شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

زوج درمانی سلوکی سه

سه شنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۲۶ ب.ظ

 

مجدد تاکید می کنم من خودم همه چیزهایی که می نویسم عمل نکردم. بلکه می ذارم جلوم که عمل بکنم. شاید شما بهتر از من عمل کنید. ان شاءالله می نویسم به توفیق عمل.

قاعده هجده: تفاوت عبودیت و عبادت
هدف خلقت عبودیت است نه عبادت.
عبودیت بر اساس معرفت است. کسی که عبودیت دارد عبادتش هم منجر به رشد می شه.
کسی که عبودیت نداره عبادتش منجر به تکاملش نمی شه. چهل ساله نماز می خونه هیچ رشدی هم نداره حتی نماز شب می خونه اما باز رشد نداره.(همچنین ارتقای علمی معنوی لازمه معرفت است)

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند.(عبودیت)
سوره الذاریات آیه 56
در حدیثی از امام حسین علیه السلام میخوانیم: خداوند مردم را نیافرید مگر برای معرفت و شناختن و چون او را شناختند، او را عبادت میکنند و هر که او را عبادت کند، از بندگی غیر او بی نیاز میشود.(تفسیر نمونه ذیل آیه)
اگر بخوایم مثال بزنیم:
جهاد زن چیه؟ الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِهادُ المَرأةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ .[الخصال : 620/10 .]
امام على علیه السلام :جهاد زن این است که خوب شوهردارى کند.
حالا یک زن نماز شب خوانی که از نظر اجتماعی موفق هست و از نظر خانوادگی ضعیف و نماز شب هم می خونه. این عبادت بدون عبودیت داره.
عبودیت یعنی تنظیم اولویت طبق نظر خدا.
اولویت اول و جهاد، خانواده هست و اولویت دوم فعالیت اجتماعی.
برای امام متقین شدن ( الگوی متقین شدن) قدم اول چیه؟ روابط خوب خانوادگی (قُرَّةَ أَعْیُنٍ)
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا
و کسانیاند که میگویند: پروردگارا به ما از ناحیه ی همسران و فرزندانمان مایه ی روشنی چشم عطا کن و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده
سوره الفرقان آیه 74
در عبودیت ممکنه ادم فلسفه احکام رو بدونه ممکنه هم ندونه اما چون معرفت به الله داره هر چه خدا دوست داره دوست داره و اولویت اولش می کنه.
اهمیت عبودیت تا آنجایی است که لازمه معراج رفتن عبد بودن است. (بعبده)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
به نام خداوند بخشاینده مهربان پاک و منزّه است آن (خدایی) که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه برد، تا از نشانه های خود به او نشان دهیم همانا او شنوا و بیناست
سوره اسراء آیه 1
مردی که خیلی بیش از حد کار می کنه که تامین مالی انجام بده و اما برای نماز فرزند وقت کافی نمی ذاره عبادت بدون عبودیت داره چون خداوند گفته تمرکزت را و اولویتت را روی نماز بگذار:
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ
و خانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش ما از تو روزی نمیخواهیم، (بلکه) ما تو را روزی میدهیم، و سرانجام (نیکو) برای (اهل) تقوا است
سوره طه آیه 132

مهریه در قران چه اسمی روش گذاشته شده؟ نحلة (هدیه) طبق آیه چهار نساء.
حالا اگر مهریه نحلة نباشه تضمین باشه چی؟ مثل چک تضمینی که برای گرفتن وام می دهند.
می شود عبادت بدون عبودیت.
نحله باشه شما باید به خدا توکل کنی.
تضمینی باشه باید به قانون توکل کنی.
آیه معروف عبودیت آیه زیر هست:
فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.
سوره النساء آیه 65
آیه را با دقت بخوانیم نسبت به حکم پیامبر (ص) در دل احساس ناراحتی نکند چه کسی؟ مومن و چی باشه وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا.
یعنی وقتی پیامبر (ص) وظایف زن و شوهر را می گوید در دلت ناراحت نباشی و نگی چرا وظایف سخت تر مال من.
وقتی پیامبر ص می فرماید مهریه این جوری باشد در دل ناراحت نباشی و  ....
چه رسد به اینکه عمل نکنیم. این می شود عبودیت کامل.
یک ایه دیگر هم در تایید آورده می شود:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است
سوره احزاب آیه 36
دلم می خواد به نظر من و اینها در برابر امر خدا نداریم .(الْخِیَرَةُ)

یکی از راه های افزایش عبودیت گذرندان معنای رکوع در زمان رکوع از ذهن است.
(اگر گردنم را بزنى باز به تو ایمان دارم)
معنای سجده در زمان سجده است و ....
حدیث زیر طولانیه. برای کوتاه شدن متن می شه فقط فارسیش رو بذارم اما عربیش رو هم می ذارم.

چون مهمه:
اگر عادت کنیم با هفت تکبیر نماز رو شروع کنیم خیلی خوبه. هفت تکبیر درست و درمون:
کنتُ مَعَ مَولانا أمیر المؤمِنینَ علیه السلام ، فَرأى رَجُلاً قائِما یُصلّی، فَقالَ لَهُ : یا هذا ، أ تَعرِفُ تَأوِیلَ الصَّلاةِ ؟ فقال : یا مَولایَ ، و هل للصَّلاةِ تَأوِیلٌ غَیرُ العِبادَةِ ؟ فقالَ : إی و الذی بَعَثَ محمّدا بالنبوَّةِ ··· تَأوِیلُ تَکبِیرَتِکَ الاُولى إلى إحرامِکَ : أن تُخطِرَ فی نفسِک إذا قلتَ : اللّه ُ أکبَرُ، مِن أن یُوصَفَ بقیامٍ أو قُعودٍ، و فی الثانیةِ : أن یُوصَفَ بحَرَکةٍ أو جُمودٍ، و فی الثالثةِ : أن یُوصَفَ بجِسمٍ أو یُشَبَّهَ بِشِبهٍ أو یُقاسَ بِقِیاسٍ، و تُخطِرَ فی الرابعةِ : أن تَحُلَّهُ الأعراضُ أو تُولِمَهُ الأمراضُ، و تُخطِرَ فی الخامسَةِ : أن یُوصَفَ بجَوهَرٍ أو بعَرَضٍ أو یَحُلَّ شَیئا أو یَحُلَّ فیهِ شیءٌ، و تُخطِر فی السادسَةِ : أن یَجُوزَ علَیهِ ما یَجُوزُ على المُحدَثِینَ مِنَ الزَّوالِ و الانتِقالِ و التَّغَیُّرِ مِن حالٍ إلى حالٍ ، و تُخطِرَ فی السابعَةِ : أن تَحُلَّهُ الحَواسُّ الخَمسُ
ثُمّ تَأوِیلُ مَدِّ عُنُقِکَ فی الرُّکوعِ : تُخطِرُ فی نفسِکَ آمَنتُ بکَ و لَو ضُرِبَت عُنُقِی . ثُمّ تَأویلُ رَفعِ رَأسِکَ مِنَ الرُّکوعِ إذا قلتَ : «سَمِعَ اللّه ُ لمن حمده» تَأوِیلُهُ: الذی أخرَجَنی مِنَ العَدَمِ إلى الوُجودِ
و تأویلُ السَّجدَةِ الاُولى : أن تُخطِرَ فی نفسِکَ و أنتَ ساجِدٌ : مِنها خَلَقتَنی
و رَفعُ رأسِکَ تَأوِیلُهُ : و مِنها أخرَجتَنی
وَ السَّجدَةِ الثانیةِ : و فیها تُعِیدُنی، و رَفعُ رَأسِکَ تُخطِرُ بقَلبِکَ : و مِنها تُخرِجُنی تارةً اُخرى
و تَأوِیلُ قُعودِکَ على جانِبِکَ الأیسَرِ و رَفعِ رِجلِکَ الیُمنى و طَرحِکَ على الیُسرى : تُخطِرُ بقَلبِکَ : اللّهُمّ إنّی أقَمتُ الحَقَّ و أمَتُّ الباطلَ
و تأویلُ تَشَهُّدِکَ : تَجدیدُ الإیمانِ، و مُعاوَدَةُ الإسلامِ، و الإقرارُ بِالبَعثِ بعدَ المَوتِ
و تأویلُ قِراءَةِ التَّحِیّاتِ: تَمجِیدُ الرَّبِّ سبحانَهُ، و تَعظِیمُهُ عمّا قالَ الظّالِمونَ و نَعَتَهُ المُلحِدُونَ
و تَأویلُ قولِکَ : السلامُ علَیکُم و رحمَةُ اللّه ِ و بَرَکاتُهُ : تَرَحُّمٌ عَنِ اللّه ِ سبحانَهُ، فمَعناها : هذهِ أمانٌ لَکُم مِن عَذابِ یَومِ القِیامَةِ
ثُمّ قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : مَن لَم یَعلَمْ تَأوِیلَ صلاتِهِ هکذا فهِی خِداجٌ، أی ناقِصَةٌ .[بحار الأنوار : 84/254/52 .]

بحار الأنوار ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ : من با امیر المؤمنین علیه السلام بودم که دیدم حضرت به مردى که نماز مى خواند فرمود: اى مرد ! آیا تأویل (معناى) نماز را مى دانى؟ عرض کرد : سَرورم! آیا نماز تأویلى جز عبادت دارد؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که محمّد را به پیامبرى فرستاد، آرى [تأویل ]دارد···
تأویل نخستین تکبیر [از شش تکبیر پیش از تکبیرة الاحرام] .[بنا بر روایات معصومان علیهم السلام ، مستحبّ است آدمى پیش از تکبیرة الاحرام، شش بار اللّه اکبر بگوید بعد تکبیرة الاحرام نماز را بر زبان آورد ـم .]تا تکبیرة الاحرام چنین است که وقتى گفتى : اللّه اکبر ، در قلب و جان خود بگذرانى که خدا بزرگتر از آن است که به قیام یا قعودى وصف شود و در تکبیر دوم در قلبت چنین بگذرانى که خدا بزرگتر از آن است که به حرکت یا سکونى وصف شود و در تکبیر سوم او را بزرگتر از آن بدانى که به جسمیّت وصف شود، یا به چیزى مانند باشد، یا به چیزى قیاس شود و در تکبیر چهارم او را بزرگتر از آن بدانى که به عارضه اى دچار شود، یا بیماریها دردمندش کند و در تکبیر پنجم او را بزرگتر از آن بدانى که به جوهرى یا عرضى وصف شود، یا در چیزى حلول کند و یا چیزى در او حلول کند و در تکبیر ششم چنین از دلت بگذرانى که او بالاتر از آن است که زوال و جا به جایى و دگرگونى حالات ، که در موجودات حادث رواست ، در او جایز
باشد و در تکبیر هفتم او را برتر از آن بدانى که محلّ حواس پنجگانه باشد
تأویل کشیدن گردنت در رکوع نیز این است که با خود گویى : اگر گردنم را بزنى باز به تو ایمان دارم . سر برداشتنت از رکوع و گفتن جمله «سمع اللّه لمن حمده» تأویلش این است : کسى که مرا از نیستى به صحنه هستى آورد
تأویل سجده اول این است که در حال سجده از ذهن و دلت بگذرانى که : مرا از این [خاک ]آفریدى . سر برداشتنت از سجده اول، تأویلش این است : مرا از خاک بیرون آوردى و سجده دوم به معناى این است که : مرا به خاک برمى گردانى و در سر برداشتنت از سجده دوم از قلبت بگذرانى : بار دیگر مرا از خاک بیرون مى آورى
نشستن [در تشهّد] به طرف چپ و گذاشتن پاى راستت روى پاى چپ تأویلش این است که در دلت بگذرانى : خدایا! من حق را بر پاى داشتم و باطل را میراندم
تأویل تشهّدت عبارت است از : تجدید ایمان و تکرار اسلام و اقرار به برانگیخته شدنِ پس از مرگ
تأویل سلام دادنها عبارت است از : تمجید پروردگار سبحان و برتر دانستن او از آنچه ستمگران در حقّش گفته اند و ملحدان وصفش کرده اند . تأویل جمله «السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» طلب رحمت و مِهر خداى سبحان است و این به معناى در امان ماندن شما از عذاب روز قیامت است
امیر المؤمنین علیه السلام سپس فرمود : کسى که تأویل نماز خود را بدین صورت نداند ، نمازش خِداج است، یعنى ناقص است . پایان حدیث.
این حدیث تمرین عبودیت است. تمرین این قاعده.

قاعده نوزده (شاکله و تغییر):
اصل در ازدواج بر پذیرش همسر و تغییر خود است است نه تغییر همسر. چرا؟
چون انسان ها بر اساس شاکله عمل می کنند.
و تعییر شاکله هم بسیار بسیار سخته.
لذا تغییر خیلی خیلی سخت است و تغییر هم باید توسط اصول و با صبر زیاد و ان هم کم کم در زمان طولانی اتفاق افتد.
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا
بگو: هر کس بر ساختار و خلق و خوی خویش عمل میکند، پس پروردگارتان داناتر است به کسی که به هدایت نزدیکتر است
سوره اسراء آیه 84
شاکله، به معنای ساختار و بافت روحی انسان است که در اثر وراثت و تربیت و فرهنگ اجتماعی برای انسان پیدا میشود. بعضی شاکله را به معنای فطرت گرفته اند، در حالی که فطرتها یکدست و ثابت است و آنچه در انسانها متفاوت است، انگیزه ها، خلق و خوی، عادات و بافت فکری و خانوادگی افراد است و عمل هر کس هم در گرو آنهاست(تفسیر نور برگرفته از تفسیر فرقان)
یک بانویی که در خانواده ثروتمند بوده و دائم اهل سفر بودند بیایم یهویی این حدیث رو بذاریم جلوش:
إنَّ لکلِّ اُمَّةٍ سِیاحةً ، و سِیاحةُ اُمَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللّه ِ .[کنز العمّال : 10527 .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :هر امّتى را سیاحتى است؛ و سیاحت امّت من جهاد در راه خداست.
نمی شه تغییرش داد بگیم حالا بیا یهویی این جوری باش.
حدیث درسته اما شاکله اون فرد، مناسب برای مطرح کردن این حدیث نیست.
مثلا یک خانمی که خیلی حرف مردم براش مهمه از کودکی مادرش این جوری بارش آورده. یهو بیایم بگیم مثل حضرت زهرا س شما می تونی لباس عروسیت رو ببخشی؟
اصلا نباید این سوال مطرح بشه.
پس این جور مواقع اولویت بر پذیرش هست و تغییر خیلی خیلی به ندرت اتفاق می افتد. مثلا اول جهان بینیش رو درست کنیم بعد یه مدت یاد مرگ و بعد و بعد تا یک خورده بشه تغییرش داد. اما اصل اول همون پذیرش است.
مثلا در قاعده قبل عبودیت و عبادت رو تعریف کردم. حالا یه خانمی که شاکله اش با کار بیرون هست. هر چقدر در مورد فضیلت خانه داری و شوهر داری و ...‌ بگیم هیچ فایده نداره اون جهان بینی اش جوریه که خوشبختی رو برای خودش پول و کار بیرون تعریف کرده و ما نمی تونیم این شاکله رو تغییر بدیم یا خیلی خیلی زحمت لازم داره.
اما سالک فرق می کنه. سالک مثل چیه مثل مرده در دست غسال است.
توکل سه مرحله دارد:
‏‏مرحله ی اول متوکل به وکیل حقیقی اطمینان کامل داشته باشد.
‏‏مرحله ی دوم رابطه ی متوکل در مقام توکل به وکیل مثل رابطه ی طفل به مادر خود باشد.
‏‏مرحله ی سوم متوکل مانند مرده ای باشد در دست مرده شو (‏‏کالمیت بین یدی الغسال‏‏) و این بالا ترین مقام توکل است.

امام خمینی ره: توکل زبانی، توکل برهانی و توکل قلبی
حضرت امام(ره) در بحث توکل پس از ذکر معنای لغوی و اصطلاحی آن مثل سایر عرفا‎ ‎آن را بر سه درجه تقسیم نموده اند:
‏‏1 – توکل عامه که توکل زبانی است.
2 – توکل خاصه که با برهان یا با نقل معتقد به توکل‎ ‎هستند.
3 – خاص الخاص که تصرف حق را در موجودات به قلوب رسانده و قلوب آنها‎ ‎ایمان آورده به اینکه مقدر امور حق تعالی و سلطان و مالک اشیا اوست. حضرت امام(ره)‎ ‎معتقدند که بین توکل و تفویض و ثقه تفاوت است و جایگاه هر کدام را با ذکر در کتاب چهل‎ ‎حدیث بیان فرموده اند

کسی که در مرحله اول توکل است یک جور مهریه را تعیین می کند کسی که در مرحله دوم و سوم است جور دیگر. کسی هم که اصلا توکل ندارد جور دیگر. هر کس طبق شاکله اش عمل می کند و تغییر شاکله بسیار دشوار است البته برای سالک آسان تر است چون مثل مرده در دست غسال است.
حالا چرا بعضی از اذکار خاص را با تعداد بالا همین طوری نباید گفت.
چون باید ذکر با شاکله تناسب داشته باشد و گرنه انسان تحت یک اسمی می رود که شاکله و ظرفیتش نیست.
ذکر عام بدون عدد هم که برای همه خوب است. مثل تسبیحات اربعه یا مثلا نماز جعفر طیار و ....
کار سالک چیست؟
تنظیم شاکله بر اساس فطرت. شاکله فطرتی.
برداشتن حجابها و با فطرت توحیدی در محضر خدا حاضر شدن. شاید بشه گفت تعریف سالک همین است شاید. تنظیم شاکله بر اساس فطرت.

###########

###########

 

قاعده بیست قاعده لباس:
طبق قواعد گفته شده گاهی همسر مجبور است که مظلوم شود چرا؟
چون حقیقت را می داند راه درست را می داند اما شاکله همسر کشش ندارد.
حالا باید چی کار کرد تذکر. تذکر که فطرت را بیدار کند اگر بیدار نکرد چی. صبر برخورد یونسی ع نکن زود ازدواج رو طلاق کن. صبر کن خودت را بساز با صبر.
فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرࣱ
پس تذکر ده، که تو فقط تذکر دهنده اى؛ ۲۱ غاشیه
لَّسۡتَ عَلَیۡهِم بِمُصَیۡطِرٍ
تو بر آنان مسلط نیستى [که به قبول ایمان مجبورشان کنى، ] ۲۲ غاشیه

حالا باید عیب پوشی هم بکنی.
هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ
این سه قاعده را باید کنار هم در نظر بگیریم
یعنی عبد و عبودیت ، شاکله و تغییر و در نهایت لباس.
اگر نشد شاکله همسر رو تغییر داد لباس حتما باید باشیم.
ما خود را تغییر بدهیم ان شاءالله بقیه هم هدایت می شوند تمرکز روی (علیکم انفسکم ۱۰۵ مایده)
گزیده تفسیر نور:
در تشبیه همسر به لباس، نکات و لطایف بسیاری نهفته است:
* لباس عیوب انسان را میپوشاند، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایی های یکدیگر را بپوشانند. (یا ستار العیوب)
* لباس انسان را از سرما و گرما حفظ میکند، وجود همسر نیز کانون خانواده را گرم و زندگی را از سردی میره اند. (انعطاف پذیری)
* دوری از لباس، مایه ی رسوایی است، دوری از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایی انسان میگردد. (پاکدامنی)
* در هوای سرد لباس ضخیم و در هوای گرم لباس نازک استفاده میشود، هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحی طرف دهمقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانی است، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا کند. (مدارا)
* انسان باید لباس خود را از آلودگی حفظ کند، هر یک از دو همسر نیز باید دیگری را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید. (قو انفسکم و اهلیکم)
این سه قاعده با هم خوب است.
یعنی افزایش عبودیت و نگاه کردن به شاکله طرف مقابل و لباس بودن.
این فرمول کلی ممکنه در زندگی های مختلف نتایج مختلف بده و بستگی به تشخیص خود فرد داره. هر زندگی نسخه خاص خود را دارد.
تا قاعده عبودیت از نظرمان دور نشده قاعده غر را هم بگوییم.

 

قاعده بیست و یک غر: غر از چند جا می آد.
جهان بینی اشتباه
قیاس با زندگی دیگران
غفلت از معاد
تفاوت کار با غر و کار بی غر چیه؟
کار با غر پوچ می شه کار بی غر باعث قرب به خدا می شه‌.
مثلا (اولی) کلی ظرف بشوریم و در حین ظرف شستن هم ذکر بگیم و یا سخنرانی گوش کنیم یک مدل ظرف شستن است.
یک مدل دیگه:
(دومی)در حین ظرف شستن خودگویی منفی کنیم( من همه ش باید ظرف بشورم انگار کلفت گیر اوردن) و بعد همسر می اد بگه: مُردم از بس ظرف شستم قسمتهای الف و ب و جیمم درد می کنه تازه از دالم نمی دونی قسمت دال بدنم درد گرفته خب تو هم کمک کن. تو چه می دونی و .....
اولی ظرف شسته و این باعث قرب به خدا شده.
دومی ظرف شسته و چه بسا به جای ثواب، گناه هم کرده.
کار صدقه خودش رو که ظرف شستن هست با منت و اذیت ضایع کرده.
یا مرد هم همین طور. پول می ده با غر و یا پول می ده با لبخند با هم فرق می کنه.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لَّا یَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید صدقه ها و بخشش های خود را با منت و آزار، باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق میکند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن، (قشر نازکی از) خاک باشد؛ (و بذرهایی در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام داده اند، چیزی به دست نمیآورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمیکند.
سوره البقره آیه 264
در ایه آمده:
لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ
باطل کردن صدقه با منت و اذیت
حالا صدقه چیه؟

معنای باطنی و‌نظر من:

کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ  هر کار نیکى ، صدقه است . ( الخصال : ۱۳۴/۱۴۵ )

دومی که در حین ظرف شستن غر می زند چرا می زند؟
چون جهان بینی اش اشتباهه فکر نمی کنه ظرف شستن عبادت است. در نتیجه شروع می کند به خود گویی منفی (اسمش را در مطالب قبل گذاشتم نزغ) نزغ یک من کلفتم نزغ دو چرا اون هیچ کاری نمی کنه نزغ سه و.... و با آمدن همسر منت و اذیت
این همه ظرفها رو من شستم (منت)
پاشو پاشو تو هم یک کاری کن.

قاعده بیست و دو خوارج خانواده و شتر:
خوارج خانواده اصطلاح استاد پناهیان است.
یعنی زنی که تحت مدیریت شوهر نمی رود جزء خوارج خانواده محسوب می شه.
اول از طریق عبودیت وارد می شیم می گیم این تفسیر نمونه و نور و این هم آیه قوامون بعد می ریم سراغ بررسی شاکله ممکنه آدم مغروری باشه که حرف حرف خودشه. حالا توسط مشاور مذهبی یا خودمون و بعد می ریم لباس. حالا که هیچ کدوم نشد باید با همین ساخت مگر شرایطی که طلاق صلاح باشه.

بعضی بانوان فقط در حرف مدیریت مرد رو می پذیرند در عمل فقط حرف اونهاست یکی از  نشانه هاش شاید قهر زیاده. مثلا مرد می گه جمعه بریم فلان جا.

زن می گه هر جور که خود صلاح می دونی. یه جور خاص می گه هر جور خودت صلاح می دونی. لحنش شبیه حنا دختری در مزرعه نیست لحنش شبیه نامادری کوزت هست.

و به این شکل هم مدیریت مرد رو الکی قبول کرده هم همه جا نظر نظر خودشه‌. (طنز برای تلطیف بود)⁦^⁠_⁠^⁩

خیلی وقتها همسران می روند پیش مشاوره و مشاوره نمی فهمد مشکل خوارجی دارند و می گوید برید با هم بسازید. در حالی که اول مشکل خوارجی باید حل شود.
خیلی قبلتر ها در مورد اینکه چرا مرد مدیر است و زن معاون گفتم و فقط به یک قسمت از تفسیر نمونه بسنده می کنیم.
تفسیر نمونه:
اَلرِّجٰالُ قَوّٰامُونَ عَلَى اَلنِّسٰاءِ‌ :  براى توضیح این جمله باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید "رئیس" خانواده و دیگرى "معاون" و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح مى‌کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت‌هاى لازم است).این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى (حتى یک هیئت دو نفرى) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو، "رئیس" و دیگرى "معاون یا عضو" باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى‌شود سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره‌مند است) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه‌هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى‌دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولى شاید کرارا گفته‌ایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلى را در نظر مى‌گیرد، و شکى نیست که از نظر کلى، مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند، اگر چه زنان نیز وظائفى مى‌توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست. جمله بِمٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ وَ بِمٰا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوٰالِهِمْ‌ نیز اشاره به همین حقیقت است زیرا در قسمت اول مى‌فرماید: "این سرپرستى به خاطر تفاوتهایى است که خداوند از نظر آفرینش، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده" در قسمت آخر مى‌فرماید: "و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند".ولى ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه‌هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته‌تر است.

پارک الف بریم یا پارک ب؟ ساعت الف یا ب؟
پس از مشورت تصمیم نهایی با مدیر. گاهی مدیر خطراتی حس می کند نظر خودش رو اجرا می کنه گاهی طبق سلیقه بقیه.

اقناع مهم است البته. تا جایی که امکان دارد.

از مطالب قبل سالهای گذشته برای تذکر دوباره:
حالا بیایید کمی شتر شویم. 
گاهی شما یک حرف صد در صد منطقی و مستدل می زنین اما طرف مقابل (همسر، فامیل،  همکار و...) قبول نمی کنن و می گن به حرف ما عمل کن، خب اگر حرام نیست به حرف اون عمل کن.
 ماشین ها که با هم زندگی نمی کنن ادما با هم زندگی میکنن و آدم ها هم دل دارند .
 در حدیث است المومنون هینون لینون کالجمل الانف ان قید انقاد و ان انیخ علی صخرة استناخ
مومنین نرمخو و ملایمند  .همچون شتر رام،اگر مهار شود فرمان بردار است،و اگر بر روى سنگ خوابانده شود مى‌خوابد. (نهج الفصاحه ص 782)  
که حدیث بالا مربوط به امور مباح و حلال است نه حرام. 
چون مومن در امور دین، از کوه سخت تر است:
المؤمن اصلب من الجبل الجبل یستقل منه و المومن لایستقل من دینه شی ء
مومن از کوه و صخره استقامت و صلابت بیشتری دارد و کوه را می تراشند و از جا برمی کنند اما از دین مومن کاهیده نمی شود. (کافی ج2ص241)
این عجیب نیست، مومن هم شتر رام است و هم از کوه سخت تر. 
هم اشداء علی الکفار و هم رحماء بینهم
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ..... 
 محمّد رسول خداست و کسانی که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند. آنان را پیوسته در رکوع و سجود میبینی، که فضل و رضوان را از خدا میجویند، نشانه آنان در رخسارشان از اثر سجود نمایان است..... 
سوره الفتح آیه 

قاعده بیست و سه تنازع و مشاوره:
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءࣲ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرࣱ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا
اى اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر داراى مقام عصمت مى باشند] اطاعت کنید و اگر دربارۀ چیزى [از احکام و امور مادى و معنوى و حکومت و جانشینى پس از پیامبر] نزاع داشتید، آن را [براى فیصله یافتنش] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این [ارجاع دادن] براى شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است.۵۹ نساء
گاهی زن و شوهر به اون حد رسیدن که می تونن مباحثه کنند. یعنی اختلافشون رو ببرند پیش قرآن و سنت  و حل کنند.
نه حرف تو و نه حرف من ببینیم حرف خدا چیه.
این یک حالت ایده ال است و‌ کم پیش می اد زن و‌شوهر به این حد از معرفت و معارف برسند.

گاهی مسایل اختلاف عقیده نیست اختلاف سلیقه است و انواع اختلافات

اما مشاوره داریم تا مشاوره.
مشاوره کراباتی داریم مشاوره مذهبی داریم که مذهبی نیست و مشاوره مذهبی.
مشاوره مذهبی یعنی نه اینکه فقط نماز بخونه یا قران  و حدیث بلد باشه بلکه بتونه با قران و سنت مشکل حل کنه.
بعضی مشاوره ها علوم غربی خوندن بعد چند تا حدیث بلدند این حدیث ها رو می چسبونن به اون علوم غربی که خوندن. این طوری نه.
مشاوره یعنی اصولی، مثل  شهید مطهری. ریشه اش درون اسلامه علوم غربی رو تحلیل می کنه با اون ریشه. خوبش رو بر می داره بدش رو رها می کنه. حتی اگر همه بگن.
خیلی از آزمون های روانشناسی سرکاریه چرا؟
چون این ازمونها در فرهنگ غربی در مسیحیت که حلال و حرام رعایت نمی شه و پاکدامنی رعایت نمی شه انجام شده بعد همون رو می خوایم اینجا بین مسلمان ها انجام بدیم.

مثلا روانشناسی ما نوجوان رو یک جوری تربیت می کنه که در سن حدود سیزده سالگی می گه مرگ برای از عسل شیرین تره. حضرت قاسم ع.
کدوم روانشناسی غربی ما رو به اینجا می رسونه؟
یا مثلا روانشناسی فرانسوی پیاژه می گه مفاهیم انتزاعی ذهنی مال بعد از یازده سال است. پس دختر ما که نه سالکی به سن تکلیف می رسه چی کار کنیم؟

اصول تربیتی مثلا برای یک کودکی که در زمان انعقاد نطفه حدودش رعایت شده و غذای حلال خورده و .... خیلی تفاوت می کنه با یک کودکی که رعایت نشده.

باید این مشاور رو در شهر خودمون بگردیم پیدا کنیم در اختلافات پیشش رفت. اما اکثرا در قم و تهران هستند.
گاهی همسر حرف شما رو قبول نمی کنه اما همون حرف رو مشاور بزنه قبول می کنه.
خواستم مطلب رو تمامش کنم باز یه مقدارش موند.
مطالبم رو اکثرا در صف بنزین و اداره و ... نوشته می شه.

و شاید علت اینکه بعضی وقتها تکراری می نویسم یا پراکنده همین باشه، که شما به بزرگی خودتون ببخشید. ⁦⁦^⁠_⁠^⁩











 

  • شنگول العلما

نظرات  (۱)

احسنت حقیقتا عالی بود
نصف اولش رو خوندم عالی بود
با حال این روزهام سازگار بود
پاسخ:
ممنون حاج اینجانب ⁦^⁠_⁠^⁩.
ان شاءالله توفیق طاعتتون همواره زیاد زیادتر بشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">