جلال و جمال نماز
تلاش کردم باز هم کتاب چاپ کنم، مطالبی شبیه همین که مینویسم. بعد از یک سال و نیم مرحمت کرده گفتند ما فقط روی کتابهای با موفقیت نود درصد سرمایهگذاری میکنیم. من بخواهم کتاب چاپ کنم در سه سوت میتوانم اما انتشارات خوب صدها سوت طول میکشد.
فعلا من از کاسبی و منبر رفتن برای شماها میآم پایین احتمالا سه ماه. بروم کارگری بنمایم کمی. پوستم احتمالا کنده بشه اما درآمدش خوبه. تمرین کنم مقاومتم رو ببرم بالا آماده شم برای ظهور. اگر بینش وقت بود مینویسم باز هم اگرنشد هم که هیچ.
یک سوالی در مورد ایجاد رغبت در نماز از من شده بود، برای کسانی که میخواهند شروع به نماز خواندن کنند.
از این جوابی که دادم خودم پندها گرفتم. یعنی یه پندی دادم که خودم بلد نبودم. گفتم برای شمایان هم بنمایم بلکم شمایان هم پندی نیوش کنید.
انشاءالله خودم بتونم به پندهای خودم عمل کنم.
نماز ترکیب جلال وجمال است. جلال یعنی ترس از خدا، عظمت خدا و ... جمال یعنی مهربانی و جمال و ....
ما باید از جلال شروع کنیم تا بعدا مثلا چند ماه بعد یا حتی چند سال بعد به جمال یا شیرینی برسیم. جلال یعنی چه؟ یعنی همان الله اکبر ابتدای نماز. خدا بزرگتر است یا کار؟ خدا. پس کارت را ول کن نماز بخوان. خدا بزرگتر است یا پول؟ خدا. اگر سوار اتوبوس شوم نمازم قضا میشود. چون الله اکبر و خدا بزرگ است پس قید بلیط و پول و وقت را میزنم و به نماز میایستم. خدا بزرگتر است یا خواب؟ خدا، پس صبح زود قید خواب را میزنم و نماز میخوانم.
این تمرین الله اکبر گفتن است. مودب و مرتب و سرموقع که خدا با اذان صدایم میزند میروم نماز. چون الله اکبر چون خدا بزرگ است چون خدا یک احترام ویژه دارد توی نظر من.
نماز خواندن سخت است مگر برای کسی که از خدا خشوع و ترس دارد. وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ (بقره45) از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این[کار] گران است، مگر بر فروتنان: (بقره45)
و یک حدیث میگویم که این جلال بیشتر جا بیفتد:
کفر در اینجا شاید و احتمالا منظور کفر عملی باشد.
از مسعدة بن صدقه روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند: چرا زناکار را کافر نمینامى در صورتى که تارک نماز را کافر میخوانى؟ برهان و دلیل این امر چیست؟ آن حضرت فرمود: براى اینکه زناکار و امثال او چنین اعمال ناروایى را فقط بخاطر شهوت انجام میدهد زیرا شهوت بر او دست یافته و اختیارش را سست کرده است، ولى ترککننده نماز، ترک نماز نمیکند مگر از روى کوچک شمردن و خفیف داشتن آن و دلیل این سخن آنست که تو زناکارى را نمییابى که با زنى نزدیکى کند مگر اینکه از نزدیکى با آن زن قصد لذّتجوئى و کامیابى داشته باشد و باین منظور به او میل کرده باشد، ولى هر کس که نماز را از روى قصد ترک میکند منظورش از ترک آن دستیابى به لذّت نیست، پس وقتى لذّتى نباشد به ناچار خفیف شمردن نماز واقع گردد، و چون خفیف شمردن واقع شد کفر واقع گشته است. (من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى، ج1، ص: 307)
بعد از تمرین الله اکبر و جلال، کمکم میروم توی نماز و بعد از مدتی نماز خواندن و توجه کردن به معنی میبینم تغییراتی کردم. نماز میخوانم توان گناه کردن ندارم. اگر گناه میکنم حتما نمازم را درست نخواندهام إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر...
حالا وارد قسمت جمال نماز می شوم.
کمکم سجده طولانی میکنم و مستحبات به جا آورم و نماز شیرین میشود. اما طول میکشد تا به شیرینی برسیم. مثلا چاهکنی که کلنگ میزند کار تکراری میکند. کار سختی هم هست اما بالاخره بعد از مدتی به آب می رسد. شروع به نماز هم اوایل سخت است و بعد از مدتها تمرین الله اکبر(جلال)، به شیرینی (جمال) میرسیم آنچنان که انسان به حالتی میرسد که نماز شب نخواند خوابش نمیبرد. چون در نماز عشق و محبوب را تجربه میکند.
ز تو کی توان جدایی چو تو هست و بود مایی
چو تو هست و بود مایی ز تو کی توان جدایی
- ۹۸/۰۵/۳۱