شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

۲۳
تیر

قوانین وقتی مطابق با واقع نباشد به جای اصلاح تولید فساد می کند.

قانون واقعی نیست هی تخلف می شود هی تخلف می شود.

 

این کوچه ای که همه ورود ممنوع می روند لابد تابلواش اشتباه است. اینجایی که همه هر روز پارک می کنند تابلو مطلقا ممنوع را برداریم.


دو تا کتاب نوشتم بیمه نویسندگان شدم. بعد سه سال زنگ زدن گفتن بیمه ات قطع شده. چون کتاب جدید ننوشتی.
گفتم یه دونه کتاب دارم می نویسم
گفتن باید چند تا بنویسی.
این می شه قانون فسادزا. من مثلا کتاب زرد الکی بنویسم که بیمه ام باطل نشه.
استاد شجاعی به تازگی کتابی نوشتن چقدر وقت گذاشتن؟ بیست سال. کتاب من کیستم؟
بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم گاهی یک کتاب را هم باید بیست سال وقت گذاشت و خواند. کتاب خواندن کاری ندارد کتاب عمل کردن سخت است.

اگر معلم ها کتاب بنویسند رتبه بندی داره و چی و چی. این یعنی چی؟ تشویق معلم به کتاب نوشتن برای پول، برای رتبه و .... یعنی تولید کتاب زرد. 

 

 باربری.
 برای اسباب کشی پرسیدم گفتند ساعتی یک میلیون و دویست هزار.
از هر کسی پرسیدم از اطرافیان گفت من حدود ده میلیون ت دادم. هر باربری زنگ زدم گفت: ساعتی یک و دویست درسته اما کمه. بیعانه باید بدی زوریه. وگرنه یا یواش کار می کنند یا بد بار می زنن که دو بار برند و بیایند.
راه درست چیه؟ وقتی هیچ کس این قانون رو رعایت نمی کنه یعنی یا باید یک و دویست رو بکنیم دو ت بدون بیعانه یا غیره.
این چه اتحادیه ای که قانونی گذاشته که هیچ کس رعایت نمی کنه؟


املاک! 
قانون می گوید کمیسیون فروش خانه بیست و پنج صدم خریدار بدهد بیست و پنج صدم فروشنده.
باز هم رعایت نمیشه اکثرا یک درصد می گیرند.
هفتاد و پنج صدم اختلاف.
خب این درصد رو افزایش بدیم مثلا نیم درصد یا شصت درصد بعد هر کسی تخلف کرد جریمه سنگین.


پزشک هر چه مریضش بیشتر باشد پول بیشتر دارد.
اما فرض کنیم به یک پزشک بگیم این صد میلیون برای تو این چند نفر هم مال تو. هر چقدر مریض شوند به ضرر دکتر می شود چون از صد میلیونش کم می شود. پس دکتر سعی می کند که افراد تحت نظرش کمتر مریض شوند. که رسیدن به این قانون سخت است البته.

 

پشت ویترین بعضی مغازه ها نوشته پنجاه درصد تخفیف. خب مگه چند درصد کشیدی که پنجاه درصد تخفیف؟
معمولا درصدی که باید روی اجناس کشیده بشه طبق قانون اکثرا حدود بیست تا سی درصد هست.
خب این درصد رو واقعی بگذاریم بعد نظارت و جریمه.
به جای این درصد غیرواقعی یک درصد واقعی بگذاریم مثلا همه روی اجناس می توانند پنجاه درصد بکشند. مثال می گویم
عمده فروش ها تنها کسانی هستند که روی اجناس حدود بیست درصد می کشند. بقیه قرو قاطی می کشند. این طوری یک کالا بالای شهر یک قیمت میشود پایین شهر قیمت دیگر.

 

خودمان هم با قانون گاهی دست و پای خودمون رو می بندیم.
من ساعت دو می رسم. خب این را نگو. شاید تصادف شد و .... باید گفت من بین دو تا دو و سی دقیقه می رسم.

قانون غیرواقعی یک مشکل است زیاد قانون گذاشتن هم یک مشکل دیگر.

 


اصل اینه که بدون هیچ قانونی هم تقوا باعث شود درست کار کنیم.

من برای خدا این قانون را رعایت می کنم جمله درست الهی ماست.

 

  • شنگول العلما
۰۴
تیر

قبلا عنوانش رو گذاشته بودم جنگ یا صلح. 

یادم امد ما با صهیون صلح نداریم فقط اتش بس داریم.

غایت نهایی ما چیه؟

هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ
 او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همۀ ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند صف ۹

اما

می شه مثلا یک نفر از این ایات استفاده کنه و بگه بریم سمت صلح با دشمن:
وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
 و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى؛ و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست!۶۱انفال
اگر دوباره خدعه کردند چی ؟ آیه ی بعدش رو بیاریم:
وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوکَ فَإِنَّ حَسۡبَکَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَیَّدَکَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِینَ
 و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا براى تو کافى است؛ او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد ۶۲ انفال

اما خب می شه از آیات زیر هم استفاده کرد و نرفت به سمت صلح:
فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ
 پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّت‌بار) دعوت نکنید در حالى که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزى از (ثواب) اعمالتان را کم نمى‌کند! ۳۵ محمد

پس تا کجا جنگ رو‌ ادامه بدیم؟

فَإِمَّا تَثۡقَفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡحَرۡبِ فَشَرِّدۡ بِهِم مَّنۡ خَلۡفَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ
 اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابى، آن چنان به آنها حمله کن که جمعیّتهایى که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند؛ شاید متذکّر گردند (و عبرت گیرند)!
۵۷ انفال

تشرید»، به معناى ایجاد ناامنى و اضطراب و متفرّق ساختن است. یعنى چنان به دشمن حمله کنید و برنامه‌ریزى جنگى داشته باشید که حامیان پشت پرده و نیروهاى پشت جبهه‌ى آنان، به وحشت افتاده و به فکر حمله و پشتیبانى نباشند.

نکته هفت تفسیر نور:
از کفّار، زهر چشم بگیریم تا از فکر حمله‌ى مجدّد به ما صرف نظر کنند. «فَشَرِّدْ بِهِمْ‌» 

خب حالا چی؟ هر کسی می تونه یه جور تحلیل کنه و تطبیق بده شرایط را.
مثلا شرایط را جوری تطبیق بده که به صلح برسیم.
یا شرایط را جوری تطبیق بده که ادامه جنگ برسیم.

این یعنی چی؟
یعنی هرج و مرج

پس چی کار کنیم؟ یکی حرف اخر بزنه. مشورت هاش رو بکنه حرف اخر را بزنه.

فَبِمَا رَحۡمَةࣲ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَوَکِّلِینَ
 به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‌شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. ۱۵۹ ال عمران
در ایه دقت کنیم ننوشته عزمتموا.
نوشته عزمت.
یک نفر تصمیم نهایی می گیرد با مشورت.

تفسیر نور:
ابتدا مشورت و سپس توکّل، راه چاره‌ى کارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. «شٰاوِرْهُمْ‌...  فَتَوَکَّلْ‌...  إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُتَوَکِّلِینَ‌» 

حالا چه چیزهایی در تصمیم نهایی موثرند؟
رهبر تذکراتش را می دهد روشن گری هم می کند.
و بعد تصمیم  می گیرد. با مشورت و نگاه به مردم و مسولان.

مثلا رهبر تصمیم بگیرد ادامه جنگ  اما مسولان نپذیرند خب دو دستگی می شود.
پس مردم مطالبه گری خودشان را می کنند و جهاد تببین را عالمان می کنند (جایگاه عالم) و در اخر تصمیم نهایی با ولی.


اینجا جایگاه ولی و رهبر است:
خطبه ۱۴۶ نهج البلاغه
وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ، فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً

جایگاه رهبر چونان ریسمانى محکم است که مهره ها را متّحد ساخته به هم پیوند مى دهد. اگر این رشته از هم بگلسد، مهره ها پراکنده و هر کدام به سویى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد.

  • شنگول العلما