سندهای بین المللی در قرآن
از آنجا که قرآن روشنگر همه چیزهایی است که به سعادت بشر بستگی دارد....وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمینَ (نحل89) .....و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم. (نحل89)
به خوبی میتوان با کمک قواعد قرآنی برای سندهای بینالمللی تصمیم گرفت. ما با کمک شاخصها باید تشخیص دهیم با سند بینالمللی چه کار کنیم. مذاکره کنیم، نکنیم. چطوری مذاکره کنیم؟ با کی و چه زمانی.
سیاست را از فلان متفکر غربی نباید آموخت. سیاست را باید از قرآنهای ناطق (معصومین) و خود قرآن آموخت.
قاعدهی نفی سبیل:
اولین و مهم ترین قاعده
در آخر آیهی 141 نساء عبارت ... وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً(نساء141) .... و خداوند هرگز بر[زیانِ] مؤمنان، براى کافران راه[تسلّطى] قرار نداده است. (نساء141) آمده است.
فقها در مسائل مختلف فقهی برای اثبات عدم تسلط کفار بر مؤمنین، به جملهی بالا استناد میکنند. البته رفت و آمد و کسب اطلاع و آموزش دیدن و تبادلات فرهنگی و اقتصادی اگر سبب تسلط کفّار و ذلّت مؤمنان نباشد مانعی ندارد.(تفسیر نور)
سبیل به اصطلاح از قبیل نکره در سیاق نفی است و معنی عموم را میرساند(تفسیر نمونه)
هر طرح، برنامه، رفت و آمد و قراردادی که راه نفوذ کفار بر مسلمانان را باز کند حرام است پس مسلمانان باید در تمام جهات سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی از استقلال کامل برخوردار باشند. لن یجعل الله للکافرین(نکته6 تفسیرنور)
قاعدهی حل اختلاف توسط طاغوت ممنوع: الَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً (نساء60) آیا ندیدهاى کسانى را که میپندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و[به] آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آوردهاند[با این همه] میخواهند داورىِ میان خود را به سوى طاغوت ببرند، با آنکه قطعاً فرمان یافتهاند که بدان کفر ورزند، و[لى] شیطان میخواهد آنان را به گمراهىِ دورى دراندازد. (نساء60)
عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: دو نفر از خودمان راجع به وام یا میراثى نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت به محاکمه میروند، این عمل جایز است؟ فرمود: کسى که در موضوعى حق یا باطل نزد آنها به محاکمه رود چنانست که نزد طغیانگر به محاکمه رفته باشد و آنچه طغیانگر برایش حکم کند اگر چه حق مسلم او باشد چنان است که مال حرامى را میگیرد زیرا آن را به حکم طغیانگر گرفته است در صورتى که خدا امر فرموده است به او کافر باشند خداى تعالى فرماید یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا... میخواهند به طغیانگر محاکمه برند در صورتى که مأمور بودند به او کافر شوند.
عرض کردم: پس چه کنند؟ فرمود: نظر کنند به شخصى از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد، به حکمیت او راضى شوند همانا من او را حاکم شما قرار دادم؛ اگر طبق دستور ما حکم داد و یکى از آنها از او نپذیرفت همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است. و آنکه ما را رد کند خدا را رد کرده و این در مرز شرک به خدا است. گفتم: اگر هر کدام از آن دو یکى از اصحابمان را (از شیعیان) انتخاب کرده، به نظارت او در حق خویش راضى شد و آن دو در حکم اختلاف کردند و منشأ اختلافشان، اختلاف حدیث شما بود، فرمود: حکم درست آن است که عادلتر و فقیهتر و راستگوتر در حدیث و پرهیزکارتر آنها صادر کند و به حکم آن دیگر اعتنا نشود ....( اصول کافى،ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 87)
یک جوری قرارداد ببند که اگر به اختلاف خوردی مجبور نشوی بروی پیش دادگاه طاغوت.
تضمینی که باید به دادگاه طاغوت مراجعه شود چه فایده دارد.
قاعده ارتباط خارجی با قسط و و نیکی و نه محبت:
اگر قرار است با کشوری کافر رابطه داشته باشیم چند ویژگی باید داشته باشد.
با دین شما کاری نداشته باشند و نخواهند شما را از دیارتان بیرون کنند و پشتیبانی از بیرون راندن شما هم نکند.
لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ (ممتحنه8)
[امّا] خدا شما را از کسانى که در[کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمىدارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مىدارد. (ممتحنه8)
إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (ممتحنه9) فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مىدارد که در[کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانههایتان بیرون رانده و در بیرونراندنتان با یکدیگر همپشتى کردهاند. و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگرانند. (ممتحنه9)
الان شبکه های مختلف ماهواره ای ضد ایران مال کدوم کشورهاست؟ روسیه و چین؟ یا آمریکا و انگلیس و ....
شبکه ماهواره ای با دین ما کار دارد مثلا سگ به جای بچه. عادی سازی مجری بی حجاب و اخبار کذب تقویت شایعه و تغییر نظام و ....
خب اون کشوری که با شبکه های ماهواره ای این کار را می کند به سمتش نرو.
چرا گفته شد با قسط و نیکی و نه با محبت با کافر تعامل کنیم؟ چون محبت ولایت می اورد ما سه وجه ولایت داریم
ولایت محبت، ولایت نصرت، ولایت سرپرستی
اینها به هم متصلند یعنی محبت می کشاند به سمت نصرت و نصرت می کشد به سمت سرپرستی.
قاعدهی شاورهم فی الامر:
کلمه الامر در شاورهم فیالامر مفهوم وسیعی دارد و همهی کارها را شامل میشود ولی مسلّم است پیامبر(ص) در احکام الهی با مردم مشورت نمیکرد بلکه در آنها صرفاً تابع وحی بود. پس مشورت تنها در طرز اجرای دستورات و پیاده کردن احکام بود نه در قانونگذاری.(تفسیر نمونه)
مثلا شما نمیتوانید تعریف خانواده را عوض کنید. خانواده یک مدل است ازدواج مرد با زن. حالا غرب یا شرق هر تعریف دیگری داشته باشد.
مثلا در سند بیست سی در تعریف خانواده همجنسگرا هم جزء خانواده امده.
اصلا تعریف خانواده چیزی نیست که قابل مذاکره یا امضای سند باشد. وقتی تعریف متفاوت شد برنامهها هم طبق آن تعریف میشود.
پس ما باید بدانیم چه اموری قابل مذاکره است چه اموری قابل مذاکره نیست. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ (آلعمران159)
پس به[برکتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو[و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مىدارد. (آلعمران159)
قاعده ولایت و امر جامع: وقتی یک نفر در جایگاه رهبر و ولی فقیه هست اطاعت واجب است.
فصل الخطاب یعنی این.
اقای ایکس یه چیز بگه اقای ایگرگ یه چیز مردم هر کی طبق تحلیل خودش عمل کنه اصلا کشوری می ماند؟ یک نفر در موارد حساس حکومتی حرف اخر را می زند و ان رهبر است.
در امور حکومتی حتی مرجع تقلید باید تابع رهبر باشد. اگر قرار است تبعیت نباشد ابتدا خبرگان عزل کند با دلیل؛ بعد تبعیت نباشد.
هر کسی در این جایگاه است در امور حکومتی اطاعت واجب است. رهبر انجایی که احساس کند خلاف مسیر انقلاب دارد حرکت می شود رای خود را می گوید چون رهبر انقلاب است.
إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا کَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرࣲ جَامِعࣲ لَّمۡ یَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ یَسۡتَـٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَـٔۡذِنُونَکَ أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَـٔۡذَنُوکَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورࣱ رَّحِیمࣱ
مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامى که در کار مهمّى با او باشند، بىاجازۀ او جایى نمىروند؛ کسانى که از تو اجازه مىگیرند، براستى به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند! در این صورت، هر گاه براى بعضى کارهاى مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که مىخواهى (و صلاح مىبینى) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!(۶۲ نور)
منظور از "امر جامع" هر کار مهمى است که اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همکاریشان ضرورت دارد، خواه مساله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پیرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرائط فوق العاده، و مانند آن، بنا بر این اگر مىبینیم بعضى از مفسران آن را به خصوص مشورت، یا خصوص مساله جهاد، یا خصوص نماز جمعه یا نماز عید تفسیر کردهاند باید گفت: بخشى از معنى آیه را منعکس ساختهاند، و شان نزولهاى گذشته نیز مصداقهایى از این حکم کلى هستند.(تفسیر نمونه)
الان همین سوریه که گرفته شد، چون رییس جمهور داشت اما ولی فقیه نداشت.
ولی فقیه مثل امام خمینی ره حکم جهاد می دهد بسیج می اید و تحولات عظیم ایجاد می کند یا مثل ایت الله سیستانی با یک حکم جهاد داعش را بیرون می کند.
کسایی که دنبال عوض کردند رهبر و کشور بی ولی فقیه هستند این نتیجه اش می شود سوریه.
دومین مورد نیروی پای کار رهبر. نیروی پای کار رهبر اسمش الذین معه هست. اسمش رکن الشدید است.
مُّحَمَّدࣱ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعࣰا سُجَّدࣰا یَبۡتَغُونَ فَضۡلࣰا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنࣰاۖ سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ...۲۹ فتح
قَالَ لَوۡ أَنَّ لِی بِکُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِیٓ إِلَىٰ رُکۡنࣲ شَدِیدࣲ
گفت: (افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم؛ یا تکیهگاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود! (آن گاه مىدانستم با شما زشتسیرتان ددمنش چه کنم!) ۸۰ هود
پس راه نجات سوریه چیه؟ تشکیل حزب الله سوری از جوانان سوری. ما هم کمکی.
می گویند چرا رهبر انقلاب خیلی مثبت نگر است؟
چون قرآن این جوریه. چون شما ضعف ها را می گی به عنوان زنهار مدل انقلابی و نه مدل مرجفون بعد امید می دی. این خیلی مهمه. روایت ضعف مرجفون تولید ناامیدی می کند و تغییر نظام. روایت زنهار انقلابی تولید امر به معروف و نهی از منکر و حفظ نظام.
وَکُلࣰّا نَّقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَکَۚ وَجَآءَکَ فِی هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةࣱ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ
ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیلۀ آن، قلبت را آرامش بخشیم؛ و ارادهات قوىّ گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذکّر آمده است۱۲۰ هود
قسمت نثبت فوادک انبیا را می گیم نه هر قسمتی.
قسمت نثبت فواد اتفاق کشور را بگو.
یعنی ضعف ها را تذکر بده و بعد امیدآفرینی کن. روزنامه حوادث نباش.
آخر هر پاراگرافی از تاریخ چی اومده؟
وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ.
اخر همه اش اینه: وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ
قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ
موسى به قوم خود گفت: «از خدا یارى جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند؛ و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است!»۱۲۸ اعراف
زندگی ات، شخصیتت، شغلت، مصیبت هایت و ....را همین طور تحلیل کن. خودگویی منفی منفعلانه نکن. خودگویی در عین دیدن ضعف، تولید امید و فعالیت و پویایی کند.
##########