شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

ذکر قلبی مانع وساوس و خواطر

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ق.ظ

🔴 گزیده اول از کتاب معراج السعاده  اثر ملا احمد نراقی 

🔴عنوان: ذکر قلبی مانع وساوس و خواطر 141

و مخفی نماند که آن ذکری که دافع وساوس شیطانیه و مانع خواطر نفسانیه است ذکرقلبی است که مشغول ساختن دل است به یاد خدا، و تذکر قدرت و عظمت، و تنزه وتقدس و جلال و جمال او، و تفکر در صنایع و عجایب مخلوقات آسمان و زمین و سایرامور متعلقه به دین. و هرگاه با آن ذکر زبانی نیز جمع شود فایده آن اتم، و در دفع شیاطین ادخل است. اما ذکر زبانی تنها اگر چه خالی از ثواب نیست ولیکن مقابله با جندشیاطین و مدافعه وساوس آن لعین نتواند کرد. و اگر وسوسه شیطان به ذکر زبان رفع شدی هر کسی را در نماز حضور قلب حاصل بودی و خیالات فاسده و وساوس باطله به خاطر او نیامدی، زیرا که منتهای هر ذکر و عبادتی در نماز است، با وجود اینکه هر که ملاحظه حال خود را نماید می یابد که افکار ردیه در حال نماز بیشتر، بلکه آنچه ازفضول دنیا گمشده در نماز پیدا می شود و آنچه فراموش شده در آن وقت به خاطر می رسد.

و سر در این، آن است که: چون نماز بالاترین عبادات و مشتمل بر سجده است که شیطان به واسطه ترک آن مطرود و مردود شده در آن وقت عداوت و حسد شیطان به هیجان می آید و لشکر آن اطراف دل را فرو می گیرد و از چپ و راست هجوم، و ازپیش و پس حمله می کنند و حجره و بازار و دکان و انبار و محاسبه شرکاء و جواب خصماء را بر دل القاء و عرض می کنند که مبادا چنین عبادتی از او به درجه قبول ووصول، و سجده ای که موجب لعن او شد از او مقبول گردد. و لیکن همچنان که مذکورشد چنان نیست که ذکر زبانی مطلقا بی ثمر و آن را از برای ذاکر اثر نباشد، بلکه بر آن ثواب مترتب می شود.

و اهل ذکر گفته اند که از برای ذکر چهار مرتبه است، که همه آنها نافع لکن در مقدارنفع مختلف اند:

اول: ذکر زبانی فقط.

دوم: ذکر زبانی و قلبی باهم، که ذکر در دل مستقر نباشد بلکه قرار آن موقوف به التفات ذاکر باشد. و چون دل را به خود واگذارد از ذکر خدا غافل، و به خواطر ووساوس مایل گردد.

سوم: ذکر قلبی که در قلب متمکن و بر آن مستولی باشد به نحوی که صرف دل به غیرذکر، محتاج به التفات ذاکر باشد، و هر وقت که دل را به خود گذارد در ذکر خدا باشد.

چهارم: ذکر قلبی، که خدا در دل باشد و بس، و دل بالمره از خود غافل بلکه از اینکه در ذکر هم هست ذاهل باشد و بتمامه مستغرق مذکور و محو او باشد. و اهل این مرتبه التفات به ذکر را حجاب از وصول به مطلوب و مقصود می دانند. و این مرتبه مطلوب ومقصود حقیقی، و باقی مراتب بالعرض مطلوب اند.

 

🔴 گزیده دوم از کتاب معراج السعاده  اثر ملا احمد نراقی  

🔴فصل هفتم: مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن

زنهار ای جان برادر! تا حدیث بیماری روح را سهل نگیری، و معالجه آن را بازیچه نشماری، و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی، و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی. و چگونه عاقل چنین قیاس کند، و حال آنکه مقصود از صحت بدن از برای کسانی که از روح و صلاح و فساد آن فراموش کرده اند، نیست مگر زندگانی پنج روزه دنیا، و زیست کردن در این عاریت سرا. و بر مرض آن مفسده ای مترتب نمی شود مگربازماندن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال اینها. و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آنها است، باز می دارد آدمی را از رسیدن به لذت سعادت ابد، و پادشاهی سرمد. وهر یک از آنها پرده ای است ظلمانی، که مانع «اشراقات»(35)انوار الهیه، و عایق فیوضات «نفحات» (36)رحمانیه است، و مسامحه در معالجات آنها آدمی را به هلاکت دائمه وشقاوت ابدیه می رساند. و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است.

و بعد از آنکه ساحت نفس انسان از اخلاق ناپسند، پاک، و به صفات ارجمند به ترتیب مقرر آراسته گردد، مستعد قبول فیضهای غیر متناهیه «رب الارباب» ، (37)بلکه به سبب آن رفع حجاب می شود. و صور جمیع موجودات در آئینه دلش ظاهر می شود، و در این هنگام موجودی می شود تام الوجود، ابدی الحیات، «سرمدی البقا» ، (38)قامتش سزاوار خلعت خلافت الهیه، و «تارکش» (39)لایق

[41]

تاج سلطنت و ریاست معنویه. و می رسدبه بهجتها و لذتهائی که هیچ دیده مانند آن ندیده، و به خاطر هیچ آفریده نگذشته.

و از این رواست که سید رسل - صلی الله علیه و آله و سلم - فرموده:

«لو لا ان الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السموات و الارض»

یعنی:

«اگرنه این می بود که لشکر شیاطین اطراف دلهای بنی آدم را فرا گرفته اند، هر آئینه مشاهده می کردند حقایق موجودات «عوالم علویه و سفلیه» (40)را، و مطلع می شدند بر آثار قدرت کامله حق - سبحانه و تعالی - در آنها» . (41)

همچنان که تطهیر نفس از جمیع صفات خبیثه، مورث رفع جمیع «پرده های ظلمانیه» ،(42)و کشف حقایق جمیع موجودات امکانیه می گردد. و همچنین ازاله بعضی ازآنها نیز باعث صفائی و روشنایی در نفس می شود. و بالجمله به قدری که آئینه نفس اززنگ کدورات عالم طبیعت پاک می شود صور موجودات عوالم قدس در آن ظاهرمی گردد، و به همان مقدار سزاوار بساط قرب پروردگار می شود.

مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن و به این سبب خاتم انبیاء - صلی الله علیه و آله و سلم - فرموده اند:

«ان لی مع الله حالات لا یحتملها ملک مقرب و لا نبی مرسل» . (43)

یعنی:

«مرا با خدای حالاتی چند است که هیچ ملک مقربی و پیغمبر مرسلی طاقت و توانائی آن را ندارد» .

و هر کسی که در مقام سلوک راه سعادت باشد، و مراقبت از احوالات خود نماید، به قدر استعداد و قابلیت خود بر می خورد به آنچه می رسد به او از الطاف ربانیه وفیوضات رحمانیه، و لیکن فهم ما ادراک فوق رتبه خود را نمی کند اگر چه باید از بابت ایمان به بعثت، تصدیق و اقرار به آن نماید. همچنان که ما ایمان داریم به نبوت و خواص پیغمبری و لیکن حقیقت آنها را نمی شناسیم. و عقول قاصره ما احاطه به کنه آنهانمی کند، چنانچه احاطه ندارد جنین به عالم طفل، و طفل نمی داند عالم ممیز را، و ممیزعامی نمی فهمد عالم علماء را، و علماء نمی شناسند عالم انبیاء و اولیاء را.

و به حکم عنایت ازلیه درهای رحمتهای غیر متناهیه الهیه بر روی هر کسی گشاده، وبخل و «ضنت» (44)از برای احدی نشده، و لیکن رسیدن به آنها موقوف است به اینکه آئینه دل صیقل داده شود، و از کدورات عالم طبیعت پاک شود، و زنگ اخلاق ذمیمه از آن زدوده گردد. پس حرمان از انوار فیوضات الهیه، و دوری از اسرار ربوبیه، نه از بخل مبدا فیاض است، «تعالی شانه عن ذلک» (45)بلکه از پرده های ظلمانیه ذمایم صفات وعوایق جسمانیه است که بدن آدمی را احاطه نموده است.

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

و مخفی نماند که آنچه از علوم و معارف و اسرار که آدمی به واسطه تطهیر نفس وتصفیه آن

[42]

می فهمد، نه مانند این علومی است که از «مزاوله» (46)کتب رسمیه و ادله عقلیه گرفتاران عالم طبیعت و محبوسان زندان و هم و شهوت می فهمند، بلکه آنها علوم حقیقیه نورانیه اند که از انوار الهیه و الهامات حقه ربانیه مستفاد شده اند. و چندان ظهورو جلا و نورانیت و صفا از برای آنها هست که قابل شک و شبهه نیستند، و این علمی است که حضرت فرمودند:

«انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید» . (47)

«یعنی: علم، نوری است که حق - تعالی - می افکند آن را در هر دلی که می خواهد» .

و حضرت امیر مؤمنان - علیه السلام - درکلمات بسیار، اشاره به این علم فرموده اند، و از آن جمله در وصف راستین از علمامی فرمایند:

«هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی» (48).

یعنی:

«علم به ایشان هجوم آورده است، ایشان به بصیرت و بینائی و به حقیقت روح و یقین رسیده اند. و نرم و آسان شده است از برای ایشان، آنچه سخت ومشکل است بر دیگران از اهل عیش و تنعم در دنیا، و یار و انیس شده اند، آنچه وحشت می کنند از آن جاهلان، و زندگانی می نمایند در دنیا به بدنهایی که روح آنهاتعلق به عالم اعلی دارد» .

و در مکان دیگر می فرماید:

«قد احیی عقله، و امات نفسه، حتی دق جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق، و سلک به السبیل» . (49)

یعنی:

«زنده کرد دل خود را و میرانید نفس خود را، تا آنکه ناهمواری و درشتی او لطیف و هموار شد. و درخشید از برای او نوری درخشنده. پس ظاهر و هویدا کرد از برای او راه حق را، وبرد او را در راه، تا رسانید او را به مطلوب» .

ولیکن، مادامی که صفحه دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردد، این قسم علم ومعرفت در آن مرتسم نشود، زیرا که علوم و معارف، عبادت باطنی است، همچنان که نماز، طاعت ظاهر است. و همچنان که تا ظاهر از جمیع نجاسات ظاهر، پاک نباشد نمازصحیح متحقق نمی شود، همچنین تا از باطن، جمیع نجاسات باطنیه را که صفات خبیثه است زایل نکنی، نور علم صحیح مبرا از شوائب شبهات بر آن نمی تابد. و چگونه می تواند شد که دل ناپاک، منزل علوم حقه شود، و حال اینکه افاضه علوم بر دلها ازعالم «لوح محفوظ» (50)به وساطت ملائکه مقدسه است که وسائط فیض الهی هستند.

35. تابش ها، درخشش ها36. نسیم ها. یعنی: مانع تجلیات نسیم رحمانی است.37. مراد ذات حق است به اعتبار اسم اعظم و تعین اول، که منشا تمام اسماء، و صفات است. فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، ص 901.38. همیشه زنده و جاودان، باقی.39. تارک به معنای سر، و فرق سر است.40. مراد از «عالم سفلی» عالم ماده و طبیعت ناسوت است. و مراد از «عالم علوی» عالم ماوراء طبیعت، و عالم ملکوت و جبروت است.41. بحار الانوار، ج 70، ص 59، ح 39.42. مراد تاریکی هائی است که در اثر گناه، روی قلب انسان احساس می شود.43. بحار الانوار، ج 82، ص 243. (در مصدر بجای «لا یحتملها» کلمه «لا یسعنی» ذکر شده)44. دریغ.45. خداوند - متعال - بالاتر و برتر از آن است که محرومیت افراد از انوار فیض الهی را به او نسبت داد.46. ممارست.47. بحار الانوار، ج 1، ص 225، ح 1748. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1158، حکمت 139.49. مدرک فوق، ص 692، خطبه 210.50. او همان لوحی است در نزد خداوند، که از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است، و همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته در آن درج است. در مقابل آن، لوح «محو و اثبات» است که امورات نوشته در آن باتوجه به شرائط و موانع، قابل تغییر است. ر ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 9 و ج 10، ص 241. و بحار الانوار، ج 57، ص 375. و حق الیقین علامه شبر، ج 1، ص 78. و اسفار، ط قدیم، ج 3، ص 62.

 

 

 

 

  • شنگول العلما

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">