شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

شنگول العلما

اینجا دفترچه خاطرات نیست کتاب است. وبلاگ دوم صوتهای مذهبی آدرسش اینه: arefanehha.blog.ir

نظرات موافق تشویقند و نظرات مخالف افزایش دانش من یا شما.

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

۱۲
شهریور

یک قسمت این وصیت را امام خمینی ره با همین مضمون به شهید بهشتی گفته اند. زمانی که علیه شهید بهشتی حرف های نامناسبی می زدند:

بدان که تو از اولیای ما نیستی، مگر در صورتی که اگر تمام مردم شهرت علیه تو متحد شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، از این امر ناراحت نشوی، و اگر همه بگویند مرد صالحی هستی، از آن خوشحال نشوی.

 

ما هم همین طوری هستیم یا با یک حرف مادرشوهر یا مادر زن یا دوست یا همکار و .... بهم می ریزیم و عزا می گیریم؟

آموزش شیوه برخورد با انتقاد به جا و نا به جا در وصیت امام باقر (ع) به جابر


وصیت امام باقر ع: 

وصیته علیه السلام  لجابر‌بن‌یزید الجعفی‏

1. رُوِیَ عَنْهُ علیه السلام  أَنَّهُ قَالَ لَه:‏ یَا جَابِرُ، اغْتَنِمْ مِنْ أَهْلِ زَمَانِکَ خَمْساً: إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ؛ وَ‌إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ؛ وَ‌إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشَاوَرْ؛ وَ‌إِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ؛ وَ‌إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّج.

وَأُوصِیکَ بِخَمْسٍ: إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ؛ وَإِنْ خَانُوکَ فَلَا تَخُنْ؛ وَإِنْ کُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ؛ وَإِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛ وَإِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ. وَفَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ، فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ، فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ، وَإِنْ کُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُکَ؛

2. وَاعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَقَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ، وَلَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَلَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَأَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ، وَإِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ؛

3. إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا، فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَیُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَمَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّهُ‏ فَیَنْتَعِشُ وَیُقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَیَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَالْمَخَافَةِ، فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَمَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ. وَذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏».

4. یَا جَابِر اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّکْرِ، وَاسْتَقْلِلْ مِن نَفْسِکَ کَثِیرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ‏ وَتَعَرُّضاً لِلْعَفْوِ، وَ‌ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ، وَ‌اسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ، وَتَحَرَّزْ فِی خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِیمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّیَقُّظِ، وَاسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّیَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ؛

5. وَاحْذَرْ حَفِیَّ التَّزَیُّنِ بِحَاضِرِ الْحَیَاةِ، وَتَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلَالَةِ الْعَقْلِ،‏ وَقِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَادِ الْعِلْمِ، وَاسْتَبْقِ خَالِصَ الْأَعْمَالِ لِیَوْمِ الْجَزَاءِ، وَانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ، وَادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ‏ بِإِیثَارِ الْقَنَاعَةِ، وَاسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ، وَاقْطَعْ أَسْبَابَ الطَّمَعِ بِبَرْدِ الْیَأْسِ؛

6. وَسُدَّ سَبِیلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ، وَتَخَلَّصْ إِلَى رَاحَةِ النَّفْسِ بِصِحَّةِ التَّفْوِیضِ، وَاطْلُبْ رَاحَةَ الْبَدَنِ بِإِجْمَامِ الْقَلْبِ‏، وَتَخَلَّصْ إِلَى إِجْمَامِ الْقَلْبِ بِقِلَّةِ الْخَطَإِ، وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِکَثْرَةِ الذِّکْرِ فِی الْخَلَوَاتِ، وَاسْتَجْلِبْ نُورَ الْقَلْبِ بِدَوَامِ الْحُزْنِ، وَتَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِیسَ بِالْخَوْفِ الصَّادِقِ. وَإِیَّاکَ وَالرَّجَاءَ الْکَاذِبَ فَإِنَّهُ یُوقِعُکَ فِی الْخَوْفِ الصَّادِقِ؛

7. وَتَزَیَّنْ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالصِّدْقِ فِی الْأَعْمَالِ، وَتَحَبَّبْ إِلَیْهِ بِتَعْجِیلِ الِانْتِقَالِ، وَإِیَّاکَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَى، وَإِیَّاکَ وَالْغَفْلَةَ فَفِیهَا تَکُونُ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ، وَإِیَّاکَ وَالتَّوَانِیَ فِیمَا لَا عُذْرَ لَکَ فِیهِ فَإِلَیْهِ یَلْجَأُ النَّادِمُونَ، وَاسْتَرْجِعْ سَالِفَ الذُّنُوبِ بِشِدَّةِ النَّدَمِ وَکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ، وَتَعَرَّضْ‏ لِلرَّحْمَةِ وَعَفْوِ اللَّهِ بِحُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ، وَاسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَالْمُنَاجَاةِ فِی الظُّلَمِ؛

8. وَتَخَلَّصْ إِلَى عَظِیمِ الشُّکْرِ بِاسْتِکْثَارِ قَلِیلِ الرِّزْقِ وَاسْتِقْلَالِ کَثِیرِ الطَّاعَةِ، وَاسْتَجْلِبْ زِیَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِیمِ الشُّکْرِ، وَتَوَسَّلْ إِلَى عَظِیمِ الشُّکْرِ بِخَوْفِ زَوَالِ النِّعَمِ، وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ، وَادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْیَأْسِ، وَاسْتَجْلِبْ عِزَّ الْیَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ. وَتَزَوَّدْ مِنَ الدُّنْیَا بِقَصْرِ الْأَمَلِ، وَبَادِرْ بِانْتِهَازِ الْبُغْیَةِ عِنْدَ إِمْکَانِ الْفُرْصَةِ، وَلَا إِمْکَانَ کَالْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ مَعَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ. وَإِیَّاکَ وَالثِّقَةَ بِغَیْرِ الْمَأْمُونِ فَإِنَّ لِلشَّرِّ ضَرَاوَةً کَضَرَاوَةِ الْغِذَاءِ؛

9. وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا عِلْمَ کَطَلَبِ السَّلَامَةِ، وَلَا سَلَامَةَ کَسَلَامَةِ الْقَلْبِ، وَلَا عَقَلَ کَمُخَالَفَةِ الْهَوَى، وَلَا خَوْفَ کَخَوْفٍ حَاجِزٍ، وَلَا رَجَاءَ کَرَجَاءٍ مُعِینٍ. وَلَا فَقْرَ کَفَقْرِ الْقَلْبِ، وَلَا غِنَى کَغِنَى النَّفْسِ، وَلَا قُوَّةَ کَغَلَبَةِ الْهَوَى، وَلَا نُورَ کَنُورِ الْیَقِینِ، وَلَا یَقِینَ کَاسْتِصْغَارِکَ الدُّنْیَا. وَلَا مَعْرِفَةَ کَمَعْرِفَتِکَ بِنَفْسِکَ، وَلَا نِعْمَةَ کَالْعَافِیَةِ، وَلَا عَافِیَةَ کَمُسَاعَدَةِ التَّوْفِیقِ، وَلَا شَرَفَ کَبُعْدِ الْهِمَّةِ، وَلَا زُهْدَ کَقَصْرِ الْأَمَلِ، وَلَا حِرْصَ کَالْمُنَافَسَةِ فِی الدَّرَجَاتِ‏، وَلَا عَدْلَ کَالْإِنْصَافِ، وَلَا تَعَدِّیَ کَالْجَوْرِ، وَلَا جَوْرَ کَمُوَافَقَةِ الْهَوَى، وَلَا طَاعَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ، وَلَا خَوْفَ کَالْحُزْنِ، وَلَا مُصِیبَةَ کَعَدَمِ الْعَقْلِ، وَلَا عَدَمَ عَقْلٍ کَقِلَّةِ الْیَقِینِ، وَلَا قِلَّةَ یَقِینٍ کَفَقْدِ الْخَوْفِ، وَلَا فَقْدَ خَوْفٍ کَقِلَّةِ الْحُزْنِ عَلَى فَقْدِ الْخَوْفِ، وَلَا مُصِیبَةَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ وَرِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا وَلَا فَضِیلَةَ کَالْجِهَادِ، وَلَا جِهَادَ کَمُجَاهَدَةِ الْهَوَى، وَلَا قُوَّةَ کَرَدِّ الْغَضَبِ، وَلَا مَعْصِیَةَ کَحُبِّ الْبَقَاءِ، وَلَا ذُلَّ کَذُلِّ الطَّمَعِ. وَإِیَّاکَ وَالتَّفْرِیطَ عِنْدَ إِمْکَانِ الْفُرْصَةِ فَإِنَّهُ مَیْدَانٌ یَجْرِی لِأَهْلِهِ بِالْخُسْرَان‏.(1)

1. الحسن‌بن‌علی‌بن‌الحسین‌بن‌شعبة الحرانی، تحف العقول، تصحیح علی‌اکبر غفاری، ص284ـ286 (متن کامل این روایت برای ساده‌تر‌شدن مقابله با ترجمه فارسی فقره‌بندی شده است).

ترجمه ایت الله مصباح یزدی

سفارش امام باقر علیه السلام  به جابر‌بن‌یزید جعفى

1. از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که به جابر فرمود: اى‏ جابر، پنج رفتار را از مردم زمانت درباره خود غنیمت شمار: اگر حاضر باشى تو را نشناسند؛ اگر غایب باشى سراغت را نگیرند؛ اگر در مجلسی حاضر باشى‏ با تو مشورت نکنند؛ اگر حرفی بزنی نپذیرند؛ و اگر به خواستگاریِ زنى [از نوع خودشان] بروی، به ازدواجت در نیاورند.

تو را به پنج رفتار [در برابر آنها] سفارش مى‏کنم: اگر به تو ظلم کردند ستم نکن؛ و اگر به تو خیانت کردند خیانت نکن؛ اگر تو را تکذیب کردند خشم نگیر؛ و اگر تو را ستودند شاد مشو؛ اگر تو را نکوهش کردند بى‏تابى نکن و به آنچه درباره تو گفته‌اند بیندیش: اگر آنچه را درباره­ ات گفته‏ اند در خود یافتی، [بدان که] مصیبت افتادن تو از چشم خداى عزّ‌و‌جلّ، هنگام خشم‌گرفتنت از شنیدن حقیقت، بزرگ‌تر از آن است که می‌ترسی از چشم مردم بیفتى، و اگر آن‌گونه که درباره‌ات گفته­ اند نیستی، بدون رنج بدنی، ثوابى را به دست آورده­ ای.

ترجمه دوم(و تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم: اگر به تو ظلم شد، تو ستم مکن؛ و اگر به تو خیانت شد، تو خیانت منما؛ و اگر تکذیبت نمودند، غضب منما؛ و اگر مدح شدی، خوشحال مشو؛ و اگر از تو بدگویی شد، بی تابی مکن؛ و در آن چیزی که درباره‌ات گفته‌اند، تفکر کن؛ اگر آن سخنان راست بود، بدان که سقوط تو در پیشگاه الهی برای غضب تو به سبب سخن حق، مصیبتی است بزرگ تر از ترسی که از سقوط در چشم مردم داری، و اگر آن سخنان خلاف واقع بوده، به ثوابی رسیده‌ای، بدون آن که زحمتی کشیده باشی.)

 

2. و بدان که دوستدار ما نخواهی بود، مگر آنکه اگر تمام همشهریانت جمع شوند و بگویند تو مرد بدى هستى، ناراحت نشوی و [نیز] اگر بگویند تو مرد صالح و شایسته­ اى هستى دلشاد نشوی؛ ولى خود را به کتاب خدا عَرضه کن: اگر رهروِ آن هستی و آنچه را نخواسته، نمى‏خواهى و به آنچه خواسته است، تمایل داری، و از آنچه بیم داده است، مى‏ترسى، ثابت‌قدم باش و مژده‏ات باد که آنچه درباره تو گفته شده است برایت زیان ندارد؛ [ولی] اگر از [راه] قرآن جدا هستى [دیگر] به چه چیز مى‏بالى و فریفته­ ای؟

ترجمه دوم (و بدان که تو از اولیای ما نیستی، مگر در صورتی که اگر تمام مردم شهرت علیه تو متحد شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، از این امر ناراحت نشوی، و اگر همه بگویند مرد صالحی هستی، از آن خوشحال نشوی. خودت را بر کتاب خدا عرضه کن؛ اگر به راه آن رفته‌ای و با سفارش به زهد آن زاهد شده و به آنچه ترغیب نموده راغب شده، و از آنچه ترسانده خایف شده‌ای، پس ثابت قدم باش و بشارت باد تو را؛ چرا که هر چه علیه تو گفته شده، زیانی برای تو ندارد، و اگر با قرآن جدایی داری، پس به چه چیز خودت مغرور گشته‌ای؟)

3. همانا مؤمن به جهاد با نفسش اهتمام می­ ورزد تا بر تمایلات آن غلبه کند. گاه کجی آن را راست کرده، در مسیر دوستى خدا، با هوای نفس مخالفت می ­ورزد، و گاه نفسْ او را زمین زده، از هوای نفس پیروى می­کند؛ [اما] خدای دستش را می‌گیرد و به او نیرویی تازه می‌بخشد و او جانی دوباره می­گیرد. خدا از لغزش او می­گذرد تا به خود آید و به توبه و ترس [از خدا] پناه آورد؛ پس به سبب افزایش ترس از خداوند، بصیرت و معرفتش افزون شود؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛(1)«پرهیزکاران هرگاه خیالى شیطانى عارضشان شود، یاد [خدا] کنند، و آن‏گاه دیده ‏ور [صاحب بصیرت] گردند».

4. اى جابر، روزىِ اندکِ خداداد را بسیار شمار تا شکرگزارش باشی، و اطاعتِ بسیار خود را از خداوند کم شمار تا نفس خود را خوار داشته، خود را در معرض بخشش و عفو قرار دهی؛ و شرّ موجود را با دانشى که داری از خود دور کن، و دانش موجود را با عمل خالص به‌کار گیر، و در عمل خالص به مدد بیداردلىِ کامل (تقیظ)، از غفلتِ بزرگ دوری کن، و بیداردلىِ کامل را با صدق در ترس [از خدا] کسب کن.

5. و از [دل‌بستن و خرسندی] به زینت نهانىِ زندگی کنونی [(زندگی دنیوى)] برحذر باش، و با راهنمایی عقل از سرکشیِ هوا‌و‌هوس بپرهیز، و هنگام چیرگى هوا‌و‌هوس با طلب راهنمایی از دانشْ باز ایست؛ و کارهای خالصانه را برای روز جزا نگه دار. با پرهیز از حرص در آستان قناعت فرود آی، ‏و با قناعتْ حرصِ بسیار را [از خود] دور کن، و شیرینى زهدورزى را با کوتاه‌کردن آرزو به‌جانب خود بخوان، و موجبات طمع را با خُنکای ناامیدی [از احسان دیگران] قطع کن.

6. و راه خودبینی را با خودشناسی ببند، و با تفویض صحیح [همه امور به خدا] به آسایشِ دل دست یاب، و آسودگى تن را در آسایش دل جست‌وجو کن. با کاهشِ خطا آسودگىِ دل را به دست آور و با  بسیاریِ یاد خدا در خلوت خود را شایسته نرمیِ دل ساز، و با اندوهِ پیوسته نور دل را کسب کن. با ترسی راستین از شیطان بپرهیز، و مبادا امیدى دروغین ببندی، که گرفتار هراس واقعی می­شوی.

7. خود را برای خداى عز‌وجل به کردار درست بیاراى، و با شتاب در انتقالْ خود را نزد او محبوب گردان. از تأخیر [در اطاعت خدا] بپرهیز؛ زیرا تسویف، دریایی است که هلاک‏شوندگان در آن غرق می­شوند، و مبادا غافل مانی که سنگ‌دلى به همراه دارد. نکند آنجا که عذرى ندارى سستى کنى که پشیمانان به آن [(سستی)] پناه می­برند. با پشیمانى کامل و آمرزش‌طلبیِ‏ بسیار از گناهان گذشته[ات] بازگرد و با بازگشتى شایسته [به درگاه خدا] خود را از رحمت و بخشش الهی برخوردار کن، و براى بازگشتِ شایسته، از دعاى خالصانه و مناجات در تاریکی­ها کمک بگیر.

8. با زیاد‌انگاشتن روزىِ اندک و کم‌شمردن طاعتِ زیادْ سپاسگزارى بزرگ را به دست آور، و افزایش نعمت را با سپاس بزرگ به‌جانب خود خوان، و با ترس از زوال نعمت‌ها به سپاس بزرگ دست یاب [نائل شو]. با ازبین‌بردنِ طمع در خودْ پایدارى عزت را بجوی، و خوارى طمع را با عزت ناامیدى [از خیر دیگران] از خود دور ساز. عزت ناامیدى را با همت بلند به‌جانب خود بخوان، و با کوتاه‌کردن آرزوها[ی دراز] از دنیا توشه‏ بردار، و در هر فرصتى برای دستیابی به مقصود بشتاب، و هیچ فرصتی همانند روزهاى فراغت و همراه با تندرستى نیست. مبادا به آنچه اطمینان ندارى اعتماد کنى؛ زیرا بدى ـ‌ همانند عادت به غذا‌ ـ اعتیاد آور است.

9. و بدان که همانا هیچ دانشى مانند طلب سلامت نیست، و هیچ سلامتى‌ مانند سلامت دل نیست، و هیچ خردمندى‏اى همانند مخالفت با خواهش نفس نیست و هیچ ترسى همانند ترسى نیست که بازدارنده [از گناه] باشد. امیدى مانند امیدْ یاری­دهنده [خیر] نیست و فقرى مانند فقرِ دلْ نیست. هیچ بى‏نیازى‏اى چون بى‏نیازى نفس نیست و هیچ قدرتی مانند غلبه بر هوا[ی نفس] نیست. هیچ نورى مانند نور یقین نیست و هیچ یقینی چون کوچک‌شمردن دنیا نیست. هیچ شناختی مانند خودشناسی نیست. هیچ نعمتى چون عافیت نیست و هیچ عافیتى چون یاریِ توفیق نیست. هیچ شرافتى چون بلندهمتى وجود ندارد و هیچ زهدى مانند کوته‏آرزویى نیست. هیچ حرصى مانند رقابت بر سر مقام­ها[ی دنیوی] نیست و هیچ عدالتى به پای انصاف نمی­رسد. هیچ تجاوزى چون ستمگرى نیست و هیچ ستمى مانند موافقت با هواى نفس نیست.
هیچ اطاعتى مانند به‌جا‌آوردن واجبات نیست و هیچ ترسى مانند اندوه نیست. هیچ مصیبتى مانند بی­خردى نیست و هیچ کم‌خردى‏اى چونان کم‌یقینى نیست. هیچ کم‌یقینى‏اى مانند بی‌پروایی [از خدا] نیست و هیچ بی‌پروایی‌ای مانند این نیست که از پروانداشتنْ هراسی نداشته باشی! هیچ مصیبتى مانند سبک‌شمردن گناهت و دل‌خوش‌کردن به حال فعلی­ات نیست. هیچ فضیلتى به پای جهاد نمی‌رسد و هیچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نیست. هیچ قدرتی مانند غلبه بر خشم نیست. هیچ گناهی مانند حب به بقا [در دنیا] نیست، و هیچ خواری‌ای مانند ذلتِ طمع نیست. مبادا هنگام امکان فرصت [برای کارهای خیر] کوتاهی کنی؛ زیرا این میدان براى اهلش زیان به بار می­ آورد.

 

 


امام باقر علیه‌السلام در این وصیت باارزش و جامع، دایرة المعارفی را در اختیار شاگرد عالم و عامل خود یعنی جابر جعفی - رضوان الله تعالی علیه - قرار داده است. این وصیتی است از هر نظر کامل که عامل به این وصیت می‌تواند خود را به اوج قدرت معنوی و کمال انسانیت برساند، زیرا این کلمات همانند شعله‌های نورانی است که نور خود را از منبع نورانی و الهی امام معصوم دریافت کرده است، پس هر کس دوست داشته باشد که زندگانی او در دنیا و آخرت منور به انوار الهی گردد و سعادتمند دو جهان باشد، باید به این وصیت گرانبها عمل نماید.

  • شنگول العلما
۰۶
شهریور

این قواعد رو بیشتر برای خودم نوشتم که هر زمان مشکلی پیش اومد مرور کنم ببینم کدوم رعایت نشده.
قواعد جدید اگر به ذهنم رسید و مهم بود به اخر این متن اضاف می شه.
کل این قواعد رو ان شاءالله وقت کنم مرتب و منظم کنم اضافی ها و تکراری ها رو حذف کنم و ان شاءالله پی دی اف یا کتاب کنم شاید.

قاعده بیست و‌چهار قاعده پله: در مورد شاکله گفته شد. حالا در مورد منزل یا مقام بگوییم.
هر کسی در یک منزلی هست. خداوند که سبحان است جوری ربوبیت می کند که ما به منزل بالاتر برویم. علو پیدا کنیم و بحمده. این پاراگراف ترجمه سبحان ربی الاعلی و بحمده بود. پس فرزندی به ما می دهد اذیت کن یا راحت که علو پیدا کنیم و همچنین همسر و همکار و ....
حالا هر همسری در یک منزلی است ممکن است علو شما در همسر همکفو باشد ممکن است در همسر پایین تر یا بالاتر باشد. ما تلاش خود را برای همکفوی می کنیم اما انکه تقدیر را طبق حکمت رقم می زند خداست‌.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:إنّ الإیمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ، یُصْعَدُ مِنهُ مِرْقاةً بَعدَ مِرْقاةٍ، فلا یَقُولَنَّ صاحبُ الاثنَینِ لِصاحِبِ الواحدِ : لَستَ على شَیءٍ ، حتّى یَنْتهیَ إلَى العاشِرِ . فلا تُسْقِطْ مَن هُو دُونَکَ فیُسْقِطَکَ مَن هُو فَوقَکَ ، و إذا رأیتَ مَن هُو أسْفَلُ مِنکَ بدرجةٍ فارْفَعْهُ إلیکَ برِفْقٍ ، و لا تَحْمِلَنَّ علَیهِ ما لا یُطیقُ فَتَکْسِرَهُ ، فإنّ مَن کَسَرَ مؤمنا فعلَیهِ جَبْرُهُ .[الکافی : 2 / 45 / 2 .]

امام صادق علیه السلام :ایمان ، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا کشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى شکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.

پس علت بعضی اختلافات دو همسر مومن چیه؟ تفاوت مقام همسر مثلا یک نفر در پله عدالت است دیگر در پله احسان.
یکی از نزدیکان ظلم می کند مقام احسان می بخشد مقام عدالت دنبال ضربه متقابل است طبق عدالت.

حالا من یک تقسیم بندی شخصی می خواهم بکنم.
یک مسلمان دو مومن سه مذهبی چهار سالک پنج انقلابی شش مومن سالک انقلابی
علت اختلاف چی می تونه باشه؟
مسلمان فقط اسم اسلام روشه.
مومن نماز می خونه یکی در میان
مذهبی نماز اول وقتش سر جاشه
سالک مراقبه ۲۴ ساعته داره نه فقط موقع نماز یاد خدا بیفتد.
انقلابی بیشتر جنبه اجتماعی را دنبال می کند مثلا اعتراض و یا تایید مسایل سیاسی
مومن سالک انقلابی کامل ترینه مراقبه ۲۴ ساعته بعد فردی و انقلابی مراقبه اجتماعی.
البته ممکنه یکی مذهبی انقلابی باشه یا  انواع دیگر ترکیبی.

حالا یک سالک، رستوران گران نمی اد و مذهبی می خواد بره رستوران گران به دعوت فلانی. نتیجه می دهد اختلاف. خودشان باشند یه رستوران متوسط می روند که حدود شرعی هم خوب باشد اما به دعوت دیگران کار را سخت می کند.
راهش چیه؟ بعد از گفتگو هر کس طبق ان پله ای که هست عمل کند.
مذهبی، فرد سالک را پایین نکشد که بریم صد در صد این رستوران یا این سفر یا این خرید.
سالک هم به زور مذهبی را بالا نکشد که نرو یا نکن یا ....
اگر گناه نیست و مباح است.
گناه رو که باید همه سعی کنیم جلویش را بگیریم.
علت اصلی اختلاف همین عدم رعایت پله است‌.
به زور پله ی بالاتر نبر، به زور به پله ی پایین تر نکش.
پس اگر گاهی دیده می شه دو نفر که ظاهرا خیلی مذهبی هستند از هم جدا می شوند و همه تعجب می کنند، تعجب ندارد. قانون پله رعایت نشده.

پله هایی که من گفتم مسلمان و مومن و مذهبی و سالک و ... بود، اما پله هایی که معصوم بیان می کند رضا و صبر و ... هست و هفته پله گفته شده و ده پله هم گفته شده و ....و تا چهل و صد و حتی هزار هم داریم مثلا در کتب سلوکی مانند خواجه عبدالله انصاری و بحر العلوم و ....
 عنه علیه السلام :إنّ اللّه َ عزّ و جلّ وَضعَ الإیمانَ على سَبْعةِ أسْهُمٍ : على البِرِّ و الصِّدقِ و الیقینِ و الرِّضا و الوَفاءِ و العِلمِ و الحِلمِ .[الکافی : 2 / 42 / 1 ، انظر تمام الحدیث .]
امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکارى، راستگویى، یقین، خشنودى، وفادارى، دانش و بردبارى.

قاعده بیست و پنج دوری و نزدیکی:
پبشنهاد عمومی روانشناس ها اینه که پس از ازدواج، از پدر و مادر همسر باید جدا زندگی کنیم چرا؟
چون همسر، از پدر و مادر توقع بی جا می کند مثل اینکه بچه اش را نگه دارند تا فلان کار را بکند و از اون طرف پدر و مادر دخالت می کنند کجا می ری و دخالت تربیتی و .....
این برای هر فرد طبق شاکله و پله اش فرق می کند
توصیه قرانی زندگی جمعی و با هم ساختن است.
تعانوا علی البر و التقوی....
دو راه است :خودسازی و رد کردن تیکه خانواده همسر یا خیلی رابطه رو کم کردن.
با خواهرهمسر رابطه را شاید بتوان کم کرد با مادرهمسر چطور؟ نمی شود.
به این جمله زیارت جامعه نگاه کنیم
بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی.
به ترتیبش نگاه کنیم.
وقتی از مادر و پدر همسر داریم انتقاد می کنیم داریم می ریم به سمت نقطه حساس و عشق طرف مقابل. نقطه اول عزیزترین ها.

وقتی پدر و مادر پیر و غرغرو شدن دوری و‌دوستی یا پیش خود آوردن و تحمل کردن؟
با در نظر گرفتن شاکله و پله همسر یکی را انتخاب کنیم. ممکنه واقعا نشه. از تحمل همسر خارج باشه یا ممکنه بشه و در تحمل همسر باشه. زندگی با زندگی فرق می کنه. و ضمن اینکه بر مرد، ممکنه نفقه پدر و مادرش واجب باشد اما زن معمولا اینگونه نیست.
اما اصل خودسازی و کنار هم بودنه به واژه عندک در ایه زیر دقت کنیم:
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفࣲّ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلࣰا کَرِیمࣰا
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که: جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید؛ هرگاه یکى از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنى نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو. ۲۳ اسرا

پدر و مادر سالمند را به آسایشگاه نبریم، بلکه نزد خود نگهداریم. «عِنْدَکَ‌» نکته تفسیر نور.

حالا عندک برای هر کسی ممکن است فرق کند در یک شهر یا یک خیابان یا یک منزل. بستگی به شرایط و نیاز و .... دارد همه اش در تشخیص خود انسان است.

خطاب یا ایها الذین آمنوا مال کجاست؟ اکثرا یا همه مال مدینه است نه مکه. بعد از حکومت. یعنی زندگی جمعی اصله با هم تعاونی کار کردن، به هم کمک کردن سازش و ساختن هم.
در تربیت فرزند، فرزند بیشتر شبیه کی می شه؟
کسی که محبوبتره. یعنی چند تربیت باشه کدوم‌ رو می گیره؟ فرد محبوب تر.
پس در کنار پدر و‌ مادر بودن یک چالش ایجاد می کند مجبوری بیشتر محبت کنی و بازی کنی تا به اونها نچسبد. به شما بچسبد.

پس همسرت بد بود می خواهی اثر نذاره سعی کن محبوب تر بشی. مگر اینکه جدایی صلاح باشه.

اما دوری و نزدیکی کار همسر چطور؟
اصل به نظر شخصی من دوریه. وقتی در نوشته ها نظر شخصی می گویم یعنی ممکنه درست باشه یا نباشه.
فرض کنیم کارگاه همسر در خانه باشه.
زن می خواد فلان غذا را درست کند رب ندارند. زنگ می زند همسر. همسر کارش رها کند رب بخرد بیاید که ناهار باشد.
حالا همسر دور. یا از قبلش فکر می کند و به همسر می گوید تهیه کند یا خودش می رود و رب را تهیه می کند.
حالا این اتفاق هر روز بیفتد. یعنی هی وسط کار بیاید زنگ بزند فلان را نداریم بچه ها را بگیر فلان کار دارم و .....اختلاف می شود.
چرا بعد از بازنشستگی اختلاف بیشتر می شود. زن می بیند همسرش بیکار است هی می خواهد کار دستش بدهد.
در چه صورت این اختلاف پیش نمی اید؟
در صورتی که حدیث زیر در جان نشسته باشد در جان.
مَلعونٌ مَن ألقى کَلَّهُ عَلَى النّاسِ؛
ملعون (از رحمت خدا به دور) است کسى که بارِ خود را بر مردم افکند .
در سلوک امام خمینی ره هست که هیچ دستوری به خانواده خود نمی دادند حتی در حد اینکه در را ببند. خودشان بلند می شدند و در را می بستند اگر چه ده بار تکرار شود.
هر کس مسولیت خودش را بشناسد و انجام دهد و بار دیگری نکند.
البته جهان بینی هم فرق می کند مثلا یک بانویی ممکن است فکر کند تربیت فرزند پنجاه پنجاه است پس تا همسر امد باید در بچه داری کمک کند یکی دیگه ممکنه فکر کند هفتاد به سی است و انواع جهان بینی.
درصد را من نمی گویم اما بهشت زیر قدم های مادران است محل قدم مادر مهم تر است در راه راست قدم می گذارد یا کج.
 

قاعده بیست و شش سختی انتخابی ریاضتی یا سختی الهی:
در باشگاه ورزشی دنیا، مربی (رب العالمین) حریف های تمرینی برایمان می ذاره(کار و همسر و همکار و ....) که مشت بخوریم (اذیت های دنیوی) که بتونیم در المپیک  (بهشت) مدال طلا( مقام رضوان) بگیریم.
ایا  کسی از مشت مربی ناراحت می شه؟
برای المپیک (مقام رضوان بهشتی) لازمه.
لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِی کَبَدٍ
همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم. ۴ بلد.

آیت الله قاضی ره سختی ریاضتی دارد یعنی می رود همسران مشکل دار انتخاب می کند، برای ساختن خود و دیگران.
شیخ هاشم حداد سختی الهی دارد. خودش انتخاب نکرده. خداوند یک‌ مادرزن بد بهش داده که با تحمل مادرزن به یک مقامی می رسد که به صورت عادی امکانش نبود
در این نوشته های زوج درمانی به شکل های مختلف این مطالب بیان شد.
عشق من خداست، بقیه رو دوست دارم. خودش بد نیست، عملش بد هست. روح خدا درونش هست. از ضربه های چکش برای شمشیر شدن از ضربه های مربی کسی ناراحت نمی شود.
این مسخره است به مربی بگوییم نزن. برای المپیک لازم است. ناراحتی هم ندارد.
جهان بینی اینکه یا سختی الهی داریم یا سختی ریاضتی کمک می کند به ساختن خود.
تو خود را بالا بیار بلا را برای خود کرامت کن مثل شیخ هاشم حداد. خودت را پایین بیاری بلا می شود ادب کردنت. متوسط هم باشی گاهی با همسر بالا می روی گاهی پایین و این یعنی اهمیت سالک بودن. سالک با بلا فقط بالا می رود.
پیامبر صلی الله علیه و آله: اِنَّ الْبَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلْمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلاَْنبیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاْولیاءِکَرامَةٌ ؛

بلا براى ظالم مایه ادب، براى مؤمن آزمایش و براى پیامبران مایه ترفیع درجه وبراى اولیا بزرگوارى است. [جامع الأخبار، ص 310، ح 852]

###############

  • شنگول العلما