قبلا عنوانش رو گذاشته بودم جنگ یا صلح.
یادم امد ما با صهیون صلح نداریم فقط اتش بس داریم.
غایت نهایی ما چیه؟
هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ
او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همۀ ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند صف ۹
اما
می شه مثلا یک نفر از این ایات استفاده کنه و بگه بریم سمت صلح با دشمن:
وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى؛ و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست!۶۱انفال
اگر دوباره خدعه کردند چی ؟ آیه ی بعدش رو بیاریم:
وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوکَ فَإِنَّ حَسۡبَکَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَیَّدَکَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا براى تو کافى است؛ او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد ۶۲ انفال
اما خب می شه از آیات زیر هم استفاده کرد و نرفت به سمت صلح:
فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ
پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّتبار) دعوت نکنید در حالى که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزى از (ثواب) اعمالتان را کم نمىکند! ۳۵ محمد
پس تا کجا جنگ رو ادامه بدیم؟
فَإِمَّا تَثۡقَفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡحَرۡبِ فَشَرِّدۡ بِهِم مَّنۡ خَلۡفَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ
اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابى، آن چنان به آنها حمله کن که جمعیّتهایى که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند؛ شاید متذکّر گردند (و عبرت گیرند)!
۵۷ انفال
تشرید»، به معناى ایجاد ناامنى و اضطراب و متفرّق ساختن است. یعنى چنان به دشمن حمله کنید و برنامهریزى جنگى داشته باشید که حامیان پشت پرده و نیروهاى پشت جبههى آنان، به وحشت افتاده و به فکر حمله و پشتیبانى نباشند.
نکته هفت تفسیر نور:
از کفّار، زهر چشم بگیریم تا از فکر حملهى مجدّد به ما صرف نظر کنند. «فَشَرِّدْ بِهِمْ»
خب حالا چی؟ هر کسی می تونه یه جور تحلیل کنه و تطبیق بده شرایط را.
مثلا شرایط را جوری تطبیق بده که به صلح برسیم.
یا شرایط را جوری تطبیق بده که ادامه جنگ برسیم.
این یعنی چی؟
یعنی هرج و مرج
پس چی کار کنیم؟ یکی حرف اخر بزنه. مشورت هاش رو بکنه حرف اخر را بزنه.
فَبِمَا رَحۡمَةࣲ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ
به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. ۱۵۹ ال عمران
در ایه دقت کنیم ننوشته عزمتموا.
نوشته عزمت.
یک نفر تصمیم نهایی می گیرد با مشورت.
تفسیر نور:
ابتدا مشورت و سپس توکّل، راه چارهى کارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. «شٰاوِرْهُمْ... فَتَوَکَّلْ... إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُتَوَکِّلِینَ»
حالا چه چیزهایی در تصمیم نهایی موثرند؟
رهبر تذکراتش را می دهد روشن گری هم می کند.
و بعد تصمیم می گیرد. با مشورت و نگاه به مردم و مسولان.
مثلا رهبر تصمیم بگیرد ادامه جنگ اما مسولان نپذیرند خب دو دستگی می شود.
پس مردم مطالبه گری خودشان را می کنند و جهاد تببین را عالمان می کنند (جایگاه عالم) و در اخر تصمیم نهایی با ولی.
اینجا جایگاه ولی و رهبر است:
خطبه ۱۴۶ نهج البلاغه
وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ، فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً
جایگاه رهبر چونان ریسمانى محکم است که مهره ها را متّحد ساخته به هم پیوند مى دهد. اگر این رشته از هم بگلسد، مهره ها پراکنده و هر کدام به سویى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد.