خاطره سربازی (طنز)
داخل کانکس سربازی شصت عدد تخت دو نفرهی دو طبقه بود و هوا کاملا تاریک. تلفن همراهم را روی ساعت پنج صبح به صورت ویبره یعنی همان لرزان کوک کرده بودم؛ تا بتوانم نماز صبحم را به موقع بخوانم.
لرزش موبایل باعث شد از نوک انگشت کوچک پا تا نواحی دریچه آئورتم به لرزه بیفتد. من طبقهی دوم تخت بودم. من لرزیدم، تخت هم لرزید، دوستم مجید هم در طبقهی پایین تخت لرزید.
مجید آهسته گفت: تو رو جون هر کی دوست داری بذارم بکَپیم شنگول.
من: جلوی خوانندگان درست صحبت کنا!
مجید: ببخشید بذار بخُسبیم.
من: دیگه حالا خیلی هم نمیخواد ادبی باشه.
از طبقهی دوم تخت آهسته پایین آمدم. از تخت کلی صدا بلند شد.
حالا نوبت راه رفتن بود. کف کانکس چون چوبی بود صدای قریچ قریچ میداد.
آهستهآهسته و کورمالکورمال با صدای قریچ قریچ راه میرفتم که باز مجید آهسته گفت: شنگول بخُسب.
من: ای بابا! خب میخوام نماز اول وقت بخوانم.
دارانگ درونگ درینگ
نگران نباشید این صدای کانکس نبود، صدای پیام بازرگانی بود.
کتاب (در منزل عشق) نوشته محسن کشتکار، تفسیر و طنز در حوزه ازدواج و خانواده را از اپلیکیشن طاقچه تهیه بنمایید.
دارانگ درونگ درینگ
به هر بدبختی بود، خودم را به دستشویی رساندم.
بهبه چه صفایی. دستشویی عمومی خلوت در دوران سربازی واقعا نعمت است.
شروع کردم با آب سرد وضو گرفتن. آب واقعا خیلی خیلی سرد بود. موهای بدنم از فرط سرما یکی یکی بلند میشدند با تعجب به من نگاه می کردند و وقتی می فهمیدند دارم وضو می گیرم از حالت سیخ به حالت خوابیده تغییر موضع میدانند.
خواستم بیرون کانکس یک جای صاف و خلوت پیدا کنم و نماز بخوانم اما واقعا هوا سرد بود.
به چشم خودم دیدم که پشههایی که به سمت دستشویی میروند همه کاپشن زمستانی پوشیدهاند. یکی از پشهها خیلی معتراضانه گفت: خب برو داخل بخوان.
من هم دل را به دریا زدم و دوباره وارد کانکس شدم که یک گوشه کنار تخت خودم و مجید نماز بخوانم.
صدای قریچ قریچ کف زمین را نمیتوانستم کاری کنم، برای همین یک قدم میرفتم کمی صبر میکردم و دوباره یک قدم دیگر.
بالاخره همین اینکه ایستادم که الله اکبر بگویم دوباره زمین فغان برآورد و قریچی از خود به در کرد.
مجید: باز دوباره این اومدش.
کمی آن طرفتر رفتم باز صدای قریچ آمد. کمی آن طرفتر رفتم صدای قریچ قطع شد و من با خوشحالی تمام و آهسته گفتم: الله اکبر.
همانطور که میدانید بر مردان واجب است که حمد و سورهی نماز صبح و مغرب و عشاء را با صدای بلند (حجمدار) بخوانند.
حالا من، هم باید صدایم بلند باشد، هم بقیه بیدار نشوند. یعنی اصلا یک وضع مشکلی بود که نگو و نپرس.
بسمالله را که گفتم باز مجید آهسته گفت: خدایا ما رو از شر این شنگولالعلما نجات بده. خب بذار مثل بقیه نیم ساعت دیگه بخون.
اما او نمیدانست که:
....ملعون است ملعون است هر که نماز عشاء را تا پر شدن ستارگان آسمان به تأخیر اندازد! ملعون است ملعون است هر که نماز صبح خود را تا برطرف شدن ستارگان به تأخیر اندازد!...( احتجاج-ترجمه جعفرى، ج2، ص: 605)
به هر بدبختی بود حمد و سوره را تمام کردم. حالا میتوانستم نمازم را آهستهتر بخوانم. شما فکر میکنید من کجا بودم که صدای قریچقریچ از زمین بلند نمیشد؟ یک ستون که مخصوص کانکس بود، به فاصله پنج سانت پشت سرم قرار داشت. برای همین صدای قریچقریچ بلند نمیشد.
رفتن به رکوع همان و برخورد پشت من با ستون همان و با کله رفتن توی دل و قوهی مجید همان. صدای فغان از همه جا بلند شد و آسایشگاه رفت روی هوا. من و مجید به بازداشتگاه افتادیم.
من: آخیش الان دیگه میتونم با خیال راحت نمازمو بخونم.
مجید: بله. خسته نباشی دلاور. نذاشت ما یه ذره مثل بچهی آدم بخوابیم.
من: از امام ششم (ع): خواب بامداد شوم است، روزى را کم مىکند و چهره را زرد و پژمرده میسازد، و خواب این ساعت خواب انسانهاى بیچاره است که خداوند متعال روزى را از طلوع فجر تا طلوع خورشید پخش مىکند پس از خواب این ساعت بپرهیزید. (مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقری ص : 84)
البته اینم به خودم می گم که در حدیث آمده است که:
پیامبر خدا (ص) فرمود: هر که مؤمنى را آزار کند مرا آزار کرده، و هر که مرا آزار کند خدا را آزار کرده، و هر که خدا را آزار کند در تورات و انجیل و زبور و فرقان لعنت شده است. (جامع الاخبار/ 72 البحار 75/ 150)
مطلب چرا زوج های خوب از هم طلاق میگیرند به نظر خودم یکی از مهم ترین مطالبی هست که تاحالا نوشتم. برای همین پی دی اف. این مطلب رو می ذارم برای کسانی که می خوان توی گروه های خانوادگی نشر بدن البته چند بار ویرایشش کردم تبلیغ کتابمم توشه اخلاص که نیست همینه به زور تبلیغ رو می ذارم آخر پی دی اف
دریافت
حجم: 372 کیلوبایت
توضیحات: چهار گام حل دعوا
- ۹۹/۰۸/۲۲
آقا نمی دونم واقعی بود یا غیر واقعی هرچی بود کلی خندیدم :)
حالا من که مومن نیستم اما علی الحساب میفرمایند: هر کس دل مؤمنی را شاد کند، مرا شاد نموده و هر که مرا شاد نماید خدا را شاد نموده است.
این قسمت کتاب رو هم خوندم، بسیار زیبا بود، ان شاء الله در آینده ای نزدیک تهیه ش می کنم
خدا خیرتون بده