اورد چطور؟

همه سنگ ها مثل هم نیستند.
بعضی از سنگها از خوف خدا از کوه می افتند:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
 سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر چرا که پاره ای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد ، و آب از آن تراوش میکند؛ و پاره ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می افتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است) و خداوند از اعمال شما غافل نیست
سوره البقره آیه 74

ستون حنانه از دوری پیامبر ص ناله می کند و ...
همه عالم شعور دارد.  


اگر آدم عادی بسم الله نگوید ممکن است هیچ اتفاقی براش نیافتد.
 اما کسی که می گوید سالکم. یا می خوام یار امام زمان عج باشم یا شیعه واقعی باشم و .... مثل همه باهاشون رفتار نمی شه.
بسم الله نگوید کارش به مشکل می خوره.
یک مذهبی یک مقدار مویش بیرون باشد تنبیه می شود اما غیرمذهبی کشف حجاب هم کند چند بار با حوادث مختلف بهش تذکر می دن اما بعد از  اتمام حجت ، رها می شه.(استدراج)

حالا بریم سراغ شاهد قرآنی:
اصحاب سبت امتحان خاص شده اند.
وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ لَا تَأْتِیهِمْ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ
 و (ای پیامبر) از آنان دربارهی (مردم) آن آبادی که کنار دریا بود سؤال کن آنگاه که (به قانون،) در روز شنبه تجاوز میکردند، هنگامی که روز تعطیلی (شنبه)، ماهیها (به روی آب در) کنارههای دریا به نزد آنان میآمدند، و(لی) روزی که تعطیل نبودند، ماهیان آشکار نمیشدند. ما این گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمایش میکردیم
سوره اعراف آیه 163
ادم با خودش فکر می کنه این چه مدل امتحانیه که روز شنبه ماهی گیری نکنند و دقیقا همان روز شنبه ماهی ها بیشتر می ایند. اخر ایه توضیح این طور آمده:کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ
به خاطر فسق، این جوری امتحان شده اند.
پس امتحان عجیب کرونا از جهان هم نتیجه اعمال گذشته ی ماست. علت ظاهری اش اینه که از خفاش یا دست ساخته بشر. علت باطنی اعمال گذشته ما.
پس امتحان های خاص هر کس در زندگی  نتیجه اعمال گذشته یا خصوصیات گذشته او است و ....


لغزش ها هم همین طور. همه، همه جا نمی لغزند. ان عده ای که در جنگ احد لغزیدند به خاطر چی بود؟اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا.
شیطان سوار چی شد؟ سوار ببعض ما کسبوا.

 إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ
  روزی که دو گروه (در اُحد) با هم رویاروی شدند، کسانی که از میان شما (به دشمن) پشت کردند، در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره ای از آنچه (از گناه) حاصل کرده بودند، شیطان آنان را بلغزانید.. و قطعاً خدا از ایشان درگذشت؛ زیرا خدا آمرزگار بردبار است.
سوره آل عمران آیه 155

بریم سراغ حضرت یونس ع:
جسم کار این بود که قرعه انداختن و حضرت یونس ع را به دریا انداختند
اما روحش چی بود؟ ترک اولای ترک قومش.
پس اگر حضرت یونس ع زود ترک قوم نمی کرد قرعه کشی هم یه چیز دیگه می شد.
پس قرعه کشی هم اتفاقی نیست.
اصلا چیزی به نام شانس نداریم. به جای شانس اسمش را بگذاریم فضل.
وقتی در قرعه کشی کسی برنده شد یا وضعش بهتر شد شانس نیاورده. فضل آورده. یعنی یا خصلت خوبی در خود پرورش داده مثلا کریم بودن یا بیداری سحر یا نماز اول وقت و .... این جوری فضل را به خود جذب کرده. شانس نداریم.
علامه طباطبایی فضل خدا را کسب کرد و از یک ادم با هوش معمولی تبدیل شد به فیلسوف:
(در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقهٔ زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می‌خواندم، نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. )
هوش علت ظاهری و اخلاص علت باطنی.
اخلاص که بالا رود هوش را هم بالا می برد.


فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ
 پس یونس با مسافران کشتی قرعه انداخت و از بازندگان شد.
سوره الصافات آیه 141

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
 و ذاالنون (= یونس) را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ی متراکم) صدا زد: (خداوندا) جز تو معبودی نیست منزّهی تو من از ستمکاران بودم
سوره انبیاء آیه 87

حالا حضرت یونس اگر بصیرت نداشت می گفت وای چرا این جوری شد چه شانس بدی داشتم قرعه به نام من افتاد. لعنت به این شانس و قرعه.
اما او بصیر است روح را می بیند می گوید
لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.

حالا این روایت و ایه رو بریزیم در تمام زندگی و حوادث:

بارها گفته ام و به اشکال مختلف اثبات کردم که گرانی جسم دارد که می شه مسول و مدیر و عرضه و تقاضا و ....
یک روح دارد که می شه تقوا طبق ایه ۹۶ اعراف و ۶۶ مائده و آیه ۲ و۳ طلاق....
و اصالت با روح است.
هم جسم رعایت شود هم روح. اما اصالت با روح است.

کشور ما یک کشور عادی نیست. یک کشور اسلامی است یا لااقل ادعای اسلام دارد. اسلام کنار معارف، کنار حجت ها و شهدایی که هی می ایند و هشدار می دهند با اعمالشان و وصیت هایشان.
پس ما که تقوا رعایت نکنیم گرانی می اد اما مثلا فلان کشور اروپایی رعایت نکند ممکن است گرانی نیاد‌.
اما در همان غرب هم مذهبی داریم و غیرمذهبی و خدا با انها متفاوت برخورد می کند.

چون کشور ما ادعای شیعه علی ع دارد پس ما هم درواقع حکم عبدالله بن یحیی را داریم بین کشورها. حجت هم که هر از گاهی می رسد مثل حاج قاسم و حججی و شهدای اخیر فتنه و ...

حالا مثلا اگر لاستیک ماشین پنچر شد ادم می گوید لعنت به کسی که اینجا خرده شیشه انداخت.
اما بصیر باشد می گوید:
لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.
امروز نماز صبحم رو دیر خواندم خداوند هم وقتم رو تلف کرد با پنچری.

فرزند خردسال می خورد زمین و دستش اسیب می بیند.
تشر به بچه می زنیم مراقب باش خب.
بصیر می گوید  لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
امروز مثلا فلان گناه کردم این اتفاق افتاد.
بچه معصوم که گناه نمی کند که عذاب شود. لابد ما گناهی کردیم که بلا سر او می آید.


عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یَضْرِبُ وَ لاَ نَکْبَةٍ وَ لاَ صُدَاعٍ وَ لاَ مَرَضٍ إِلاَّ بِذَنْبٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ مٰا أَصٰابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ ثُمَّ قَالَ وَ مَا یَعْفُو اَللَّهُ أَکْثَرُ مِمَّا یَأْخُذُ بِهِ .
از امام ششم(علیه السّلام):هیچ تب و نکبت و سر دردى و بیمارى‌اى پیش نمى‌آید مگر از گناه چنان که خداوند میفرماید:(هر مصیبتى که بسرتان آید از اعمالى است که کسب کرده‌اید و تازه خداوند از بسیارى از آنها صرف نظر میکند شورى/۲۹)و آنچه خدا میبخشد و ندیده میگیرد بیشتر است از آنچه را که بدان انتقام میکشد.

البته حوادث فقط از گناه نیست. گاهی تمرین مربی است برای ورزیده شدن و ....
بلا انواع دارد ترفیعی، تنبیهی، تنزیهی و یا ترکیبی و ...
مثلا شما باید ابتدا مدتی وزنه فقر بزنی تا بتوانی مسول فلان جا بشی و به فکر همه.

باید کودک بدخواب داشته باشی تا عادت کنی به کم خوابی که
 کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ
 آنها کمی از شب را میخوابیدند،
سوره الذاریات آیه 17
در نماز مستحبی مثل نماز شب شرط قبله نیست پس با کودک روی پا یا در بغل هم‌ می شود نماز شب خواند. شاید هم بشود گفت از گناهان گذشتیمان باشد که قدرت عبادت باحال با این مدل کودک گرفته شده است.
مثلا حب دنیا در دل باشد شیرینی عبادت گرفته می شود با کودک بدخواب.
 یا مثلا ما رفلاکس و شیرخشک می بینیم اما اذیت شیاطین، کودک را بدخواب می کند که باید زیاد در خانه قرآن بخوانیم.
قران نخواندن یا کم خواندن در خانه نتیجه می دهد رفت و امد شیاطین نتیجه می دهد کودک بدخواب.
 باید قران خواند تا خانه محل عبور فرشته ها شود یا بلند اذان بگیم در خانه.
یا حیوان خانگی  در خانه بگذاریم که شیطان مشغول ان شود و نه اینکه سگ داشته باشیم که فرشته ها را دور کند.
دعوا هم در این خانه ها بیشتر است. چون  شیطان فکر شیطانی هم با خود می اورد.
ما نمی دانیم کودک بدخواب برای نمازشب خوان شدن ماست یا گناهان ما یا غیره پس بهترین حالت حالت خوف و رجاست.
از خود من کودک بدخواب حال ها گرفته است.

در مقابل تفکر یونسی ع ( توحید ربوبی) تفکر یهودی هم داریم:

وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
 و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است دستهایشان بسته باد و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش میکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
سوره المائده آیه 64
 
امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: عقیده ی یهود این بود که خداوند بعد از آفرینش، از تدبیر امور کناره گیری کرده است و چیزی را کم یا زیاد نمیکند. قد فرغ من الامر فلایزید و لاینقص. 138  
 138) تفسیر نورالثقلین و توحید صدوق،
 
مسلمان با تفکر یهودی هم وجود دارد.
قبول دارد خدا خالق است اما خداوند رب است را نه. رب به معنی مالک مدبر.
نمونه های تفکر یهودی: هی خودم خودم می کند. دود چراغ خوردم عالم شدم. خودم کار کردم زحمت کشیدم پولدار شدم(تفکر قارونی) شانس آوردم فلانطور شد و ....

مثلا فکر می کند خرم شهر را خدا ازاد نکرد یا مثلا فکر می کند خداوند هواپیمای اوکراینی را نیانداخت و .....
 خداوند هر دو دستش باز است:
یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ
خداوند فقط قهر نمی کند. در قهرش هم لطف است. یعنی قهر می کند که برگردیم نه اینکه قهر می کند چون عصبانی است.

و بعد دیگر ذکر یونسیه.
مقابل تفکر یونسی ع تفکر شیطانی هم هست:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ
 گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم
سوره اعراف آیه 16

به جای اینکه بگوید من ظالمم می گوید خدایا تو ظالمی. تو گمراهم کردی.
خدایا چرا من؟ تفکر خطرناک شیطانی است.
خدایی که علیم است جهل ندارد کریم است بخل ندارد حکیم است کار بیهوده ندارد و هزاران اسم جوشن کبیر (چرا من) ندارد. الحمدلله که من دارد‌.

خداوند پاداش کافر گناهکار را در همین دنیا می دهد. پاداش شیطان با ان همه عبادت، مهلت دادن تا روز قیامت است.
پاداش کافر خوب ممکن است راحتی در دنیا باشد. همین جا تسویه می کنند که لازم‌ نباشد ان دنیا تسویه کنند.
مومن گناهکار هم همین دنیا اذیت می کنند تا دیگر لازم نباشد در جهنم اذیت شود که انجا سخت تر است.

 

پس همه عالم شعور دارد، همه اتفاقات نتیجه اعمال گذشته ماست. همه چیز حساب شده است حساب های روحانی. برگ از درخت هم حساب شده می افتد. پس نتیجه می دهد ذکر یونسیه برای سالک

ذکر یونسیه را استاد فیاض بخش می گوید با عدد خاص باید تحت نظر استاد باشد اما بدون عدد خاص و قربتا الی الله خوب است.

برای اینکه فکر نکنیم استاد و اینها مثلا دکان و عرفان بازی است یک حدیث ببینیم:
أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ اَلْوَاحِدِ إِنِ اِشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ اَلْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اِتِّصَالاً بِرُوحِ اَللَّهِ مِنِ اِتِّصَالِ شُعَاعِ  اَلشَّمْسِ بِهَا.
امام صادق علیه السّلام میفرمود: مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکرى که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند، و روحهاى آنها نیز از یک روحست، و همانا روح مؤمن پیوستگیش بروح خدا از پیوستگى پرتو خورشید بخورشید بیشتر است. : الکافی ج ۲، ص ۱۶۶


راه رو که باشیم و راه مقداری طی شود خداوند خود استاد می رساند. مهم این است به یقینیاتمون عمل کنیم.

در اخر، نامه ایت الله ملکی تبریزی رو بخوانیم. عمل به این نامه برای همه افراد نیست. در ان اشاره به ذکر یونسیه شده. این نامه رمزگونه هست و باز تذکر می دهم برای همه نیست برای شاگردش که مقاماتی را طی کرده گفته است.
توضیح ابتدایی قبل از نامه زیر، اینکه مزاج ها انواع دارد گاهی فردی باید کمتر بخورد یا بیشتر یا کمتر بخوابد و یا بیشتر. هر کسی حال خود را بهتر می داند.
اما خود عبادت های زیاد، قوای ملکیه را می اورد تحت قوای ملکوتیه به تعبیر امام خمینی ره و سالک دستش بازتر می شود.

شخصا یاد مرگ را در فاصله بین دو سجده می ریزم. در کنترل شهوات بسیار موثر است.
فاصله بین دو سجده را از کجا می گویم:
امیرمؤمنان علی علیه السلام راز سجده های نماز را اشاراتِ به این آیه (۵۵ طه) دانسته و فرموده اند: معنی سجده ی اوّل آن است که خدایا من در آغاز از این خاک بودم، هنگامی که سر از سجده برمیداری اشاره به آن دارد که تو مرا از خاک  آفریدی سجده ی دوّم این مفهوم را میرساند که تو مرا به خاک برمیگردانی، و بلند شدن از آن، یعنی تو بار دیگر در قیامت مرا از خاک زنده خواهی کرد.(تفسیر نور)
در خود سجده تمرکز روی توحید ذاتی خوب است ان طور که اداب الصلاه امام خمینی ره توضیح می دهند.

اما میرزا جواداقا ملکی یاد مرگ وسیع تری را در این نامه ذکر کرده اند.

این نامه  یک مقدار خیلی زیادی از توان من بالاتر است اما به عنوان یک قله می شود بهش فکر کرد که شرایطش و زمینه اش فراهم شود تا به توفیق الهی سالها بعد بتوان بهش رسید.
یا لااقل با خواندنش متوجه می شوم که کلا هیچ کاری نمی کنم در مقابل ان عبادتها و ان اخلاص علمای قدیم.

شرایط اولیه عزلت، در ده شرط عزلت از مصباح الشریعه قبلا در همین وبلاگ گفته شده.
شاید نباید مطالب این چنینی را در وبلاگ بگذارم.
پس قبلش می گویم این مطلب مثبت هجده است. نه مثبت هجده های معمولی. مثبت هجده قرانی. در مثبت هجده قرانی آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا است با مثبت هجده های معمولی پایین فیلم ها فرق دارد.
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
 و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید، ما حکم و علم به او دادیم؛ و اینچنین نیکوکاران را پاداش میدهیم
سوره یوسف آیه 22

 

######################

######################

 

 

منبع : رساله لقاء الله؛ ص267 , حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی

بسم الله الرحمن الرحیم
فدایت شوم. ..در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده اید بی رسمیت بنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتایجش را مفصّلا در خدمت شریف ابتدا خود صحبت کرده ام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، اس و مخّ آنچه از لوازم این سیر می دانستم بی مضایقه عرضه داشتم. حال هم اجمال آن را به طریقه ای که یاد گرفته ام مجدّدا اظهار می دارم:
طریق مطلوب را برای راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید، انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید، و تا به عالم عقلی نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور- جزاه اللّه عنّا خیر جزاء المعلّمین- می فرمودند که:
باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوّت بگیرد؛ و میزان آن را همچنین می فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقّل ما بین الغذاءین نکند. ثانیا هروقت غذا می خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود. این در کمّ غذا، و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنی که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنی هم روز و هم شب را ترک کند؛ و یکی هم اگر بتواند للتکیف نخورد، و لا محالة آجیل خور نباشد اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند و اگر بتواند روزه های سه روز هر ماه را ترک نکند.
و اما تقلیل خواب می فرمودند شبانه روز شش ساعت جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانیا تا می تواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است.
در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده و اهمّ تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار مأثور است، لا سیما متطهّرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزی می فرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعت و نیم. و می فرمودند که من در سجده ذکر یونسیه- یعنی در مداومت آنکه شبانه روزی ترک نشود، هرچه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است- خیلی اثرها دیده ام بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدّعی تجربه اند. یکی
هم قرآن که خوانده می شود به قصد هدیه حضرت ختمی مرتبی- صلوات اللّه علیه و آله- خوانده شود.
و اما فکر برای مبتدی می فرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند تا آنکه خود ملتفت می شد چند روزی همه روز و شب فکر در این می کند که بفهمد که هرچه خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را ملکه می کرد خودش را در عالم مثال می دید یعنی حقیقت عالم مثالش را می فهمید و این معنی را ملکه می کرد. آن وقت می فرمودند که باید فکر را تغیر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بد تجلّی سلطان معرفت خواهد شد. یعنی تجلّی حقیقت خود را به نورانیت و بی صورت و حدّ با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت اول ترقی به عالم مثال نماید، بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه البته براهین علمیه را خودتان احضر هستید. عجب است که تصریحی به این مراتب در سجده دعای نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است شده است که می فرماید:
«سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی». اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی بشود که حقیقت سجده عبارت از فناء است که عند الفناء عن النفس بمراتبها یحصل البقاء باللّه (رزقنا اللّه و جمیع اخواننا بمحمّد و آله الطاهرین).
باری بنده فی الجمله از عوالم دعاگویی اخوان الحمد اللّه بی بهره نیستم و دعای وجود شریف و جمعی از اخوان را برای خود ورد شبانه قرار داده ام. ...
حدّ تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خودبه خود ملتفت شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید، یا آن قدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلّی بکند.
قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی.
[آیت الله حسن زاده آملی می فرماید:] این بود تمام آن نسخه که بدون زیاده و نقصان آن را استنساخ کرده ایم. و چون برای تقدیم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علّامه طباطبائی به حضور شریفش مشرّف شدم، عرض کردم: حاجی آقا در ذیل این نامه نوشته است «قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی» بقیه و اصل آن را چگونه باید تحصیل کرد؟
فرمودند که من اصل آن را دیده ام آنچه که دستور العمل بود همین قدر است که استنساخ کردید باقی احوال پرسی و سلام و علیک بود.[1]
پی نوشت ها
[1] ملکى تبریزى، جواد بن شفیع، رساله لقاء الله ملکى تبریزى: به ضمیمه رساله لقاء الله امام خمینى (س)، رساله لقاء الله فیض کاشانى، نامه عرفانى مولف به کمپانى، 1جلد، آل على (علیه السلام) - قم (ایران)، چاپ: 7، 1385 ه.ش.

  • شنگول العلما

نظرات  (۲)

من خیلی روی رفتار اطرافیانم دقت دارم. خیلی به پست شما مرتبط نیست. ولی از هر اتفاقی نباید ساده بگذریم.
چند سال پیش مامانم برای یه نفر از اقوام ماجرای دزدیده شدن وسایل کیف دخترش رو تعریف میکرد، من همین جور که آشپزی میکردم چشمم افتاد به شخصی که روبروی مامانم نشسته بود، مامانم با ناراحتی تعریف میکرد ولی چهره اون خانم خیلی خوشحال بود. حس کردم کیلو کیلو قند توی دلش آب میشه. بعد یک ماه شنیدم دزد تمام وسایل جیب پسرش رو دزدیده.خیلی از این موضوع ناراحت شدم
با خودم گفتم هیچ وقت نباید از مشکلات دشمنت هم شاد بشی. قطعا خودت هم تجربه می کنی....
پاسخ:
سلام
یاد این بیت افتادم
هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
  • شاگرد بنّا
  • سلام و عرض ادب
    یادمه دخترم یک سالش بود من آشپزخونه بودم و از پله افتاد و سرش خونی شد. نشکست اما اونجا فکر کردم شکست. جدا از این که برای بچم ترسیدم مادرم مدام میگفتن شاگردبنّا بیاد حتما دعوات میکنه. این اولین باری بود که برای بچه اتفاقی می افتاد و شاگردبنّا بچه دوسته و ما فکر میکردیم رفتارش رفتار معمول اغلب مردهاست
    وقتی شاگردبنّا رو زنگ زدم و اومد یادمه وقتی وارد خونه شد و حتی بچه رو بغل کرد ببرتش بیمارستان مدام استغفار میگفت نه دعوا کرد نه تندی فقط استغفار میگفت خیلی هم مضطر و با اصرار
    بعد که ازش پرسیدم میگفت معلوم نیست ما بزرگترا چه گناهی کردیم بچه تاوان گناه ما رو داده استغفار میگفتم خدا بگذره و حلال کنه
    خوندن پست شما من و یاد اون روز انداخت. دیگه بعد از اون روز خودم هم هرچی میشد شروع میکردم به استغفار گفتن
    پاسخ:
    سلام و رحمت الله.
    من معمولا می رم بالای منبر می گم فلان کنیم و بصار کنیم  و لاف عشق می زنم.
    شاگرد بنا هم قبل از ما، بهتر و بیشتر داره عمل می کنه.^_^

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">