فقر ممدوح اون فقری است که موجب تقرب به خدا می شود و فقر مذموم آن فقری است که موجب دوری از خدا می شود.
ثروت هم همین طوره. ثروت ممدوح داریم که باعث تقرب می شود با انفاق و .... و ثروتی که باعث دوری از خدا و غفلت می شود.
مثلا اگر با تقوا ثروت زیاد شد اسمش فتح برکات هست:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولی تکذیب کردند؛ پس به (کیفر) دستاوردشان (گریبان) آنان را گرفتیم.
سوره اعراف آیه 96
اگر با وجود گناه و غفلت از یاد خدا، ثروت و علم و ...زیاد شد اسمش فتح ابواب است:
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ
پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی (از نعمتها) را بر آنان گشودیم، تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند؛ ناگهان (گریبان) آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند.
سوره انعام آیه 44
فتح برکات (لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)
و فتح ابواب (فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ )
خیلی فرق دارد.
قبلا گفتم تذکر مجدد می دم:
فقر به معنای تنبلی و سربار دیگران شدن و گدایی و .... منظور این مطلب نیست که قطعا چنین فقری مذموم است.پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) رسیده: «کَادَ الفَقرُ اَنْ یَکُونَ کُفراً»؛ (نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد) کافی ج۲ص۳۰۷.
این یک مدل مذموم بود.
این را همه می دانیم نظام اسلامی باید قدرت برای مبارزه با کفار داشته باشد طبق ایه (۶۰ انفال) و به قدرت تکیه نکند و فقط به خدا تکیه کند طبق ایه ( ۲۵توبه)و محرومیت زدایی وظیفه همه ی ماست طبق ایه (۲۷۳ بقره)
و مال عامل قیام است طبق آیه (۵ نساء) آیاتش رو می تونید ببینید.
جاهل بلد نیست از فقرش استفاده کند. می زنه به جدول و ریشه اش به حب دنیا بر می گردد.
گاهی می زنه به دین، و با خدا جر و بحث می کند. گاهی می زنه به اطرافیان مثلا گیر دادن به شوهر تلاشگرش. گاهی می زنه به حکومت دینی و افراد صالح و پخش ناامیدی و قضاوت نادرست، بدون مراجعه به اولوالامر اهل استنباط (ایه ۸۳ نساء) و ....
بالاخره یکی رو پیدا می کند تقصیر را گردنش بیندازد و اصلا نگاه به خود ندارد
در سلوک اصل اول نگاه به خود و معرفت النفس هست. در سلوک اکثر علما مثلا علامه طباطبایی و ملاحسین قلی همدانی و .... تمرکز اصلی روی معرفت النفس است.
بپردازیم به سالک:
سالک آن کسی است که بلد است از نعمت فقر استفاده کند.
یکی از فقرش استفاده می کند مقرب می شود یکی از همان مدل فقر دارد بلد نیست استفاده کند از خدا دور می شود.
البته هر کس هر درجه ای از فقر را نمی تواند تحمل کند. یکی می تواند هفتاد درصد تحمل کند یکی چهل درصد و ....
عماد بن ابى الاحوص گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ایمان را بر هفت سهم قرار داده و آنها عبارتند از نیکى، صدق، یقین، رضا، وفاء، علم، و حلم، بعد از این، آنها را بین مردم تقسیم کرد، و هر کس این هفت سهم را داشته باشد کامل می باشد.
بعضى از آن هفت سهم یک سهم دارند و گروهى دو سهم و بعضى هم سه سهم و یا بیشتر، بعد از آن فرمود: بر کسى که یک سهم دارد دو سهم را بر او تحمیل نکنید، و یا آن کس که دو سهم دارد سه سهم بر او تحمیل نمی شود زیرا آنها نمی توانند تحمل کنند و همین طور است تا هفت سهم.
(ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج1ص: 443)
گاهی خانواده همه، درجات بالایی دارند مثل خانواده حضرت علی ع و حضرت زهرا س. اما گاهی خانواده هم درجه نیستند لذا مرد نباید فقر و زهد و ....را تحمیل کند به خانواده اش. اصولا تحمیل مستحب اشتباه است:
جابر گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود:
عدهاى خدمت امام سجّاد علیه السّلام شرفیاب شدند و در خانه حضرت فرش و بالش بود، آنها عرض کردند: اى پسر پیامبر خدا! ما در خانه تو وسایلى مىبینیم که آن را مکروه مىدانیم.
امام سجّاد علیه السّلام فرمود: بهراستى که ما با زنان ازدواج مىکنیم و مهریه آنان را به خودشان مىپردازیم، آنان هرچه که بخواهند مىخرند، چیزى از آنها از آن ما نیست.
ترجمه فروع کافی ؛ ج 8 , ص 483
حالا حدیث بالا را در کنار خطبه زیر ۲۰۹ که ساده زیستی برای ائمه عدل را واجب دانسته کنار هم دیدن، قضاوت کردن را سخت می کند.
إنَّ اللّه َ تعالى فَرَضَ على أئمّةِ العَدلِ أن یُقَدِّروا أنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ ، کَیْ لا یَتَبیَّغَ بالفقیرِ فَقْرُهُ .[نهج البلاغة: الخطبة209.]
امام على علیه السلام :خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان همسان کنند، تا تنگدستىِ فقیر، او را برنیاشوبد.
خیلی راحت قضاوت می کنیم. بدون دانستن زیر و زبر و راه صحیح نقد کردن.
دوگانه ی سختی است هم ساده زیست بودن و هم تحمیل نکردن زهد به خانواده.
و هم قضاوت صحیح پیشوایان عدل.
من که بارها خودم در این دو گانه گیر کردم.
خانواده خواسته ای دارد مثلا رفتن به فلان رستوران یا سفر یا ....از نظر من خلاف زهد است و بدون من هم نمی روند.
آدم های عادی باورشان نمی آید که نان و پیتزا در کام زاهد فرقی نمی کند فکر می کنند ادا در می آورد.
سالک همه چیز را توحیدی می بیند. توحید ربوبی را درون یک نفر نشاندن و حال رضا را در او به مقام رضا تبدیل کردن مجاهدت بسیار می طلبد. برای همین تحمیل هر درجه ای از فقر برای هر کسی مناسب نیست. در عین اینکه فقر را خداوند با حساب و کتاب می دهد.
گناه کنیم یک جور فقر می دهد. اهل تقوا باشیم یک جور دیگر فقر می دهد.
سبحان ربی الاعلی و بحمده. رب اعلی یعنی مربی ای که تمرین می دهد با حوادث که شما را بالا اورد.
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَٰکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ
و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلماً در زمین سر به عصیان برمیدارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازه ای (که مصلحت است) فرو میفرستد. به راستی که او به (حال) بندگانش آگاهِ بیناست.
سوره الشوری آیه 2727
و روایتی در تایید آیه:
گزیده حدیث:
..... به راستى که از جملۀ بندگان مؤمن من،کسى است که بابى از عبادت را مىخواهد،من او را از آن بازمىدارم،تا عجبى در او داخل نشود،و او را به فساد نکشاند و همانا از جملۀ بندگان مؤمن من،کسى است که ایمانش به صلاح نمىآید مگر به فقر و نادارى و اگر او را بىنیاز نمایم همان او را فاسد کند و به راستى که از جملۀ بندگان مؤمن من،کسى است که ایمانش به صلاح نمىآید مگر به ثروتمندى و اگر او را فقیر نمایم همان او را فاسد کند و همانا از جملۀ بندگان مؤمن من،کسى است که ایمانش به صلاح نمىآید،مگر به بیمارى و اگر جسم او را تندرست کنم،همان او را فاسد مىکند و به راستى که از جملۀ بندگان مؤمن من،کسى است که ایمانش به صلاح نمىآید مگر به تندرستى و اگر او را بیمار کنم همان او را فاسد مىکند.به راستى که من بندگانم را با دانش خویش تدبیر مىکنم،زیرا که از دلهاى آنها آگاهم،پس به راستى که من دانا و آگاهم.
جلد ۱، صفحه ۵۶۹ توحید صدوق ترجمه جعفری.
سالک چگونه از فقرش استفاده می کند که با فقر بالا می رود:
در حدیث زیر از شروط عزلت، دوست داشتن فقر است چرا؟
مصباح الشریعه و ده شرط عزلت:
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: شخص گوشهنشین و گمنام در قلعه محکم خدا متحصن و در پناه لطف او نگهبانى و نگهدارى شدهاى خوشا بحال کسى که در نهان و آشکار فقط با خدا ارتباط دارد و این حالت ارزنده به ۱۰ خصلت نیاز دارد: فهمیدن و شناختن حق و باطل - و دوست داشتن فقر و کم چیزى - برگزیدن زحمت(سختی) و زهد - غنیمت شمردن خلوت با او - تفکر و اندیشیدن پایان - کم دانستن عبادات خویش در عین کوشا بودن - خود بین نبودن و بدون کوچکترین غفلتى در یاد خدا بودن زیرا غفلت از یاد خدا دام و شکارگاه شیطان و سرچشمه هر رقم گرفتارى و باعث هر گونه حجاب و محرومیت از فیض است - و خالى کردن خانه از هر چه فعلا نیاز و احتیاجى باو نیست......
مصباح الشریعه باب بیست و چهارم.
این حدیث بالا رو واقعا دوست دارم.
چرا دوست داشتن فقر در حدیث بالا از شروط عزلت است؟
شما در عزلت با خودت تنها می شوی.
از شروط مهم عزلت کنترل خواطر است و کسی که نگران رزق است و رزاقیت خداوند در جانش ننشسته نمی تواند خواطر را کنترل کند.إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ
خداست که خود روزی بخش نیرومند استوار است.
سوره الذاریات آیه 58
و تعبیر به این سه اسم (رزاق و قوه و متین) برای این است که بر انحصار روزی دادن در خدای تعالی دلالت کند، و بفهماند که خدا در رساندن رزق به روزی خواران - با همه کثرتی که دارند - ناتوان و ضعیف نمی شود.(تفسیر المیزان)
شیطان چه کار می کند؟ تو را از فقر می ترساند؟
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
شیطان شما را از تهیدستی بیم میدهد و شما را به زشتی وامیدارد؛ و(لی) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش میدهد، و خداوند گشایشگر داناست.
سوره البقره آیه 268
این نگرانی به شکل های مختلف است؟
آینده ی بچه ام چی می شه؟ مریض شدم چی می شه؟ پیر شدم چی می شه؟ و خیلی چی می شه های دیگه
حالا کسی که فقر را دوست دارد و تکیه بر الله با هزار اسم جوشن کبیر کرده از چه بترسد؟ تلاش با توکل که باشد هر چه شد خوب است. تلاش بی توکل هم غفلت می اورد تکیه به خود می اورد.
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من ازادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم
سالک فقرش را با تفکر در مرگ و قبر و زمان کَندن، تبدیل می کند به زهد.
زهد یعنی بی رغبتی.
لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد:
سوره الحدید آیه 23
یعنی وقتی فکر می کند دنیا یک روز یا چند ساعت است:
قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ
میفرماید: (چه مدت به عدد سالها در زمین ماندید؟)
سوره المومنون آیه 112
قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّینَ
میگویند: (یک روز یا پاره ای از یک روز ماندیم. از شمارگران (خود) بپرس.)
سوره المومنون آیه 113
و اخرت یک روزش، پنجاه هزار سال است:
تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ
فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی (او) بالا میروند..
سوره المعارج آیه 4
چه فرقی می کند دنیا چگونه بگذرد با فقر یا ثروت.
خواجه در ابریشم و ما در گلیم
عاقبت ای دل همه یکسر گلیم
مهم این است که با خدا بگذرد.
برای همین در دستورات سلوکی آیت الله قاضی و .... یاد مرگ یا رفتن به قبرستان است.
سالک از فقر می رسد به زهد.
اینکه از ثروت برسیم به زهد هم می شود اما سخت تر است چون معمولا ثروت سه حالت زیر را ایجاد می کند. مجالست با دنیا این حالات را می آورد:
حفظ الموجود، حزن المفقود، طلب المطلوب.
که ریشه اش از حب دنیا ست.
جلوس با اهل دنیا محبتش را هم می اورد.
درجه اول: اگر انسان حب دنیا مثلاً میل شدید به داشتن خانهی راحت یا شاسیبلند یا مبل و ... داشته باشد و نتواند تهیه کند، زندگی کوفتش میشود. و مخ اطرافیان را در فرقان میکند و با آن دور دور میکند.
درجه دوم: بعضی دیگر با اینکه میل به رفاه دارند اما تحمّل و صبر میکنند. این مقام صبر است. درواقع از یک طرف تلخی صبر را تحمل میکنند و از طرف دیگر لذت صبر را هم میبرند. چون میدانند خداوند به صابران اجر میدهد. مخلوطی از تلخی و لذت.
درجه سوم: اینها مقام بالایی دارند. حب دنیا را در خود کشتهاند. نمیتواند به خانه وسیع یا اتومبیل و یا ریاست و ... برسد، هیچ میل و اشتهایی هم ندارد. یا اگر هم میرسد باز سادهزیست است و زاهد و بیرغبت. اینها دایم در لذتند بدون غم دنیا. چون تنها غم آنها آخرت است.
در کلام زیر حضرت علی(ع) نمیفرماید: یصبر ما لایجد. (بر چیزی که نمییابد صبر میکند.) بلکه می فرماید: لایشتهی ما لایجد. به چیزی که ندارد اشتها و میل ندارد.
کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلاَ یَشْتَهِی مَا لاَ یَجِدُ وَ لاَ یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ.
او از چیرگى شکم خویش آزاد بود، پس نه به آن چه نداشت، گرایش و خواهشى داشت، و نه در مصرف آن چه مىیافت، به زیاده روى میپرداخت. (حکمت ۲۸۹)
#####################################