شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

چقدر خوبه همسر خوب چقدر خوبه همسر بد

سه شنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ

چقدر خوبه همسر خوب چقدر خوبه همسر بد.
چقدر خوبه مسول خوب چقدر خوبه مسول بد و.....
 ناملایمات در سلوک به سالک کمک بسیار می کند....

 


دریافت


(#سخنران استاد قاسمیان در بالا) 👆👆👆👆👆
گزیده جلسات چاشت معرفت
و اما از جرقه استاد استفاده بشه و بسط داده بشه خوبه.
نقص همسر شما از جهتی نقص هست اما برای شما می تواند پلی باشد به سمت آشکار شدن نقص خودتان و رفتن به سمت کمال.
هر همسری که داشته باشین بالاخره یک نقصی داره. همسر بی نقص نداریم.
خداوند که سبحان ربی الاعلی و بحمده است می داند کدام همسر با چه نقص و چه مقدار نقص به شما بدهد که شما به کمال و وصال او برسید.
مثلا برای حضرت زهرا (س) حضرت علی (ع) مناسب است اما برای حضرت آسیه (س) یک انسان پر نقص مثل فرعون لازم است و برای حضرت معصومه (س) بی همسری و ....
حالا اینجا چند نقص و راه رسیدن به کمال را بررسی کنیم از زاویه ای. البته تلاش برای اصلاح همسر باید باشد اما تغییر خیلی کم اتفاق می افتد چون تغییر روند بیست و اندی ساله و بالاتر یک نفر خیلی سخت است. و تغییر خود مقدمه برای تغییر دیگران است. و البته نباید ناامید شد چنانچه پیامبر (ص) از تغییر اعراب جاهلی ناامید نشد.
همسر ولخرج برای این است که شما زاهد شوید و حب دنیا را از دل خارج کنید و آیه زیر را در خود به تحقق برسانید.
لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
  تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد:
سوره الحدید آیه 23

همسر زودرنج که با حرف های معمولی و شوخی و ...ناراحت می شود برای این است که برویم به سمت سکوت بیشتر و رهایی از قساوت قلب
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا تُکثِرُوا الکلامَ بغَیرِ ذِکرِ اللّه ِ ؛فإنَّ کَثرَةَ الکلامِ بغَیرِ ذِکرِ اللّه ِ قَسوَةُ القَلبِ ، إنّ أبعَدَ الناسِ مِن اللّه ِ القَلبُ القاسی . [ الأمالی للطوسی : 3/1 . ]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در غیر از ذکر خدا، زیاده گویى نکنید؛ زیرا زیاده گویى در غیر ذکر خدا، موجب سختدلى مى شود و دورترین مردم از خدا، سختدل است.

همسر و فرزندی که هر چقدر ما کار می کنیم اما از ما هیچ تشکری نمی کنند برای این است که ما خالص شویم. برای کسی یا چیزی کار نکنیم فقط برای رضای خدا کار کنیم.
اگر درون من توقع تشکر هست نشانه ناخالصی هست که برای خلق کار کردم و از خلق توقع تشکر دارم.
اولا توفیق از خداست پس حمد هم مخصوص خداست و من کاره ای نیستم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.
و ثانیا باید رسید به اینکه خالص خالص برای خدا کار کرد و یکی از  نشانه هاش، قطع توقع تشکر از دیگران است.  
 إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا
 (و میگویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام میکنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم
سوره انسان آیه ۹
توقع تشکر نداشته باشد بلکه بالاتر دوست نداشته باشد از او تشکر شود.
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقةً ، و ما بَلغَ عَبدٌ حقیقةَ الإخْلاصِ حتّى لا یُحِبَّ أنْ یُحْمَدَ على شیءٍ مِن عَمَلٍ للّه ِ .[بحار الأنوار : 72/304/51 .]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر حقّى را حقیقتى است و بنده به حقیقت اخلاص نرسد، مگر آن گاه که دوست نداشته باشد در برابر کارى که براى خدا مى کند، تمجید و ستایش شود .

###########


اگر همسر انسان هی از لحاظ ظاهری بدتر می شود برای سیر دادن خود از ظاهر به باطن.
اصالت به باطن است هنر باطن بینی را در خود بپروریم.
اگر غذاهاش بد هست برای این است که محبت طعام رو از دل بیرون کنیم اگر در خوابمون با زن و فرزند اختلال ایجاد شده برای خارج کردن محبت خواب است
اگر به حرف ما گوش نمی کنن برای خارج کردن حب ریاست و اگر سختی می کشیم برای خارج شدن حب راحتی و ....

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَوَّلُ مَا عُصِیَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِسِتِّ خِصَالٍ حُبُّ اَلدُّنْیَا وَ حُبُّ اَلرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ اَلطَّعَامِ وَ حُبُّ اَلنِّسَاءِ وَ حُبُّ اَلنَّوْمِ وَ حُبُّ اَلرَّاحَةِ .خصال ج۱ص۳۳۰
رسول خدا(صلّى الله علیه و آله)فرمود:اولین بار که در پیشگاه خداى تبارک و تعالى گناه انجام گرفت بخاطر شش چیز بود دوستى دنیا و دوستى ریاست و دوستى خوراک و دوستى زنان و دوستى خواب و دوستى راحتی.

 

باید تمام حب ها از دل خارج شود و احدی جز خدا در دل نباشد تا صاحب قلب سلیم شویم.

الصّادق ( عَنْ سُفْیَانَ‌بْنِ‌عُیَیْنَهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَهًِْ.

امام صادق ( سفیان‌بن‌عیینه گوید: از امام صادق (در مورد: الْقَلْبُ السَّلِیمُ پرسیدم. فرمود: «قلب سلیم آن دلی است که در آن جز خدا کسی دیگر نباشد (احدی نباشد.) هر دلی که در آن شرک و یا شکی باشد آن دل ساقط می‌باشد، آن‌ها در دنیا زاهد شدند تا دلشان برای آخرت آماده گردد و به آن دل بستگی پیدا کنند.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۵۷۰
الکافی، ج۲، ص۱۶/ بحارالانوار، ج۵۴، ص۶۷ و القمی، ج۲، ص۱۲۲؛ فیهما: «قال و کلّ قلب فیه ... الی آخر» محذوف/ وسایل الشیعه، ج۸، ص۶۰/ نورالثقلین/ البرهان

 

 اذیت و غرغرهای همسر برای این است که ما بیچاره شویم هی بریم استعانت از صبر و نماز کنیم.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
  ای کسانی که ایمان آورده اید، از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.
سوره البقره آیه 153
بعد خداوند با صابران است یعنی معیت ویژه.  چی از معیت ویژه خداوند بهتر.
 هر چه بیشتر از عمر می گذرد نقص های همه چیز هی بیشتر رو می شود.
فکر می کنیم پول باشه همه چیز هست پول می آد اما آن خوشبختی نیست پول غروب می کند.
تصور از ازدواج تصور عشق اساطیری و رمان و فیلم است بعد از ازدواج، همسر غروب می کند.
هی تک تک همه چیز غروب می کند تا برسیم به این آیه
 فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ
  ....و آنگاه چون غروب کرد، گفت: (غروب کنندگان را دوست ندارم.)
سوره انعام آیه 76
وقتی رسیدیم به اینکه عشق یعنی فقط خدا.
حالا از زاویه دیگر باید نگاه کرد یعنی هر چیز را آیت خداوند ببینیم. در  زمین و زمان و اتفاقات خداوند ببینیم توحید افعالی.
ذکر خداوند در همه چیز.
 همسر آیت خداوند است برای کمال و وصول به خدا. پس همسر را دوست داریم برای خدا.

وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
  و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی (به) خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.
سوره البقره آیه 115
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
یعنی از یک طرف همه چیز ناقص است و خداوند کامل است پس فقط عشق مخصوص خداست و حمد  مخصوص خداست الحمد لله رب العالمین و از طرفی هر چیز آیت و فعل و ربوبیت خداست و می توان با آن به خدا رسید. پس همه چیز را دوست داریم
پس نقص های همسر برای ما نقص نیست بلکه با نقص های همسر تازه متوجه نقص های خود می شویم برای آغاز جهاد با نفس خود و این است که ازدواج این همه مهم است چون میدان جهاد بزرگتر و شاید سخت تر باشد.
پس حالا از مقام صبر بیاییم بالاتر و با شناخت خداوند برسیم به مقام رضا.
... وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
  .. و خشنودی خدا بزرگتر است. این است همان کامیابی بزرگ.
سوره التوبه آیه 72
حالا کم کم باید کفش هایمان را در بیاریم و وارد وادی مقدس طوی شویم و حذف انانیت و منیت و دنیا و آخرت به کل. یعنی عشق شدیدتر.
ادامه در آینده به شرط حیات
این حرف ها به این معنی نیست من خودم تونستم اجرا کنم این ها برای این است که جلوی چشم باشد تا سالها تلاش بشه و بهش برسیم و نه اینکه بگیم. رسیدن با گفتن فرق دارد روی دعای شما حساب باز کردم پس التماس دعا
ترتیب شاید دقیق این جوری نباشد و از زوایه دیگر ترتیبی دیگر باشد.

  • شنگول العلما

نظرات  (۵)

سلام
ببخشید بزرگوارم. که وقت شما را گرفته‌ام. حقیقت از صحبت و مشاورت با افراد آگاه التذاذ وافری می برم.
خودم پاسخ شما را بصورت نظر و همچنین مطلبی جداگانه اضافه می‌کنم. فقط برای نام و منبع آیا شنگول العلما مناسب است؟ یا نام وب شما را فقط بنویسم؟

این را نیز برایم تفسیر کنید.!!!

ابوسعید ابوالخیر می سراید :

آن آتش سوزنده که عشقش لقب است

در پیکر کفر و دین چو سوزنده تب است

ایمان دگر و کیشِ محبت دگر است

پیغمبر عشق نه عجم نه عرب است

آیا واقعاً خداوند مرتبت هایی برای عاشقان چه حقیقی و مجازی قرار داده‌است که مولوی از ملت عشق می گوید! از علت عشق می گوید و آنرا اسطرلاب اسرار خدا می داند! و همچنین ابوسعید حتی از اینکه پیغمبرش نه عجم است و نه عرب! سخن می راند!؟

واقعاً عرض پوزش دارم. وقتی بحث شیرین و پر از آگاهی باشد من استفاده می برم.
همچنین اگر در مورد عشق نوشتید یا قبلا نوشته اید و مطلبش در یکی از وبلاگهایی هست که دارید و من بی اطلاعم خبرم دهید.

من اشکان ارشادی از کرمانشاه هستم.
سی و هفت ساله.
محقق و زبان شناس و دین پژوه. عربی ام خوب است.
اصلیتم کُرد است. یعنی دو رگه کرد و ترکم.

برای بعدها اگر سوالی داشتم می پرسم ولی باید حد و اندازه نگه دارم و باعث بی حوصلگی در دیگران نشوم.

تشکر و سپاس
پاسخ:
سلام برای منبع فرقی نمی کند هر طور دوست داشتید .
ان شاء الله جواب ها مفید باشه
در مورد عبارت عجم و عرب شاید اشاره به فطرت الهی دارد که در همه این فطرت الهی و عشق گذاشته شده است. و فطرت الهی در سیاه و سفید و عجم و عرب و زن و مرد غیره گذاشته شده است.

در مورد مراتب عشق آیه و حدیث زیر راهنمای خوبی است.
هر کس درجاتی از ایمان را دارد. در حدیث زیر هفت قسمت گفته اند.
در آیه ۱۶۵ بقره گفته شده ...وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ....
یعنی با ایمان واقعی می توان به اشد حب رسید.
باید در یک مرحله ایمان توقف نکرد و هی بالا رفت و بالا تا به اشد حب یعنی عشق شدید رسید.

بعضی وقت‌ها ما هرچقدر برای دوست یا همسر یا ... یک مطلب معرفتی را توضیح می‌دهیم او نمی‌فهمد و  با خود فکر می‌کنیم چرا چنین چیز واضحی را نمی‌فهمد؟ چون درجات شما متفاوت است. و چون جنس علم از جنس نور است. در قسمتی از حدیث عنوان بصری آمده است: امام جعفر(ع) فرمود: علم به تعلم نیست بلکه نورى است که از طرف خداوند تبارک و تعالی بر دل‌ها مى‏تابد....
حدیث زیر درجات ایمان را به هفت قسمت تقسیم کرده بعضی احادیث دیگر، بیشتر یا کمتر هم تقسیم کرده‌اند و بعضی عرفا تا صد منزل و بیشتر هم تقسیم کرده‌اند.
عماد بن ابى الاحوص گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال ایمان را بر هفت سهم قرار داده و آنها عبارتند از نیکى، صدق، یقین، رضا، وفاء، علم، و حلم، بعد از این، آن‌ها را بین مردم تقسیم کرد، و هر کس این هفت سهم را داشته باشد کامل مى‏باشد.
بعضى از آن هفت سهم یک سهم دارند و گروهى دو سهم و بعضى هم سه سهم و یا بیشتر، بعد از آن فرمود: بر کسى که یک سهم دارد دو سهم را بر او تحمیل نکنید، و یا آن کس که دو سهم دارد سه سهم بر او تحمیل نمى‏شود زیرا آن‌ها نمى‏توانند تحمل کنند و همین طور است تا هفت سهم‏.
(ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج‏1ص: 443)
کسی که سالک الی الله است باید مراحل عشق رو یکی یکی بالا بره و در یک منزل و مقام توقف نکنه.
یکی از کتاب هایی که که در مورد منازل سالک صحبت کرده کتاب آداب الصلاة امام خمینی ره است
که من فصل مربوطه رو اینجا می ذارم.
‏‏ فصل دوم در مراتب مقامات اهل سلوک‏
‏‏    بدان که اهل سلوک را در این مقام و سایر مقامات مراتب و مدارجی‏‎ ‎‏است بی شمار، و ما به ذکر بعض از آن مراتب به طور کلّی می پردازیم. و امّا‏‎ ‎‏احاطه به جمیع جوانب و احصاء همۀ مراتب آن از عهدۀ این ناچیز بیرون‏‎ ‎‏است: ‏‏الطُّرُقُ اِلَی اللّه بِعَدَدِ اَنْفٰاسِ الْخَلاٰئِق.‏‎[1]‎
‏‏    ‏‏یکی از آن مراتب مرتبۀ «علم» است. و آن، چنان است که به سلوک‏‎ ‎
‏‏ 

صفحه 10

‎‏علمی و برهان فلسفی ثابت نماید ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت را. و این یکی‏‎ ‎‏از لباب معارف است که در علوم عالیه و حکمت متعالیه به وضوح پیوسته که‏‎ ‎‏جمیع دار تحقّق و تمام دایرۀ وجودْ صرف ربط و تعلّق و محض فقر و فاقه‏‎ ‎‏است. و عزّت و ملک و سلطنت مختصّ به ذات مقدّس کبریا است و احدی را‏‎ ‎‏از حظوظ عزّت و کبریا نصیبی نیست، و ذل عبودیّت و فقر در ناصیۀ هر یک‏‎ ‎‏ثبت و در حاقّ حقیقت آنها ثابت است. و حقیقت عرفان و شهود و نتیجۀ‏‎ ‎‏ریاضت و سلوک، رفع حجاب از وجه حقیقت و رؤیت ذلّ عبودیّت و اصل فقر‏‎ ‎‏و تدلّی است در خود و در همۀ موجودات. و دعای منسوب به سیّد کائنات‏‎ ‎‏صلّی اللّه علیه و آله: ‏‏اَللّهُمَّ اَرِنِی الاَشیٰاءَ کَماٰ هِی.‏‎[2]‎‏ شاید اشاره به همین مقام‏‎ ‎‏باشد؛ یعنی، خواهش مشاهدۀ ذلّ عبودیّت که مستلزم شهود عزّ ربوبیّت‏‎ ‎‏است نموده.‏
‏‏     پس، اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با قدم سلوک علمی‏‎ ‎‏و مرکب سیر فکری این منزل را طی کرد، در حجاب علم واقع شود و به مقام‏‎ ‎‏اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از حجب غلیظه است که گفته اند:‏‎ ‎‏العِلْمُ هُوَ الْحِجٰابُ الاْکْبَر.‏‎[3]‎‏ و باید سالک در این حجاب باقی نماند و آن را‏‎ ‎‏خرق کند. و شاید به این مقام اگر قناعت کند و قلب را در این قید محبوس‏‎ ‎‏نماید، در استدراج واقع شود. و استدراج در این مقام آن است که به تفریعات‏‎ ‎‏کثیرۀ علمیّه پرداخته و به جولان فکر برای این مقصد براهین کثیره اقامه کند و از‏‎ ‎‏منازل دیگر محروم ماند، و قلبش به این مقام علاقه مند شود و از نتیجۀ مطلوبه‏‎ ‎‏که وصول الی فناءاللّه است غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان‏‎ ‎‏و شعب آن نماید؛ و هرچه کثرت فروع بیشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب‏‎ ‎‏از حقیقت افزون گردد. پس، سالک نباید گول شیطان را در این مقام خورده از‏‎ ‎
‏‏ ‏
 

صفحه 11

‎‏حق و حقیقت به واسطۀ کثرت علم و غزارت آن و قوّت برهان محجوب شود و‏‎ ‎‏از سیر در طلب باز ماند؛ و دامن همّت به کمر زند و از جدّیّت در طلب مطلوب‏‎ ‎‏حقیقی غفلت نورزد و خود را به مقام دیگر که مقام دوم است برساند.‏
‏‏     و آن، چنان است که آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوک علمی ادراک‏‎ ‎‏کرده با قلم عقل به صفحۀ قلب بنگارد و حقیقت ذلّ عبودیّت و عزّ ربوبیّت را به‏‎ ‎‏قلب برساند و از قیود و حجب علمیّه فارغ گردد. و ما اشاره به این مقام در آتیۀ‏‎ ‎‏نزدیکی می نماییم ان شاءاللّه . پس نتیجۀ مقام دوم حصول ایمان به حقایق‏‎ ‎‏است.‏
‏‏     مقام سوّم، مقام «اطمینان و طمأنینۀ نفس» است که در حقیقتْ مرتبۀ‏‎ ‎‏کاملۀ ایمان است. قالَ تَعالی مُخاطِباً لِخَلیلِه: ‏‏اَوَلَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلیٰ وَلکِنْ‏‎ ‎‏لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی.‏‎[4]‎‏ و شاید اشاره به این مرتبه نیز پس از این بیاید.‏
‏‏    ‏‏مقام چهارم، مقام «مشاهده» است که آن نوری است الهی و تجلّی ای‏‎ ‎‏است رحمانی که تَبَع تجلّیات اسمائیّه و صفاتیّه در سرّ سالک ظهور کند و‏‎ ‎‏سر تا پای قلب او را به نور شهودی متنوّر نماید. و در این مقام درجاتی است‏‎ ‎‏کثیره که ذکر آنها از حوصلۀ این اوراق خارج است. و در این مقام نمونه ای از‏‎ ‎‏قرب نوافل ( ‏‏کُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ یَدَه)‏‎[5]‎‏ بروز کند و سالک خود را مستغرق بحر‏‎ ‎‏لایتناهی بیند؛ و پس از آن بحری است بسیار عمیق که از اسرار «قدر» در آن‏‎ ‎‏شمّه ای کشف شود.‏
‏‏     و هر یک از این مقامات را استدراجی است خاصّ به خود که سالک را در‏‎ ‎‏آن هلاکت عظیم است، و سالک باید در تمام مقامات خود را تخلیص از‏‎ ‎‏انانیّت و انّیّت کند و خودبین و خودخواه نباشد که سرچشمۀ اکثر مفاسد است‏‎ ‎‏خصوصاً برای سالک. و پس از این اشارتی به این مطلب می نماییم،‏‎ ‎‏ان شاءاللّه .‏


سلام دوباره بر شما
قصدم چالش نیست بلکه اشتراک معلومات و بهره بری از اطلاعات شماست برای همین نظری بلند بالا می نویسم.
نوشته اید که عشق مخصوص خداست که این درست است. ولی مرتبت های عشق داریم مثل عشق اصغر ، اکبر ، اوسط.
عشق اصغر عشق ظاهری و عشق اکبر اشتیاق به لقای حق تعالی و معرفت ذات و شهود صفات در ذات است.
همچنین انواع عشق داریم از جسمی و جنسی ، . عشق شهوانی،عشق دوستانه، عشق بازیگر و دم دمی, عشق خودباختگی

برخی هم چنین متصورند:
عشق یک واکنش فیزیولوژیک است.

عشق یک واکنش شیمیایی است.

عشق یک تعهد است.

ملاصدرا عشق را در آدم و عالم جاری دانسته‌است.

مولوی چقدر زیبا عشق را تفسیر کرده‌است:
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست!
عشق یعنی مشکلی آسان کنی!
و....

خیلی مشتاقم که این مطلبم را بخوانید و همچنین پاسخی که در جواب یکی از نظرات گذاشته ام را نیز بخوانید و سپس یک نظر حاوی اطلاعات برایم بگذارید.
اصلاً قصد گرفتن وقت شما را ندارم. چون دیدم از عشق نوشته اید و آگاهی دینی دارید درخواست کردم. فقط همین مطلب از نوشته‌های خودم در مورد عشق را درخواست دیدگاه دارم.
همچنین مختارید و می توانید دعوتم را اجابت نکنید.
سایتم را در ستاد ساماندهی ثبت کرده ام.
https://ashkhani.ir/?p=369
اگر بصورت لینک نیامده‌است آنرا کپی کنید و در نوار مرورگر پیس کنید و سپس جستجو یا سرچ.
اولین مطلب از صفحه خانه در موضوع عشق معجزه و عنصری الهی است؟
همچنین ، ببخشید بجز یوسف و زلیخا در قرآن ، سوره دیگری داریم که از عشق در آن باشد؟ راهنمایی کنید.
تشکر

پاسخ:
سلام
در قرآن اگر واژه حب را جستجو کنیم به آیات متعددی می رسیم که درواقع می تواند همون عشق باشد و شرایطش و ....
########
تعریف های متفاوت از عشق از یک عارف ممکن است وجود داشته باشد چرا؟
ممکن است او در مقام فنا باشد و ندای لا احب الافلین سر دهد
ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها
در حلقه سودای تو روحانیان را حال‌ها
در لا احب الآفلین پاکی ز صورت‌ها یقین
در دیده‌های غیب بین هر دم ز تو تمثال‌ها
ممکن است به مقام بالاتر یعنی بقای بعد از فنا که صحو یا هوشیاری نام دارد برسند و در این مرتبه همون شعری که شما در مطابتون گفتین بگن یا شعر سعدی که عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
مقام فنا مثل زمان کشیدن تیر از پای حضرت علی علیه السلام در زمان‌ نماز
مقام صحو مثل دادن انگشتر به فقیر در نماز حضرت علی علیه السلام
قبلا در کتابم یه چیزهایی در مورد عشق نوشتم چند صفحه از کتابم رو اینجا براتون می ذارم ان شاءالله مفید باشه. کل داستان نیست یه بخش مربوطه رو گزیده کردم اینجا می ذارم


صفحه ۱۰۷ کتاب در منزل عشق

انسان کمال مطلق‌گراست. وقتی عاشق می‌شود که معشوق کمال مطلق باشد. تنها کمال مطلق خداست. حتی انسان کامل (پیامبران و معصومین) هم کمال مطلق نیستند. کامل هستند، اما کمال مطلق و محض نیستند.
 در آیات مربوط به همسر از واژه‌ی مودت و رحمت استفاده شده است. و نه حتی حب. وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة...(روم21) و از نشانه‏ هاى او اینکه از[نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد...(روم21)
و همان اول هم خداوند گفته. وَ مِنْ آیاتِهِ از نشانه‌های خداست. یعنی دوست داشتن همسر به عنوان نشانه‌ای از خدا و نه مستقل از خدا.
چون نشانه‌ی خداست. پس ما هرچقدر محبتمان به همسر زیاد شود، به ایمانمان اضافه می‌شود. الصَّادِقَ ع یَقُولُ الْعَبْدُ کُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمَانِ فَضْلا. امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: شخص با ایمان هر قدر محبّتش با همسرش بیشتر شود، درجه ایمانش بالا رود. (من لا یحضره الفقیه    ج‏3 ،ص374) اگر مستقل از خدا، زن را به خاطر خودش دوست داشته باشی. آن وقت به این حدیث می‌رسیم:
عبد اللَّه بن سنان گوید: امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند: نخستین بارى که خداوند معصیت شد به خاطر شش چیز بود، محبت دنیا، حب ریاست، حب غذا و طعام، و حب خواب، و حب آسایش، و حب‏ زنان. (بحار، ج‏69، ص: 106)
در دوران نامزدی انسان توی فضاست. توهم عشق دارد. فکر می‌کند عاشق شده است. بعد از ازدواج می‌بیند، همسرش عیب‌هایی دارد و باید تحمل کند. می‌بیند همسرش کمال مطلق نیست. پس، از توهم عشق به دوست داشتن می‌رسد. عشق یا همان أَشَدُّ حُبًّا فقط و فقط مخصوص خداست أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه.
چون کمال مطلق است و سبحان است و هیچ عیبی ندارد.
دوست داشتن یا همان حب اگر از نشانه‌های خدا باشد وَ مِنْ آیاتِهِ به همسر هم تعلق می‌گیرد. چون همسر کمال مطلق نیست و عیب‌هایی دارد. و اگر محبت مستقل باشد و به اندازه خدا، آنگاه  أَنْداداً است. و درجاتی از شرک.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏...(بقره165) و برخى از مردم، غیر از خدا، همانندهایى‏[براى او] برمى‏گزینند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مى‏دارند؛ ولى کسانى که ایمان آورده‏اند، عشقشان به خدا بیشتر است...(بقره165)
اگر کسی تمایل دارد از واژه عشق برای همسر استفاده کند پس سازمان فرهنگ لغات یک واژه‌ای بالاتر از کلمه عشق مثلا عشق شدید أَشَدُّ حُبًّا پیشنهاد کند تا برای رابطه با خدا استفاده شود. و اگر چیزی را بیشتر از خدا دوست دارید، فاسقید.
قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ‏ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ (توبه 24) بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى که گرد آورده‏اید و تجارتى که از کسادش بیمناکید و سراهایى را که خوش مى‏دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست‏داشتنى‏تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را[به اجرا در]آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمى‏کند. (توبه 24)
..... پس این همسر با این عیوب بهترین اتفاق زندگی توست قدم در عشق الهی بگذار.هم او را دوست بدار هم بدان که آخرش تنهایی. یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد،سوره الشعراء آیه 88
من: استاد می‌شود بلندگو را به من هم بدهید. من خیلی بلندگو دوست دارم.
استادالعلما: تو چیزی می‌خواهی به حرف‌های من اضافه کنی؟
من: نه.
استادالعلما: پس برای چه می‌خواهی؟
من: می‌خواهم فوت کنم. لااقل کمی بلندگو در دستم باشد.
استادالعلما در کمال مهربانی یک حدیث از جیبش در آورد و به من داد.
من هم شروع کردم به گفتن: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیدا..... کسى که بمیرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد، مرگ او را دریافته در حالى که شهید از دنیا رفته...‏. (بحار الأنوار ج‏27،ص73)
بعد کمی فکر کردم گفتم: استاد حب خالی؟
استاد: حب با پنیر پیتزای مخصوص که قشنگ حب کش بیاید.
من: پنیرش با چه مارکی باشد؟
استاد:تبعیت.
قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
 بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است
سوره آل عمران آیه 31


############
ص۴۹ کتاب
دختر رستم: دو سؤال از شما می‌پرسم، اگر یکی را بتوانید جواب دهید قبول می‌شوید.
من: من شنگول‌العلما می‌باشم. احتمالا هر دو را بتوانم جواب دهم.  
دختر رستم: یکی را هم جواب دهید کافی است.
دختر رستم: سوال اول: ‌مولوی جایی می‌گوید:
        عشق‌هایی کز پی رنگی بود           عشق نبود عاقبت ننگی بود
یعنی عشق‌هایی با رنگ مجازی و زمینی را محکوم می‌کند و در جای دیگر می‌گوید:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است      عاقبت ما را بدان سر رهبر است
و در این بیت، هر نوع عشقی را خوب می‌داند، چون ما را به خدا نزدیک می‌کند المجاز قنطرة الحقیقة. مجاز پلی است به سوی حقیقت (نظریه‌ ابن‌سینا) این دو بیت متناقض را چگونه توضیح می‌دهید؟
من مثل پیچ فقط نگاهش کردم.  
دختر رستم: چرا مثل میخ مرا نگاه می‌کنید؟
من: من دارم مثل پیچ شما را نگاه می‌کنم. دقت کنید!
دختررستم: آری حق باشماست. پیچ‌گونه نگاه می‌کنید.
من: چه تفاهمی با هم داریم.  خودتان جواب را بگویید.
دختر رستم: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی‏ الْأَرْض‏(بقره284) آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست‏ (بقره284) وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ (بقره115) و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روى‏[به‏] خداست. آرى، خدا گشایشگر داناست. (بقره115) و همچنین الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِّ الْعالَمینَ (حمد2) ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.(حمد2)
 همه چیز که مال خداست. هر طرف هم که رو کنیم، روی خداست. ستایش هم که مخصوص خداست. پس ما عاشق هر چیزی که می‌شویم و از آن تعریف می‌کنیم، درواقع عاشق جلوه‌ای از او شده‌ایم و از او تعریف کرده‌ایم. مجاز از ریشه مَجوَز یعنی محل عبور. پس، از عشق مجازی باید عبور کرد و به عشق حقیقی رسید.
امام رضا(ع) در جلسه‌ای که مأمون ترتیب داده بود، در جواب سؤالی از عمران این مضمون را گفتند که: خداوند نه درون خلق است و نه خلق درون او. همان‌طور که آینه انسان را نشان می‌دهد اما انسان درون آینه نیست و آینه هم درون انسان نیست. و نور است که نه در آینه است و نه در تو، بلکه چیزی است جدا که شما را به یکدیگر مربوط ساخته است (و هم تو را و هم آینه را نشان می‌دهد)[1].
و با توجه به این حدیث، عالَم مثل آینه است که خدا را نشان می‌دهد. پس باید از عالَم که مجاز است عبور کنیم و جمال خدا را ببینیم.
عکس روی تو چو در آینه‌ی جام افتاد     
                                         عارف از خنده می در طمع خام افتاد
همه چیز عالم ممکن‌الوجود از اوست و تنها او واجب‌الوجود است.
 اما وقتی مولوی می‌گوید:
     عشق‌هایی کز پی رنگی بود            عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق یا صحیح است یا غلط. عشق غلط، مثل حب دنیا که رأس همه گناهان است. حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ...[2]، یا عشق غلط مثل عشق زلیخا به یوسف(ع).
عشق صحیح، یا مجاز است یا حقیقی. عشق مجاز مثل عشق حضرت یعقوب(ع) به یوسف(ع) و عشق حقیقی مثل عشق حضرت یوسف(ع) به خدا.
باید مراقب باشیم که رنگ خودی به عشق ندهیم. اگر خوبی مجاز را از خود مجاز بدانیم نه از خدای مجاز، در مجاز می‌مانیم و بالاتر نمی‌رویم.
و در مراحل بالاتر عشق، عاشقانی هم که در مجاز نمانده‌اند، نباید خود را ببینند. از مجاز عبور کنند و نه مجاز را ببینند و نه خود را. و فقط او را ببینند.


([1]  عیون‌اخبارالرضاج‌1،ص171

([2]  ارشادالقلوب،ج1،ص21






سلام دوباره
با توجه به مطلبی که در مورد همسر نوشتی! هست!
که بعداً سرفرصت می نویسم و می پرسم. اصلاً خصوصی می فرستم تا موردی پیش نیاد هرچند که چیز خاصی هم نیست!یک مشورت در قالب سوال است و بس! دیدم از علوم دینی می نویسید گفتم بپرسم که اتفاقاً همین سوال را در پرسمان دینی که عضو هستم پرسیده ام. ببینم جواب گرفتم دیگر نمی پرسم.


پاسخ:
سلام
سلام
همچنین من سایت زدم و دوست دارم سری بزنی و حداقل تلاشم را ببینی!
www.ashkhani.ir
موفق باشی.
سال نو نیز مبارک.
پاسخ:
سلام
سال نو شما هم مبارک
سلام
اگر یک سوال بی پرده بپرسم بدون قضاوت و بدبرداشتی جوابم را می دهی؟
ذکر یک خاطره قدیمی:
قبلاً مطلبی نوشته بودم که مادرم همیشه موهایم را کوتاه می کرده و اکنون بالاجبار خودم کوتاه می‌کنم که برایم نوشتی که شما هم خودت موهایت را کوتاه می‌کنی!
پاسخ:
سلام
سعیم رو می کنم جواب مناسب بدم یا خصوصی یا عمومی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">