بیاییم بغلی شویم
مطالبی که گفته میشود فقط تمثیل است. وگرنه همه میدانیم که:
...لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ (شوری11) ...چیزى مانند او نیست و اوست شنواى بینا. (شوری11)
بعضیها میگویند اعتماد به نفس.
روی خودت کار کن. فقط به خودت تکیه کن. تو میتونی. اعتماد به نفس خودت را بالا ببر. البته توکل هم بکن. و بگو ان شاءالله به یاری خدا.
اعتماد به نفس و توکل با هم. اگر اعتماد به نفس بدون توکل باشد که بدجور زمین میخوریم اما اگر اعتماد به نفس و توکل باشد، خداوند در اینجا با اسم نصیر ظاهر میشود.
نصیر یعنی چه؟ یعنی مثلا نوجوانی که میخواهد تحصیل کند و پدر هم کمکش میکند. در اینجا پدر نصیر نوجوان است. مقداری خود نوجوان میرود مقداری هم پدر کمک میکند.
اما وقتی شما احساس کنید که نوجوان نیستید و کودک هستید خداوند با چه اسمی ظاهر میشود؟
من در این عالم به این بزرگی با امتحانهای مختلف، خودم نمیتوانم راه بروم. من یک دانه پشه هم نمیتوانم از خودم دور کنم. دنیا چاله چوله زیاد دارد من زمین میخورم خدایا کمکم کن.
اگر تمام کروناهای جهان را روی هم جمع کنند چند گرم بیشتر نمیشود. تمام جهان با هم در تلاشند چند گرم کرونا را که سلامتی را از آنان ربوده کنترل کنند، نمیتوانند. و تا خدا نخواهد هرگز توانایی مهار نخواهند داشت.
یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (حج73) اى مردم، مَثَلى زده شد. پس بدان گوش فرا دهید: کسانى را که جز خدا میخوانید هرگز[حتى] مگسى نمیآفرینند، هر چند براى[آفریدن] آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزى از آنان برُباید نمیتوانند آن را بازپس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند. (حج73)
وقتی کودک بگوید من خودم میتوانم، خودم تلاش کردم به اینجا رسیدم. خودش با خودش باید تنها برود: فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (زمر49) و چون انسان را آسیبى رسد، ما را فرا میخواند؛ سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا کنیم میگوید: «تنها آن را به دانش خود یافتهام». نه چنان است، بلکه آن آزمایشى است، ولى بیشترشان نمیدانند. (زمر49)
باید حواسمان باشد با بستنی دنیا گول نخوریم. بگویند این بستنی را بگیر خودت راه برو. فقط بغل ....إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (حمد5)
وقتی کودک بگوید من از این پایین با قد کوتاهم نمیتوانم درست ببینم. پدرجان تو که از بالا همه چیز را میبینی و میدانی، کمکم کن. ا ِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ (بقره20) کمکش میکنند.
حتی اگر در بغل پدر چیزی هم میخواهیم بگذاریم خود پدر برایمان بخرد. توکل یعنی من خواستهای دارم و خدا را وکیل میکنم تا به خواستهام برسم. و «ولی» قرار دادن خدا شاید یعنی من همه چیز را به تو میسپارم. خواستهای ندارم. خواستهی من خواستهی توست. این یعنی مقام تسلیم. ناآرامی نکن تسلیم در بغل پدر بمان.
وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً (نساء125) و دینِ چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حقگرا پیروى نموده است؟ و خدا ابراهیم را دوست گرفت. (نساء125)
وقتی کودک بگوید من خودم نمیتوانم راه بروم. خب بغلش میکنند. وقتی بگوید من نمیدانم و تو میدانی. خب خودشان برایت بهترین را انتخاب میکنند.
وقتی بگوییم انا عبدک الضعیف. وقتی بدانیم ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ خب خداوند با اسم «ولی» ظاهر میشود و بغلت میکند. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا...
البته بچهی بد را بغل نمیکنند. مگر اینکه توبه کند. اگر هم خیلی بچهی خوبی باشی به صورت ویژه بغلت میکنند. بغلی با محبت بیشتر. این یعنی معیت خاصه. مثلا صابر یا محسن یا... از معیت عامه گذر میکند و میرسد به معیت خاصه.... وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (عنکبوت69).... إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ (عنکبوت153)
آن وقت سرعت راه رفتن من دیگر به اندازهی یک کودک نیست. سرعت راه رفتن من به اندازه پدر است، چون من در بغل پدرم هستم. و با سرعت بالا به سمت کمال(منزل) حرکت میکنم.
حالا اگر من در بغل پدر گریه بکنم چه میشود؟
اما ادامه مطلب
یعنی من احساس کنم کودک خوبی نبودم. بازیگوشی کردم و خودم را زخمی کردهام. الهى قلبى محجوب و عقلى مغلوب و نفسى معیوب و هوائى غالب و طاعتى قلیلة و معصیتى کثیرة و لسانى مقرّ بالذّنوب و معترف بالعیوب فما حیلتى یا علّام الغیوب و یا ستّار العیوب و یا غفّار الذّنوب اغفر لى ذنوبى کلّها یا غفّار و استر علىّ یا ستّار بمحمّد و اله الأطهار برحمتک یا ارحم الرّاحمین. (صحیفه علویه دعای صباح علی(ع) ص : 288)
خب پدرم شروع میکند به نوازش کردن من تا آرامم کند.
ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ (اعراف55) پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حد گذرندگان را دوست نمىدارد. (اعراف55)
مثل کودکان مغرور و لجباز نباش که خدا آنها را دوست ندارد. إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ.
بعضی وقتها گریه میکنم به خاطر زخم هایی که از بازیگوشی و گناه برداشتم. بعضی وقتها از فراق خود پدر گریه میکنم چون خیلی دوستش دارم. گریه از فراق ممکن است باعث شود پدر لپم را یک ماچ گنده کند و محکمتر بغلم کند تا آرام شود.
ما نمونه این کودکانی که در بغل خداوند هستند دیدهایم. به این کودکان اولیاءالله میگویند. یعنی کلا تمام امور خود را به ولی خودشان خداوند سپردند. این کودکان کلا از دنیا و مادیات نمیترسند و غمگین نمیشوند. چرا؟ چون در بغل خداوند هستند و نسبت به خدا هم اعتماد دارند و هم شناخت. و میدانند اگر هم خدا آنها را به هوا پرتاب میکند دوباره آنان را میگیرد. برای همین وقتی خدا آنها را به هوا پرتاب میکند (بلاهای مختلف زندگی) نمیترسند و فقط از ته دل میخندند.
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس62) آگاه باشید، که بر أَولیاء الله نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مىشوند. (یونس62)
خدا کودکان معتدین را دوست ندارد. و همچنین کودکانی که میروند با دوستان طاغوت خودشان توی پارک، دنیا بازی میکنند. نه خود معتد باش و نه دوست و سرپرست طاغوت داشته باش.
طاغوت صیغه مبالغه ازماده طغیان به معنی تجاوز از حد و مرز است و به هر چیزی که سبب تجاوز از حد گردد گفته میشود از این رو شیاطین، بتها، حکام جبار و مستکبر و هر معبود و مسیری که به غیرحق منتهی شود همه طاغوت است .(تفسیر نمونهج2ص280)
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (بقره257) خداوند ولی کسانى است که ایمان آوردهاند. آنان را از تاریکیها به سوى نور به در مىبرد. و[لى] کسانى که کفر ورزیدهاند، اولیایشان[همان عصیانگران] طاغوتند، که آنان را از نور به سوى تاریکیها به در مىبرند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند. (بقره257)
در این آیه ظلمات و اولیای طاغوت به صورت جمع و الله، «ولی» و نور به صورت مفرد آمده است. یعنی از کثرت ظلمات و اولیاء به وحدت ولی و نور. به جای اینکه هی این طرف و آن طرف بروی یک دانه بغل میدهند.
وقتی در بغل خدا هستیم خداوند به ما جایزه هم میدهد. جایزهاش الْعُرْوَةِ الْوُثْقى است. تا تمام چیزهایت رنگی که خدا دوست دارد شود. یعنی رنگ اسلامی. ....فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (256).... پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست. (256)
مطابق روایات یکی از مصادیق الْعُرْوَةِ الْوُثْقى و ریسمان محکم الهی اتصال به اولیای خدا و اهل بیت علیهم السلام است. و پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود انت الْعُرْوَةِ الْوُثْقى (تفسیرنور)
از حکومت و فرهنگ گرفته تا نحوهی راه رفتن و پوشش و حرف زدنت و.... همه خدایی میشوند.
خداوند از تمام ظلمات تو را به سمت نور میبرد.
وقتی خداوند بداند که شما دایم احساس یتیمی دارید. و خودش مدام توصیه میکند به یتیمان رسیدگی کنید. پس خداوند یک خانواده خوب الْعُرْوَةِ الْوُثْقى را برای سرپرستی شما میفرستد تا شما برای همیشه خانوادهدار شوید.
وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلَادَتِهِمْ فَإِنَّهَا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ وَ نَلْحَقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیَارِ الْأَحْرَار
علی بن ابى طالب(ع) فرمود از پیامبر اکرم شنیدم میفرمود من و على دو پدر این امت هستیم حق ما بر مردم بیشتر از حق پدر و مادر نژادى است زیرا ما آنها را در صورت اطاعت از جهنم نجات میدهیم و به بهشت برین رهنمون میگردیم و از بندگى رهائى میبخشیم و آزادگى را به ایشان ارزانى میداریم. (بحار الأنوار ج23ص259 )
ستون حنانه از فراق پیامبر(ص) گریه کرد و پیامبر(ص) این ستون را بغل کردند. ما که از ستون و چوب کمتر نیستیم.
این هم نمونه کار من در زیر. شغلمه برای اینکه کودک رو بتونید مجسم کنید
- ۹۹/۰۲/۲۵