عنه علیه السلام ـ مِن دعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البَکالیّ ـ : إلهی إنّهُ مَن لَم یَشغَلْهُ الوُلوعُ بِذِکرِکَ ، و لَم یَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِکَ کانت حیاتُهُ علَیهِ میتةً ، و مِیتتُهُ علیهِ حَسرَةً .[بحار الأنوار : 94/95/12 .]
امام على علیه السلام ـ در بخشى از دعایى که آن را به نوف بکالى تعلیم نمود ـ گفت : خدایا! کسى که ولع (ذکر تو) یاد تو، او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد، زندگى اش براى او مرگ است و مرگش مایه حسرت او .
این مطلب پست حاضر به صورتی در زوج درمانی سلوکی گفته شد، حالا بسط داده بشه و کمی مثال بیشتر گفته بشه مفیدتره ان شاءالله.
هدف: کمی ترجمه اخر این بیت معروف است
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام
ناتمام دوجهان را کند این پنج تمام
بریم سراغ ذکر به دوام در حد توان نویسنده این متن، نه در حد حق مطلب.
امام خمینی ره خیلی زیبا ذکر را شرح می دهند. امام خمینی ره ذاکر، توانسته انقلاب کبیر راه بیاندازد. از خلوت و انقلاب درونی شروع شده تا رسیده به انقلاب بیرونی. در انقلاب بیرون هم ذکر دارد خرمشهر را خدا ازاد کرد.
در لینک زیر می تونید شرح ذکر از نگاه امام خمینی ره را ببینید:
لینک فصل سوم کتاب امام خمینی ره
در لینک زیر هم گزیده ی صوتی از مطالب قبل:
بریم سراغ مثال بیشتر و تثبیت بیشتر.
برای سالک در پرانتز می نویسم که امادگی باشه. ذکر به دوام اخر مصراع است یعنی مقدمات رعایت شود. اول مصرع نیست اخر مصرع است.
حالت خوب اینه که نگاه کنیم به قواعد و ذکر بگوییم. نه اینکه یک ذکری رو همین جوری از یک استاد بگوییم. قبلش نیاز به خودشناسی و معرفت شناسی هست.
خب حالا اخرش را اول بگویم کسی که نتواند از ذکر استفاده کند معیشتش تنگ می شود.
زندگی تکراری و بی حوصلگی و شاکی بودن و ....نوعی معیشت تنگ است
یک مصیبت بهش وارد می شه اصلا نمی تونه ردش کنه و باهاش کنار بیاد. و ....
وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ
و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم! طه ۲۰
حالا خطر دوم خطر نفاق است ذکر قلیل خداوند از نشانه های نفاق است.
ذکر قلیل در حوادث زندگی شخصی وحوادث عالم و عبودیت کم و ...
إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ کُسَالَىٰ یُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِیلࣰا
منافقان مىخواهند خدا را فریب دهند؛ در حالى که او آنها را فریب مىدهد؛ و هنگامى که به نماز برمىخیزند، با کسالت برمىخیزند؛ و در برابر مردم ریا مىکنند؛ و خدا را جز اندکى یاد نمىنمایند۱۴۲ نساء
در این لینک زیر هم از مطالب قبل ذکر کثیر و قلیل گفته شده است:
لینک: ذکر کثیر و قلیل
فریبکارى، بىنشاطى در نماز، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانههاى نفاق است. «إِنَّ اَلْمُنٰافِقِینَ یُخٰادِعُونَ ، یُرٰاؤُنَ ، لاٰ یَذْکُرُونَ»
همان طور که یک نفر معده اش را می شناسد ومیداند چه چیز باید بخورد و نخورد و کم بخورد باید مزاج روحانی خودش را بشناسد.
یک نفر که مثلا بهش دستور داده می شه مثل ایت الله قاضی ره قران بخواند یا ذکر فلان قدر بگوید یعنی مراحل ابتدایی را طی کرده تقوا و علم داره انس با ذکر داره و .... حالا پله پله بالا بیاید.
هدف چیه؟ از معیشت ضنک و نفاق رها شدن و رسیدن به ذکر مدام.
ذکر مدام یعنی دست در کار و دل با یار یعنی ایه زیر:
رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةࣱ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِۙ یَخَافُونَ یَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ
مردانى که نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات غافل نمىکند؛ آنها از روزى مىترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو مىشود۳۷ نور
پیش نیازش چیست؟ زهد و ساده زیستی.
بحار الأنوار : فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمَدُ ... دُمْ على ذِکرِی ، فقالَ : یا ربِّ ، وکیفَ أدُومُ على ذِکرِکَ ؟ فقالَ : بالخَلوَةِ عنِ الناسِ ، وبُغضِکَ الحُلوَ والحامِضَ ، وفَراغِ بَطنِکَ وبَیتِکَ مِنَ الدنیا . [ بحار الأنوار : 77/22/6 . ]
بحار الأنوار : در حدیث معراج آمده است : اى احمد! . . . بر یاد من مداومت کن . عرض کرد : پروردگارا ! چگونه یاد تو را مداومت بخشم؟ فرمود : با خلوت گزینى از مردم و بیزارى از ترش و شیرین و تهى داشتن شکم و خانه ات از دنیا .
مطالب ممکن است بعضا تکراری باشد. اما یک مقدار روشمند شده تا عمل کردن راحت تر باشد.
روش کار این است:
شرط اول تقواست
شرط دوم داشتن علم
شرط سوم تفکر کردن است.
شرط چهارم ریختن تفکر در ذکر است
شرط پنجم قلبی کردن ذکر است.
تا مراحل بالاتر قلبی.
این شروط از کجا استخراج شده است؟
تقریبا از ایه زیر:
إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَـٰٓئِفࣱ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ
پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، متذکر می شوند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند(۲۰۱ اعراف)
شرط اول تقواست. یعنی کسی که بنا دارد خودنگهداری از گناه کند. می فهمد گناه است دیگر انجام نمی دهد. گناه ممکن است بکند اما گناه از دستش در می رود. بنای بر گناه کردن ندارد.
بنا ندارد با حجاب نامناسب بیرون رود. یهویی حواسش نیست مثلا باد می اید کمی حجابش بد می شود و درستش می کند این مثال بود تا فرق بنا داشتن بر گناه یا بنا بر تقوا را بفهمیم.
حالا چرا باتقوا می فهمد چون تقوا مثل لباس است.
یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسࣰا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشࣰاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرࣱۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایۀ زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهاى او) شوند! (۲۶ اعراف)
وقتی لباس تمیز پوشیده باشیم متوجه کثیفی می شویم اما لباس کثیف باشد کثیفی جدید بیاید ممکن است متوجه نشویم.
دونوع کلی تقوا عبارتند از تقوای فطرتی و تقوای آموختنی. اموختنی می شود دانایی و قلبی.
البته تقوا هم مراتب داره. مثلا تقوا داریم در حد مراقبه. و تقوا داریم در حد انجام ندادن گناه کبیره و .... و خطبه متقین نهج البلاغه حد عالی تقوا گفته شده است.
تقوای فطرتی
فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا
سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است (۸شمس)
تقوایی که باید علمش را داشته باشیم. مثلا احکام حجاب و بیع و خمس و ....عقاید شیعه ، ولایت و ...اخلاق احسن و فرق عجب و کبر و .... و راه درمان تفسیر و روایات غیره
پس شرط سوم علم است. علم الحق و الباطل
علم نیاز به یادگیری از کتاب و استاد هست.و علم جوشش از قلب با تقوا هم داریم البته.
استاد تفسیر قران استاد اخلاق و .... که به ذوق ما می خورد انتخاب و درست عمل کنیم.
شرط بعدی تفکر. به کلمه بصیرت در اخر ایه دقت کنیم فاذا هم مبصرون و یا ایه زیر و کلمه اولوالباب.
یذکر مخصوص کیه؟ صاحبان لب و مغز.
یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرࣰا کَثِیرࣰاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمىکنند، و) متذکر نمىگردند.(۲۶۹بقره)
نه.
شرط بعدی ریختن تفکر در ذکر است.
ذکر می تواند چند کلمه باشه. ذکر معروف از امام باشد یا حدیث باشد یا ایه یا بدون لفظ حتی.
هر کسی ذکر خود را باید پیدا کند مثلا یکی توحید افعالی را در الحمد لله رب العالمین می ریزد یکی دیگر در لاحول و لاقوة الا بالله یکی در یک حدیث می یابد و ان حدیث را با خود تکرار می کند مثلا جملات نهج البلاغه. یکی دیگر مستند طبیعت می بیند و یاداوری می کند و توحید افعالی اش را قوی می کند و ....
چون ذکر یعنی یادآوری. حالا یاداوری انچه روز اول در فطرت ریختند یا یاداوری علوم حصولی که قلبی شده اند یا سعی در قلبی کردن داریم.
پس انچه از ذکر من می گویم مثال است. بعضی از ذکرها هم هست که خود معصوم گفته این خواص را دارد در فلان موقع بگویید. مثلا در ترس حسبنا الله و نعم الوکیل از معصوم است.
و ذکر با عدد خاص ممکن است انسان را در تحت اسمی از اسماء الله ببرد که توان علمی و ظرفیتی انسان کم باشد و مشکل ایجاد کند مثلا ذکر یونسیه با عدد خاص.
پس یا استاد باید بگوید یا به خودشناسی و معرفت شناسی رسیده باشیم.
شرط بعدی قلبی کردن ذکر است.
در لحظه حساس عمل، ذکر قلبی به کار می آد.
فرض کنیم تصادف می شه.
یک نمازخوان سرش رو می کنه بیرون و فحش می ده.
یه نماز خوان دیگه می گه مال دنیاست. قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡیَا قَلِیلࣱ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرࣱ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ وَلَا تُظۡلَمُونَ فَتِیلًا به آنها بگو: «سرمایۀ زندگى دنیا، ناچیز است! و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازۀ رشتۀ شکافِ هستۀ خرمایى، به شما ستم نخواهد شد!(۷۷نساء)
نمازخوان اول می داند دومی هم می داند اما آنکه می تواند در لحظه حساس عمل کند ذاکر قلبی است.
نمازش قلبی شده است. نمازی که قلبی شده تنهی عن الفحشاء و المنکر می شود. نماز بد ممکن است به جای قرب، بعد و دوری اورد.
در هنگام مرگ هم وحشت قبر می اید، ذکر قلبی به کار می اید وگرنه با وحشت مرگ از خاطر می پرد.
برای قلبی کردن، فکر زیاد و عبادت در خلوت موثر است. در طول روز دایما فکر این است که چی بخورم چی بپوشم و .... یا اینکه چی کار کنم یک قدم در قرب بالاتر بروم. سبک زندگی مهم است. صداهای در مغز مهم است. خودگویی مهم است.
خودگویی مردم چی می گن چه رستورانی امروز برم چی بپوشم درسم چقدر بخونم یک نوع خودگویی است. یک نوع هم امروز در حکمت فلان فکر کنم. یک قدم برای قرب بیشتر چه کار کنم؟
اما ذکر هم چند نوع است.
یک موقع فکر را در ذکر می ریزیم. مثلا توحید افعالی را یاد گرفتیم در ذکر الحمد لله رب العالمین می ریزیم.
یک موقع ذکر با توجه می گوییم که فکر به حرکت در اید. الحمدلله رب العالمین را با توجه می گوییم هی کم کم درهایی از فکرهای خوب باز می شود تسبیحات حضرت زهرا س باتوجه می گوییم تا درها باز شود.
این قدر گفتیم باقی فکر کن
فکر اگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز
ذکر را خورشید این افسرده ساز
شیوه ایت الله شاه ابادی این بود. ذکر در دهان طفل قلب می گذارند تا قلب به حرف اید. ذکر در خلوت برای حرف زدن قلب و بعد قلب در روز در زمان مناسب عکس العمل مناسب انجام دهد. برای این کار نیاز به حنیف بودن است حنیف یعنی تعادل در قوای ظاهر و باطن.
ذکر بدون حضور قلب خیلی مفید نیست. البته اسم هم داریم که دوا است.
ذکر زبانی مقدمه ی ذکر قلبی بشود خوب است.
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء انچه شفاست ذکر است.
حالا حدیث زیر را ببینیم.
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَن ذَکَرَ اللّه َ فی السُّـوقِ مُخلِصاً عِندَ غَفلَةِ الناسِ و شُغلِهِم بما فِیهِ کَتَبَ اللّه ُ لَهُ ألفَ حَسَنةٍ و یَغفِرُ اللّه ُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُرْ عَلى قَلبِ بَشَرٍ .[بحار الأنوار : 103/102/47 .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر کسى در بازار ، هنگامى که دیگر مردمان [از یاد خدا ]غافلند و سرگرم کار خود هستند ، به یاد خدا باشد، خداوند هزار حسنه برایش منظور دارد، و در روز رستاخیز چنان او را بیامرزد که به ذهن هیچ کس خطور نکرده باشد .
ذکر در لحظات غفلت مهم است لحظه خرید و فروش لحظه عصبانیت لحظات تفریح و ....
ذکر می گوییم که از خدا غافل نشویم.
حدیث است که حضرت صادق علیه السلام فرمود: فاجْعَلْ قَلْبَکَ قِبلَةً لِلِسٰانِکَ لاٰ تُحَرِّکْهُ اِلاّ بِاِشارةِ الْقَلْب. آداب الصلاه ص ۳۱[8]
حالا وارد مثال های مختلف بشویم.
اولین مثال بیشتر برای مجردها.
###################
شکر برای شهادت پدر و مادر با پنج فرزند قد و نیم قد
اگر ما اندازه این مسولیت و این امتحان نبودیم قطعا خدا ما رو این طوری امتحان نمی کرد
جملات نوجوان در حد عارفان پیر طریقت
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 7 ثانیه
با خودم گفتم وقتی برای ورود به حرم های مطهر اذن دخول خوانده می شود برای ورد به حریم گفتگو با خداوند متعال یعنی نماز هم خوب است اذن دخول برای خود بگذارم.
شرط اذن دخول حرم های مطهر انقلاب درونی و اشک است.
حضرت آیتا... بهجت میفرمایند: زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا(ع) اذن دخول میطلبید و میگویید: «أدخل یا حجها...: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن بهوجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهدا علیهالسلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین(ع) اذن دخول دادهاند و وارد شوید.اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما بهوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.طبق تاکید این مرجع تقلید بزرگوار، زیارت امام رضا(ع) از زیارت امام حسین(ع) بالاتر است. ایشان درباره چرایی این برتری اینگونه توضیح میکند: بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین(ع) میروند، ولی فقط شیعیان اثنیعشری به زیارت حضرت امام رضا(ع) میآیند.
اما اذن دخول نماز. قبل از ورود به نماز با خود بگویم ایا من لیاقت گفتگو با خداوند را دارم؟
چقدر خوب که به من اجازه دادی نماز بخوانم. بهتر از این مگر چیزی هست؟
خداوند اجازه داده نماز بخوانم و با او حرف بزنم.
پس اذان و اقامه خودش اذن دخول است شاید. اما نظر شخصی من این است اذن دخول را در این جملات قبل از نماز، که مستحب است بخوانیم جای دهیم برای خودمان. نظر شخصی یعنی نظر من است نظر اسلام یا نظر علما شاید نباشد.
اما نماز این طور است که اگر حال نداشتیم به وقتی دیگر که حال داریم و حضور قلب داریم بخوانیم، اما این حربه دست شیطان نشود که ما را از نماز اول وقت باز دارد
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ فَضْلَ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْآخِرِ کَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْیَا.(7)
برتری نماز اول وقت نسبت به آخر وقت، مانند برتری آخرت است نسبت به دنیا.کافی، ج 3، ص 274.
و اما نماز در هر حال واجب است، یعنی اگر خدای ناکرده شراب خوردیم تا چهل روز نمازمان قبول نیست. اما با اینکه قبول نیست باز باید بخوانیم.
اینها را گفتم که برداشت اشتباه از اذن دخول نماز برایمان پیش نیاید.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که امام على علیهالسلام به اصحابش مىفرمود: هر که اقامه نماز را بگوید و قبل از گفتن تکبیر این دعا را بخواند :
یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِیءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِیءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِیءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی .
اى نیکوکار! بدکار نزد تو آمده و به نیکوکار امر فرمودى که از گناهکار درگذرد و تو نیکوکارى و من بدکارم.پس به حق محمّد و خاندانش بر محمّد و خاندانش درود فرست و از کار زشتم که از آن آگاهى، درگذر.
خداوند مىفرماید: اى فرشتگانم! شاهد باشید که از او درگذشتم و افرادى را که حقوقى از آنان به گردن اوست، راضى ساختم.
فلاح السائل:ص۱۵۵.
قالَ الامامُ المُجتَبى علیه السلام : «اِلهى ضَیْفُکَ بِبابِکَ یا مُحْسِنُ قَدْ أَتاکَ المُسِى ء، فَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما عِنْدی بَجَمیلِ ما عِنْدَکَ یاکَریمُ.» [بحارالانوار، ج43، ص339؛ جلاءالعیون، ج1، ص321.]
امام مجتبى علیه السلام به هنگام ورود به مسجد، سر را به طرف آسمان بلند مى کرد و مى فرمود: «پروردگارا مهمان تو، جلو در خانه ات ایستاده است. اى نیکوکار، بنده تباه کار و بدرفتار به درگاهت شتافته، از زشتیهایى که مرتکب شده به خاطر زیبایی هایى که در نزد تواست، درگذر وببخش، اى بخشنده کریم.»
خب حدیث بالا را قبل از مسجد محل بگیم شاید بشه قبل از مسجد بیت هم گفت. مسجد بیت یعنی ان قسمتی از خانه که همیشه نماز می خوانیم.
یعنی جملات بالا را با حالت اشک بگوییم به عنوان اذن دخول نماز. من دارم نماز می خوانم خیلی عجیب است من گنهکار و خداوند معشوق. خداوندی که فطر السموات و الارض است.
إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفࣰاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ
من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم! ۷۹ انعام
حالا ابتدای مناجات سیزده خمس عشر را ببینیم:
إِلٰهِى لَوْلَا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِکَ لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرِى إِیَّاکَ عَلَىٰ أَنَّ ذِکْرِى لَکَ بِقَدْرِى لَابِقَدْرِکَ، وَمَا عَسَىٰ أَنْ یَبْلُغَ مِقْدارِى حَتَّىٰ أُجْعَلَ مَحَلّاً لِتَقْدِیسِکَ، وَمِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیَانُ ذِکْرِکَ عَلَىٰ أَلْسِنَتِنا، وَ إِذْنُکَ لَنا بِدُعائِکَ وَتَنْزِیهِکَ وَتَسْبِیحِکَ .معبودم، اگر پذیرش فرمانت بر من واجب نبود هر آینه پاک نگاه میداشتمت از اینکه ذکر تو گویم، چه ذکر من از تو بهاندازه کاستی من است نه برازنده کمال تو، شأن و اندازه من چقدر میتواند بالا رود تا ظرف تقدیس تو قرار گیرم؟ از بزرگترین نعمتها بر ما جاری شدن ذکر تو بر زبان ماست و اجازهات به ماست که تو را بخوانیم و تنزیه و تسبیح کنیم،
اما حدیثی که به این مطلب کمک می کند شاید حدیث زیر باشد:
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ؛ فإنّ فیها الوُصلَةَ و القُربى .[بحار الأنوار : 78/200/28 .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : چنان نمازى بخوان که گویى آخرین نماز عمر توست ؛ زیرا چنین نمازى موجب رسیدن و نزدیک شدن به خداست .
ان شاء الله جوری نوشته باشم که بدعت نباشد. اذن دخول نماز نداریم. انچه داریم ایجاد حس توجه خاص و حضور قلب قبل از شروع نماز است.
محراب یعنی محل حرب، محل جهاد، محل جهاد با نفس.
سیر از جهاد با نفس به جهاد با جان کار شهید است.
شهید سید حسن نصر الله امام جماعت حزب الله بود. وسط نماز مقاومت شهید شد. یک نفر دیگه از صف اول قدم جلو می گذارد و نماز ادامه پیدا می کند.
همان طور که امام خمینی ره وسط کار رفت و یک نفر از صف اول قدم جلو گذاشت و رهبر انقلاب شد.
در عین اینکه رهبر محل اتصال مهره ها به هم است و بدون او تسبیح تسبیح نمی شود:
خطبه ۱۴۶
و مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ، فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً
جایگاه رهبر چونان ریسمانى محکم است که مهره ها را متّحد ساخته به هم پیوند مى دهد. اگر این ریسمان از هم بگلسد، مهره ها پراکنده و هر کدام به سویى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد.
در عین حال باید مکتب باشد مکتب یعنی چندین نفر صف اول نماز جماعت ایستاده اند که اگر امام جماعت شهید شد قدم جلو بگذارند و نماز مقاومت ادامه پیدا کند.اصول مقاومت در کتاب مکتب یعنی قران برایشان جاافتاده است.
مکتب سید حسن نصرالله و مکتب سلیمانی هم رهبر دارد هم صف اول دارد که راه او را ادامه دهند و هم مامونین تابع.
تابع یعنی زودتر از امام رکوع نرود که نماز باطل می شود دیر هم نرود که از نماز عقب بیفتد.
سوره حمد را هم امام می خواند سوره حمدی که معادل کل قران است.
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولࣱ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِیْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡۚ وَمَن یَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِ فَلَن یَضُرَّ ٱللَّهَ شَیۡـࣰٔاۚ وَسَیَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلشَّـٰکِرِینَ
محمد (ص) فقط فرستادۀ خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند؛ و خداوند بزودى شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد ۱۴۴ آل عمران
کار باید مکتبی باشد هم رهبر باشد هم شاگردانی در این مکتب ادامهدهنده راه رهبر. هم تابعین.
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَسۡبُکَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
اى پیامبر! خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند، براى حمایت تو کافى است (؛ فقط بر آنها تکیه کن)!۶۴ انفال
اما حالا نکات تفسیر نور ذیل آیه ۱۴۴ آل عمران ببینیم:
۳ جامعهى اسلامى باید چنان تشکّل و انسجامى داشته باشد که حتّى مرگ رهبر به آن ضربهاى نزند. «أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِکُمْ»
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز تابع سنّتهاى الهى و قوانین طبیعى همچون مرگ و حیات است. «أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ»
انتشار شایعه، از حربههاى دشمن است. «مٰاتَ أَوْ قُتِلَ» (با توجّه به شأن نزول)
عمر پیامبر محدود است، نه راه او. «أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ»
فردپرستى ممنوع. راه خدا که روشن شد، آمد و شد افراد نباید در پیمودن خط الهى ضربه وارد کند. «أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ»
ایمان خود را چنان ثابت و استوار سازید که حوادث تاریخ آن را نلرزاند. «أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ»
دست برداشتن از خط انبیا، سقوط و عقبگرد است. «اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِکُمْ»
کفر مردم، ضررى براى خداوند ندارد. «فَلَنْ یَضُرَّ اَللّٰهَ»
مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست. «سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ»
ممکنه است بگویند ما کاری نمی کنیم خب ما که کاری نمی کنیم سردار شهید نیلفروشان کنار سید حسن نصرالله چه می کند؟
این جملات امیرالمومنین (ع) در این شرایط تکلیف ما را روشن میکند:
و من کلام له (علیه السلام) لابنه محمد ابن الحنفیة لما أعطاه الرایة یوم الجمل:
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ، تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ، ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ. (نهج البلاغه . خطبه ۱۱۱ )
از سخنان آن حضرت است وقتى که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفیه داد:
اگر کوهها از جاى بجنبد تو ثابت باش. دندان بر دندان بفشار. سر خود را به خداوند بسپار. قدمهایت را بر زمین میخکوب کن. دیده به آخر لشگر دشمن بینداز. به وقت حمله چشم فروگیر و آگاه باش که پیروزى از جانب خداى سبحان است.
عاشقان چون به هوش باز ایند
پیش معشوق در نماز آیند
بر بساطی که عشق حاکم اوست
جان ببازند و پاکباز آیند
قربانی های عظیم پیش پای خورشید یعنی آماده شویم برای خورشید بدون ابر ان شاءالله
اللهم عجل لویک الفرج
یک قسمت این وصیت را امام خمینی ره با همین مضمون به شهید بهشتی گفته اند. زمانی که علیه شهید بهشتی حرف های نامناسبی می زدند:
بدان که تو از اولیای ما نیستی، مگر در صورتی که اگر تمام مردم شهرت علیه تو متحد شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، از این امر ناراحت نشوی، و اگر همه بگویند مرد صالحی هستی، از آن خوشحال نشوی.
ما هم همین طوری هستیم یا با یک حرف مادرشوهر یا مادر زن یا دوست یا همکار و .... بهم می ریزیم و عزا می گیریم؟
آموزش شیوه برخورد با انتقاد به جا و نا به جا در وصیت امام باقر (ع) به جابر
وصیت امام باقر ع:
وصیته علیه السلام لجابربنیزید الجعفی
1. رُوِیَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ لَه: یَا جَابِرُ، اغْتَنِمْ مِنْ أَهْلِ زَمَانِکَ خَمْساً: إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ؛ وَإِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ؛ وَإِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشَاوَرْ؛ وَإِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ؛ وَإِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّج.
وَأُوصِیکَ بِخَمْسٍ: إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ؛ وَإِنْ خَانُوکَ فَلَا تَخُنْ؛ وَإِنْ کُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ؛ وَإِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛ وَإِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ. وَفَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ، فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ، فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ، وَإِنْ کُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُکَ؛
2. وَاعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَقَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ، وَلَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَلَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَأَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ، وَإِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ؛
3. إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا، فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَیُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَمَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَیُقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَیَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَالْمَخَافَةِ، فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَمَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ. وَذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ».
4. یَا جَابِر اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّکْرِ، وَاسْتَقْلِلْ مِن نَفْسِکَ کَثِیرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ وَتَعَرُّضاً لِلْعَفْوِ، وَادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ، وَاسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ، وَتَحَرَّزْ فِی خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِیمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّیَقُّظِ، وَاسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّیَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِ؛
5. وَاحْذَرْ حَفِیَّ التَّزَیُّنِ بِحَاضِرِ الْحَیَاةِ، وَتَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلَالَةِ الْعَقْلِ، وَقِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَادِ الْعِلْمِ، وَاسْتَبْقِ خَالِصَ الْأَعْمَالِ لِیَوْمِ الْجَزَاءِ، وَانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ، وَادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ الْقَنَاعَةِ، وَاسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ، وَاقْطَعْ أَسْبَابَ الطَّمَعِ بِبَرْدِ الْیَأْسِ؛
6. وَسُدَّ سَبِیلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ، وَتَخَلَّصْ إِلَى رَاحَةِ النَّفْسِ بِصِحَّةِ التَّفْوِیضِ، وَاطْلُبْ رَاحَةَ الْبَدَنِ بِإِجْمَامِ الْقَلْبِ، وَتَخَلَّصْ إِلَى إِجْمَامِ الْقَلْبِ بِقِلَّةِ الْخَطَإِ، وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِکَثْرَةِ الذِّکْرِ فِی الْخَلَوَاتِ، وَاسْتَجْلِبْ نُورَ الْقَلْبِ بِدَوَامِ الْحُزْنِ، وَتَحَرَّزْ مِنْ إِبْلِیسَ بِالْخَوْفِ الصَّادِقِ. وَإِیَّاکَ وَالرَّجَاءَ الْکَاذِبَ فَإِنَّهُ یُوقِعُکَ فِی الْخَوْفِ الصَّادِقِ؛
7. وَتَزَیَّنْ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالصِّدْقِ فِی الْأَعْمَالِ، وَتَحَبَّبْ إِلَیْهِ بِتَعْجِیلِ الِانْتِقَالِ، وَإِیَّاکَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَى، وَإِیَّاکَ وَالْغَفْلَةَ فَفِیهَا تَکُونُ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ، وَإِیَّاکَ وَالتَّوَانِیَ فِیمَا لَا عُذْرَ لَکَ فِیهِ فَإِلَیْهِ یَلْجَأُ النَّادِمُونَ، وَاسْتَرْجِعْ سَالِفَ الذُّنُوبِ بِشِدَّةِ النَّدَمِ وَکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ، وَتَعَرَّضْ لِلرَّحْمَةِ وَعَفْوِ اللَّهِ بِحُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ، وَاسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَالْمُنَاجَاةِ فِی الظُّلَمِ؛
8. وَتَخَلَّصْ إِلَى عَظِیمِ الشُّکْرِ بِاسْتِکْثَارِ قَلِیلِ الرِّزْقِ وَاسْتِقْلَالِ کَثِیرِ الطَّاعَةِ، وَاسْتَجْلِبْ زِیَادَةَ النِّعَمِ بِعَظِیمِ الشُّکْرِ، وَتَوَسَّلْ إِلَى عَظِیمِ الشُّکْرِ بِخَوْفِ زَوَالِ النِّعَمِ، وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ، وَادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْیَأْسِ، وَاسْتَجْلِبْ عِزَّ الْیَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ. وَتَزَوَّدْ مِنَ الدُّنْیَا بِقَصْرِ الْأَمَلِ، وَبَادِرْ بِانْتِهَازِ الْبُغْیَةِ عِنْدَ إِمْکَانِ الْفُرْصَةِ، وَلَا إِمْکَانَ کَالْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ مَعَ صِحَّةِ الْأَبْدَانِ. وَإِیَّاکَ وَالثِّقَةَ بِغَیْرِ الْمَأْمُونِ فَإِنَّ لِلشَّرِّ ضَرَاوَةً کَضَرَاوَةِ الْغِذَاءِ؛
9. وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا عِلْمَ کَطَلَبِ السَّلَامَةِ، وَلَا سَلَامَةَ کَسَلَامَةِ الْقَلْبِ، وَلَا عَقَلَ کَمُخَالَفَةِ الْهَوَى، وَلَا خَوْفَ کَخَوْفٍ حَاجِزٍ، وَلَا رَجَاءَ کَرَجَاءٍ مُعِینٍ. وَلَا فَقْرَ کَفَقْرِ الْقَلْبِ، وَلَا غِنَى کَغِنَى النَّفْسِ، وَلَا قُوَّةَ کَغَلَبَةِ الْهَوَى، وَلَا نُورَ کَنُورِ الْیَقِینِ، وَلَا یَقِینَ کَاسْتِصْغَارِکَ الدُّنْیَا. وَلَا مَعْرِفَةَ کَمَعْرِفَتِکَ بِنَفْسِکَ، وَلَا نِعْمَةَ کَالْعَافِیَةِ، وَلَا عَافِیَةَ کَمُسَاعَدَةِ التَّوْفِیقِ، وَلَا شَرَفَ کَبُعْدِ الْهِمَّةِ، وَلَا زُهْدَ کَقَصْرِ الْأَمَلِ، وَلَا حِرْصَ کَالْمُنَافَسَةِ فِی الدَّرَجَاتِ، وَلَا عَدْلَ کَالْإِنْصَافِ، وَلَا تَعَدِّیَ کَالْجَوْرِ، وَلَا جَوْرَ کَمُوَافَقَةِ الْهَوَى، وَلَا طَاعَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ، وَلَا خَوْفَ کَالْحُزْنِ، وَلَا مُصِیبَةَ کَعَدَمِ الْعَقْلِ، وَلَا عَدَمَ عَقْلٍ کَقِلَّةِ الْیَقِینِ، وَلَا قِلَّةَ یَقِینٍ کَفَقْدِ الْخَوْفِ، وَلَا فَقْدَ خَوْفٍ کَقِلَّةِ الْحُزْنِ عَلَى فَقْدِ الْخَوْفِ، وَلَا مُصِیبَةَ کَاسْتِهَانَتِکَ بِالذَّنْبِ وَرِضَاکَ بِالْحَالَةِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا وَلَا فَضِیلَةَ کَالْجِهَادِ، وَلَا جِهَادَ کَمُجَاهَدَةِ الْهَوَى، وَلَا قُوَّةَ کَرَدِّ الْغَضَبِ، وَلَا مَعْصِیَةَ کَحُبِّ الْبَقَاءِ، وَلَا ذُلَّ کَذُلِّ الطَّمَعِ. وَإِیَّاکَ وَالتَّفْرِیطَ عِنْدَ إِمْکَانِ الْفُرْصَةِ فَإِنَّهُ مَیْدَانٌ یَجْرِی لِأَهْلِهِ بِالْخُسْرَان.(1)
1. الحسنبنعلیبنالحسینبنشعبة الحرانی، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفاری، ص284ـ286 (متن کامل این روایت برای سادهترشدن مقابله با ترجمه فارسی فقرهبندی شده است).
ترجمه ایت الله مصباح یزدی
سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنیزید جعفى
1. از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که به جابر فرمود: اى جابر، پنج رفتار را از مردم زمانت درباره خود غنیمت شمار: اگر حاضر باشى تو را نشناسند؛ اگر غایب باشى سراغت را نگیرند؛ اگر در مجلسی حاضر باشى با تو مشورت نکنند؛ اگر حرفی بزنی نپذیرند؛ و اگر به خواستگاریِ زنى [از نوع خودشان] بروی، به ازدواجت در نیاورند.
تو را به پنج رفتار [در برابر آنها] سفارش مىکنم: اگر به تو ظلم کردند ستم نکن؛ و اگر به تو خیانت کردند خیانت نکن؛ اگر تو را تکذیب کردند خشم نگیر؛ و اگر تو را ستودند شاد مشو؛ اگر تو را نکوهش کردند بىتابى نکن و به آنچه درباره تو گفتهاند بیندیش: اگر آنچه را درباره ات گفته اند در خود یافتی، [بدان که] مصیبت افتادن تو از چشم خداى عزّوجلّ، هنگام خشمگرفتنت از شنیدن حقیقت، بزرگتر از آن است که میترسی از چشم مردم بیفتى، و اگر آنگونه که دربارهات گفته اند نیستی، بدون رنج بدنی، ثوابى را به دست آورده ای.
ترجمه دوم(و تو را به پنج چیز وصیت میکنم: اگر به تو ظلم شد، تو ستم مکن؛ و اگر به تو خیانت شد، تو خیانت منما؛ و اگر تکذیبت نمودند، غضب منما؛ و اگر مدح شدی، خوشحال مشو؛ و اگر از تو بدگویی شد، بی تابی مکن؛ و در آن چیزی که دربارهات گفتهاند، تفکر کن؛ اگر آن سخنان راست بود، بدان که سقوط تو در پیشگاه الهی برای غضب تو به سبب سخن حق، مصیبتی است بزرگ تر از ترسی که از سقوط در چشم مردم داری، و اگر آن سخنان خلاف واقع بوده، به ثوابی رسیدهای، بدون آن که زحمتی کشیده باشی.)
2. و بدان که دوستدار ما نخواهی بود، مگر آنکه اگر تمام همشهریانت جمع شوند و بگویند تو مرد بدى هستى، ناراحت نشوی و [نیز] اگر بگویند تو مرد صالح و شایسته اى هستى دلشاد نشوی؛ ولى خود را به کتاب خدا عَرضه کن: اگر رهروِ آن هستی و آنچه را نخواسته، نمىخواهى و به آنچه خواسته است، تمایل داری، و از آنچه بیم داده است، مىترسى، ثابتقدم باش و مژدهات باد که آنچه درباره تو گفته شده است برایت زیان ندارد؛ [ولی] اگر از [راه] قرآن جدا هستى [دیگر] به چه چیز مىبالى و فریفته ای؟
ترجمه دوم (و بدان که تو از اولیای ما نیستی، مگر در صورتی که اگر تمام مردم شهرت علیه تو متحد شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، از این امر ناراحت نشوی، و اگر همه بگویند مرد صالحی هستی، از آن خوشحال نشوی. خودت را بر کتاب خدا عرضه کن؛ اگر به راه آن رفتهای و با سفارش به زهد آن زاهد شده و به آنچه ترغیب نموده راغب شده، و از آنچه ترسانده خایف شدهای، پس ثابت قدم باش و بشارت باد تو را؛ چرا که هر چه علیه تو گفته شده، زیانی برای تو ندارد، و اگر با قرآن جدایی داری، پس به چه چیز خودت مغرور گشتهای؟)
3. همانا مؤمن به جهاد با نفسش اهتمام می ورزد تا بر تمایلات آن غلبه کند. گاه کجی آن را راست کرده، در مسیر دوستى خدا، با هوای نفس مخالفت می ورزد، و گاه نفسْ او را زمین زده، از هوای نفس پیروى میکند؛ [اما] خدای دستش را میگیرد و به او نیرویی تازه میبخشد و او جانی دوباره میگیرد. خدا از لغزش او میگذرد تا به خود آید و به توبه و ترس [از خدا] پناه آورد؛ پس به سبب افزایش ترس از خداوند، بصیرت و معرفتش افزون شود؛ چنانکه خداوند میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛(1)«پرهیزکاران هرگاه خیالى شیطانى عارضشان شود، یاد [خدا] کنند، و آنگاه دیده ور [صاحب بصیرت] گردند».
4. اى جابر، روزىِ اندکِ خداداد را بسیار شمار تا شکرگزارش باشی، و اطاعتِ بسیار خود را از خداوند کم شمار تا نفس خود را خوار داشته، خود را در معرض بخشش و عفو قرار دهی؛ و شرّ موجود را با دانشى که داری از خود دور کن، و دانش موجود را با عمل خالص بهکار گیر، و در عمل خالص به مدد بیداردلىِ کامل (تقیظ)، از غفلتِ بزرگ دوری کن، و بیداردلىِ کامل را با صدق در ترس [از خدا] کسب کن.
5. و از [دلبستن و خرسندی] به زینت نهانىِ زندگی کنونی [(زندگی دنیوى)] برحذر باش، و با راهنمایی عقل از سرکشیِ هواوهوس بپرهیز، و هنگام چیرگى هواوهوس با طلب راهنمایی از دانشْ باز ایست؛ و کارهای خالصانه را برای روز جزا نگه دار. با پرهیز از حرص در آستان قناعت فرود آی، و با قناعتْ حرصِ بسیار را [از خود] دور کن، و شیرینى زهدورزى را با کوتاهکردن آرزو بهجانب خود بخوان، و موجبات طمع را با خُنکای ناامیدی [از احسان دیگران] قطع کن.
6. و راه خودبینی را با خودشناسی ببند، و با تفویض صحیح [همه امور به خدا] به آسایشِ دل دست یاب، و آسودگى تن را در آسایش دل جستوجو کن. با کاهشِ خطا آسودگىِ دل را به دست آور و با بسیاریِ یاد خدا در خلوت خود را شایسته نرمیِ دل ساز، و با اندوهِ پیوسته نور دل را کسب کن. با ترسی راستین از شیطان بپرهیز، و مبادا امیدى دروغین ببندی، که گرفتار هراس واقعی میشوی.
7. خود را برای خداى عزوجل به کردار درست بیاراى، و با شتاب در انتقالْ خود را نزد او محبوب گردان. از تأخیر [در اطاعت خدا] بپرهیز؛ زیرا تسویف، دریایی است که هلاکشوندگان در آن غرق میشوند، و مبادا غافل مانی که سنگدلى به همراه دارد. نکند آنجا که عذرى ندارى سستى کنى که پشیمانان به آن [(سستی)] پناه میبرند. با پشیمانى کامل و آمرزشطلبیِ بسیار از گناهان گذشته[ات] بازگرد و با بازگشتى شایسته [به درگاه خدا] خود را از رحمت و بخشش الهی برخوردار کن، و براى بازگشتِ شایسته، از دعاى خالصانه و مناجات در تاریکیها کمک بگیر.
8. با زیادانگاشتن روزىِ اندک و کمشمردن طاعتِ زیادْ سپاسگزارى بزرگ را به دست آور، و افزایش نعمت را با سپاس بزرگ بهجانب خود خوان، و با ترس از زوال نعمتها به سپاس بزرگ دست یاب [نائل شو]. با ازبینبردنِ طمع در خودْ پایدارى عزت را بجوی، و خوارى طمع را با عزت ناامیدى [از خیر دیگران] از خود دور ساز. عزت ناامیدى را با همت بلند بهجانب خود بخوان، و با کوتاهکردن آرزوها[ی دراز] از دنیا توشه بردار، و در هر فرصتى برای دستیابی به مقصود بشتاب، و هیچ فرصتی همانند روزهاى فراغت و همراه با تندرستى نیست. مبادا به آنچه اطمینان ندارى اعتماد کنى؛ زیرا بدى ـ همانند عادت به غذا ـ اعتیاد آور است.
9. و بدان که همانا هیچ دانشى مانند طلب سلامت نیست، و هیچ سلامتى مانند سلامت دل نیست، و هیچ خردمندىاى همانند مخالفت با خواهش نفس نیست و هیچ ترسى همانند ترسى نیست که بازدارنده [از گناه] باشد. امیدى مانند امیدْ یاریدهنده [خیر] نیست و فقرى مانند فقرِ دلْ نیست. هیچ بىنیازىاى چون بىنیازى نفس نیست و هیچ قدرتی مانند غلبه بر هوا[ی نفس] نیست. هیچ نورى مانند نور یقین نیست و هیچ یقینی چون کوچکشمردن دنیا نیست. هیچ شناختی مانند خودشناسی نیست. هیچ نعمتى چون عافیت نیست و هیچ عافیتى چون یاریِ توفیق نیست. هیچ شرافتى چون بلندهمتى وجود ندارد و هیچ زهدى مانند کوتهآرزویى نیست. هیچ حرصى مانند رقابت بر سر مقامها[ی دنیوی] نیست و هیچ عدالتى به پای انصاف نمیرسد. هیچ تجاوزى چون ستمگرى نیست و هیچ ستمى مانند موافقت با هواى نفس نیست.
هیچ اطاعتى مانند بهجاآوردن واجبات نیست و هیچ ترسى مانند اندوه نیست. هیچ مصیبتى مانند بیخردى نیست و هیچ کمخردىاى چونان کمیقینى نیست. هیچ کمیقینىاى مانند بیپروایی [از خدا] نیست و هیچ بیپرواییای مانند این نیست که از پروانداشتنْ هراسی نداشته باشی! هیچ مصیبتى مانند سبکشمردن گناهت و دلخوشکردن به حال فعلیات نیست. هیچ فضیلتى به پای جهاد نمیرسد و هیچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نیست. هیچ قدرتی مانند غلبه بر خشم نیست. هیچ گناهی مانند حب به بقا [در دنیا] نیست، و هیچ خواریای مانند ذلتِ طمع نیست. مبادا هنگام امکان فرصت [برای کارهای خیر] کوتاهی کنی؛ زیرا این میدان براى اهلش زیان به بار می آورد.
امام باقر علیهالسلام در این وصیت باارزش و جامع، دایرة المعارفی را در اختیار شاگرد عالم و عامل خود یعنی جابر جعفی - رضوان الله تعالی علیه - قرار داده است. این وصیتی است از هر نظر کامل که عامل به این وصیت میتواند خود را به اوج قدرت معنوی و کمال انسانیت برساند، زیرا این کلمات همانند شعلههای نورانی است که نور خود را از منبع نورانی و الهی امام معصوم دریافت کرده است، پس هر کس دوست داشته باشد که زندگانی او در دنیا و آخرت منور به انوار الهی گردد و سعادتمند دو جهان باشد، باید به این وصیت گرانبها عمل نماید.
این قواعد رو بیشتر برای خودم نوشتم که هر زمان مشکلی پیش اومد مرور کنم ببینم کدوم رعایت نشده.
قواعد جدید اگر به ذهنم رسید و مهم بود به اخر این متن اضاف می شه.
کل این قواعد رو ان شاءالله وقت کنم مرتب و منظم کنم اضافی ها و تکراری ها رو حذف کنم و ان شاءالله پی دی اف یا کتاب کنم شاید.
قاعده بیست وچهار قاعده پله: در مورد شاکله گفته شد. حالا در مورد منزل یا مقام بگوییم.
هر کسی در یک منزلی هست. خداوند که سبحان است جوری ربوبیت می کند که ما به منزل بالاتر برویم. علو پیدا کنیم و بحمده. این پاراگراف ترجمه سبحان ربی الاعلی و بحمده بود. پس فرزندی به ما می دهد اذیت کن یا راحت که علو پیدا کنیم و همچنین همسر و همکار و ....
حالا هر همسری در یک منزلی است ممکن است علو شما در همسر همکفو باشد ممکن است در همسر پایین تر یا بالاتر باشد. ما تلاش خود را برای همکفوی می کنیم اما انکه تقدیر را طبق حکمت رقم می زند خداست.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:إنّ الإیمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ، یُصْعَدُ مِنهُ مِرْقاةً بَعدَ مِرْقاةٍ، فلا یَقُولَنَّ صاحبُ الاثنَینِ لِصاحِبِ الواحدِ : لَستَ على شَیءٍ ، حتّى یَنْتهیَ إلَى العاشِرِ . فلا تُسْقِطْ مَن هُو دُونَکَ فیُسْقِطَکَ مَن هُو فَوقَکَ ، و إذا رأیتَ مَن هُو أسْفَلُ مِنکَ بدرجةٍ فارْفَعْهُ إلیکَ برِفْقٍ ، و لا تَحْمِلَنَّ علَیهِ ما لا یُطیقُ فَتَکْسِرَهُ ، فإنّ مَن کَسَرَ مؤمنا فعلَیهِ جَبْرُهُ .[الکافی : 2 / 45 / 2 .]
امام صادق علیه السلام :ایمان ، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا کشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى شکنى. و هر کس مؤمنى را بشکند باید شکستگى او را جبران کند.
پس علت بعضی اختلافات دو همسر مومن چیه؟ تفاوت مقام همسر مثلا یک نفر در پله عدالت است دیگر در پله احسان.
یکی از نزدیکان ظلم می کند مقام احسان می بخشد مقام عدالت دنبال ضربه متقابل است طبق عدالت.
حالا من یک تقسیم بندی شخصی می خواهم بکنم.
یک مسلمان دو مومن سه مذهبی چهار سالک پنج انقلابی شش مومن سالک انقلابی
علت اختلاف چی می تونه باشه؟
مسلمان فقط اسم اسلام روشه.
مومن نماز می خونه یکی در میان
مذهبی نماز اول وقتش سر جاشه
سالک مراقبه ۲۴ ساعته داره نه فقط موقع نماز یاد خدا بیفتد.
انقلابی بیشتر جنبه اجتماعی را دنبال می کند مثلا اعتراض و یا تایید مسایل سیاسی
مومن سالک انقلابی کامل ترینه مراقبه ۲۴ ساعته بعد فردی و انقلابی مراقبه اجتماعی.
البته ممکنه یکی مذهبی انقلابی باشه یا انواع دیگر ترکیبی.
حالا یک سالک، رستوران گران نمی اد و مذهبی می خواد بره رستوران گران به دعوت فلانی. نتیجه می دهد اختلاف. خودشان باشند یه رستوران متوسط می روند که حدود شرعی هم خوب باشد اما به دعوت دیگران کار را سخت می کند.
راهش چیه؟ بعد از گفتگو هر کس طبق ان پله ای که هست عمل کند.
مذهبی، فرد سالک را پایین نکشد که بریم صد در صد این رستوران یا این سفر یا این خرید.
سالک هم به زور مذهبی را بالا نکشد که نرو یا نکن یا ....
اگر گناه نیست و مباح است.
گناه رو که باید همه سعی کنیم جلویش را بگیریم.
علت اصلی اختلاف همین عدم رعایت پله است.
به زور پله ی بالاتر نبر، به زور به پله ی پایین تر نکش.
پس اگر گاهی دیده می شه دو نفر که ظاهرا خیلی مذهبی هستند از هم جدا می شوند و همه تعجب می کنند، تعجب ندارد. قانون پله رعایت نشده.
پله هایی که من گفتم مسلمان و مومن و مذهبی و سالک و ... بود، اما پله هایی که معصوم بیان می کند رضا و صبر و ... هست و هفته پله گفته شده و ده پله هم گفته شده و ....و تا چهل و صد و حتی هزار هم داریم مثلا در کتب سلوکی مانند خواجه عبدالله انصاری و بحر العلوم و ....
عنه علیه السلام :إنّ اللّه َ عزّ و جلّ وَضعَ الإیمانَ على سَبْعةِ أسْهُمٍ : على البِرِّ و الصِّدقِ و الیقینِ و الرِّضا و الوَفاءِ و العِلمِ و الحِلمِ .[الکافی : 2 / 42 / 1 ، انظر تمام الحدیث .]
امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکارى، راستگویى، یقین، خشنودى، وفادارى، دانش و بردبارى.
قاعده بیست و پنج دوری و نزدیکی:
پبشنهاد عمومی روانشناس ها اینه که پس از ازدواج، از پدر و مادر همسر باید جدا زندگی کنیم چرا؟
چون همسر، از پدر و مادر توقع بی جا می کند مثل اینکه بچه اش را نگه دارند تا فلان کار را بکند و از اون طرف پدر و مادر دخالت می کنند کجا می ری و دخالت تربیتی و .....
این برای هر فرد طبق شاکله و پله اش فرق می کند
توصیه قرانی زندگی جمعی و با هم ساختن است.
تعانوا علی البر و التقوی....
دو راه است :خودسازی و رد کردن تیکه خانواده همسر یا خیلی رابطه رو کم کردن.
با خواهرهمسر رابطه را شاید بتوان کم کرد با مادرهمسر چطور؟ نمی شود.
به این جمله زیارت جامعه نگاه کنیم
بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی.
به ترتیبش نگاه کنیم.
وقتی از مادر و پدر همسر داریم انتقاد می کنیم داریم می ریم به سمت نقطه حساس و عشق طرف مقابل. نقطه اول عزیزترین ها.
وقتی پدر و مادر پیر و غرغرو شدن دوری ودوستی یا پیش خود آوردن و تحمل کردن؟
با در نظر گرفتن شاکله و پله همسر یکی را انتخاب کنیم. ممکنه واقعا نشه. از تحمل همسر خارج باشه یا ممکنه بشه و در تحمل همسر باشه. زندگی با زندگی فرق می کنه. و ضمن اینکه بر مرد، ممکنه نفقه پدر و مادرش واجب باشد اما زن معمولا اینگونه نیست.
اما اصل خودسازی و کنار هم بودنه به واژه عندک در ایه زیر دقت کنیم:
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفࣲّ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلࣰا کَرِیمࣰا
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که: جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکى کنید؛ هرگاه یکى از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنى نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو. ۲۳ اسرا
پدر و مادر سالمند را به آسایشگاه نبریم، بلکه نزد خود نگهداریم. «عِنْدَکَ» نکته تفسیر نور.
حالا عندک برای هر کسی ممکن است فرق کند در یک شهر یا یک خیابان یا یک منزل. بستگی به شرایط و نیاز و .... دارد همه اش در تشخیص خود انسان است.
خطاب یا ایها الذین آمنوا مال کجاست؟ اکثرا یا همه مال مدینه است نه مکه. بعد از حکومت. یعنی زندگی جمعی اصله با هم تعاونی کار کردن، به هم کمک کردن سازش و ساختن هم.
در تربیت فرزند، فرزند بیشتر شبیه کی می شه؟
کسی که محبوبتره. یعنی چند تربیت باشه کدوم رو می گیره؟ فرد محبوب تر.
پس در کنار پدر و مادر بودن یک چالش ایجاد می کند مجبوری بیشتر محبت کنی و بازی کنی تا به اونها نچسبد. به شما بچسبد.
پس همسرت بد بود می خواهی اثر نذاره سعی کن محبوب تر بشی. مگر اینکه جدایی صلاح باشه.
اما دوری و نزدیکی کار همسر چطور؟
اصل به نظر شخصی من دوریه. وقتی در نوشته ها نظر شخصی می گویم یعنی ممکنه درست باشه یا نباشه.
فرض کنیم کارگاه همسر در خانه باشه.
زن می خواد فلان غذا را درست کند رب ندارند. زنگ می زند همسر. همسر کارش رها کند رب بخرد بیاید که ناهار باشد.
حالا همسر دور. یا از قبلش فکر می کند و به همسر می گوید تهیه کند یا خودش می رود و رب را تهیه می کند.
حالا این اتفاق هر روز بیفتد. یعنی هی وسط کار بیاید زنگ بزند فلان را نداریم بچه ها را بگیر فلان کار دارم و .....اختلاف می شود.
چرا بعد از بازنشستگی اختلاف بیشتر می شود. زن می بیند همسرش بیکار است هی می خواهد کار دستش بدهد.
در چه صورت این اختلاف پیش نمی اید؟
در صورتی که حدیث زیر در جان نشسته باشد در جان.
مَلعونٌ مَن ألقى کَلَّهُ عَلَى النّاسِ؛
ملعون (از رحمت خدا به دور) است کسى که بارِ خود را بر مردم افکند .
در سلوک امام خمینی ره هست که هیچ دستوری به خانواده خود نمی دادند حتی در حد اینکه در را ببند. خودشان بلند می شدند و در را می بستند اگر چه ده بار تکرار شود.
هر کس مسولیت خودش را بشناسد و انجام دهد و بار دیگری نکند.
البته جهان بینی هم فرق می کند مثلا یک بانویی ممکن است فکر کند تربیت فرزند پنجاه پنجاه است پس تا همسر امد باید در بچه داری کمک کند یکی دیگه ممکنه فکر کند هفتاد به سی است و انواع جهان بینی.
درصد را من نمی گویم اما بهشت زیر قدم های مادران است محل قدم مادر مهم تر است در راه راست قدم می گذارد یا کج.
قاعده بیست و شش سختی انتخابی ریاضتی یا سختی الهی:
در باشگاه ورزشی دنیا، مربی (رب العالمین) حریف های تمرینی برایمان می ذاره(کار و همسر و همکار و ....) که مشت بخوریم (اذیت های دنیوی) که بتونیم در المپیک (بهشت) مدال طلا( مقام رضوان) بگیریم.
ایا کسی از مشت مربی ناراحت می شه؟
برای المپیک (مقام رضوان بهشتی) لازمه.
لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِی کَبَدٍ
همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم. ۴ بلد.
آیت الله قاضی ره سختی ریاضتی دارد یعنی می رود همسران مشکل دار انتخاب می کند، برای ساختن خود و دیگران.
شیخ هاشم حداد سختی الهی دارد. خودش انتخاب نکرده. خداوند یک مادرزن بد بهش داده که با تحمل مادرزن به یک مقامی می رسد که به صورت عادی امکانش نبود
در این نوشته های زوج درمانی به شکل های مختلف این مطالب بیان شد.
عشق من خداست، بقیه رو دوست دارم. خودش بد نیست، عملش بد هست. روح خدا درونش هست. از ضربه های چکش برای شمشیر شدن از ضربه های مربی کسی ناراحت نمی شود.
این مسخره است به مربی بگوییم نزن. برای المپیک لازم است. ناراحتی هم ندارد.
جهان بینی اینکه یا سختی الهی داریم یا سختی ریاضتی کمک می کند به ساختن خود.
تو خود را بالا بیار بلا را برای خود کرامت کن مثل شیخ هاشم حداد. خودت را پایین بیاری بلا می شود ادب کردنت. متوسط هم باشی گاهی با همسر بالا می روی گاهی پایین و این یعنی اهمیت سالک بودن. سالک با بلا فقط بالا می رود.
پیامبر صلی الله علیه و آله: اِنَّ الْبَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلْمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلاَْنبیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاْولیاءِکَرامَةٌ ؛
بلا براى ظالم مایه ادب، براى مؤمن آزمایش و براى پیامبران مایه ترفیع درجه وبراى اولیا بزرگوارى است. [جامع الأخبار، ص 310، ح 852]
###############
مجدد تاکید می کنم من خودم همه چیزهایی که می نویسم عمل نکردم. بلکه می ذارم جلوم که عمل بکنم. شاید شما بهتر از من عمل کنید. ان شاءالله می نویسم به توفیق عمل.
قاعده هجده: تفاوت عبودیت و عبادت
هدف خلقت عبودیت است نه عبادت.
عبودیت بر اساس معرفت است. کسی که عبودیت دارد عبادتش هم منجر به رشد می شه.
کسی که عبودیت نداره عبادتش منجر به تکاملش نمی شه. چهل ساله نماز می خونه هیچ رشدی هم نداره حتی نماز شب می خونه اما باز رشد نداره.(همچنین ارتقای علمی معنوی لازمه معرفت است)
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند.(عبودیت)
سوره الذاریات آیه 56
در حدیثی از امام حسین علیه السلام میخوانیم: خداوند مردم را نیافرید مگر برای معرفت و شناختن و چون او را شناختند، او را عبادت میکنند و هر که او را عبادت کند، از بندگی غیر او بی نیاز میشود.(تفسیر نمونه ذیل آیه)
اگر بخوایم مثال بزنیم:
جهاد زن چیه؟ الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِهادُ المَرأةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ .[الخصال : 620/10 .]
امام على علیه السلام :جهاد زن این است که خوب شوهردارى کند.
حالا یک زن نماز شب خوانی که از نظر اجتماعی موفق هست و از نظر خانوادگی ضعیف و نماز شب هم می خونه. این عبادت بدون عبودیت داره.
عبودیت یعنی تنظیم اولویت طبق نظر خدا.
اولویت اول و جهاد، خانواده هست و اولویت دوم فعالیت اجتماعی.
برای امام متقین شدن ( الگوی متقین شدن) قدم اول چیه؟ روابط خوب خانوادگی (قُرَّةَ أَعْیُنٍ)
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا
و کسانیاند که میگویند: پروردگارا به ما از ناحیه ی همسران و فرزندانمان مایه ی روشنی چشم عطا کن و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده
سوره الفرقان آیه 74
در عبودیت ممکنه ادم فلسفه احکام رو بدونه ممکنه هم ندونه اما چون معرفت به الله داره هر چه خدا دوست داره دوست داره و اولویت اولش می کنه.
اهمیت عبودیت تا آنجایی است که لازمه معراج رفتن عبد بودن است. (بعبده)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
به نام خداوند بخشاینده مهربان پاک و منزّه است آن (خدایی) که بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطرافش را برکت داده ایم شبانه برد، تا از نشانه های خود به او نشان دهیم همانا او شنوا و بیناست
سوره اسراء آیه 1
مردی که خیلی بیش از حد کار می کنه که تامین مالی انجام بده و اما برای نماز فرزند وقت کافی نمی ذاره عبادت بدون عبودیت داره چون خداوند گفته تمرکزت را و اولویتت را روی نماز بگذار:
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ
و خانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش ما از تو روزی نمیخواهیم، (بلکه) ما تو را روزی میدهیم، و سرانجام (نیکو) برای (اهل) تقوا است
سوره طه آیه 132
مهریه در قران چه اسمی روش گذاشته شده؟ نحلة (هدیه) طبق آیه چهار نساء.
حالا اگر مهریه نحلة نباشه تضمین باشه چی؟ مثل چک تضمینی که برای گرفتن وام می دهند.
می شود عبادت بدون عبودیت.
نحله باشه شما باید به خدا توکل کنی.
تضمینی باشه باید به قانون توکل کنی.
آیه معروف عبودیت آیه زیر هست:
فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.
سوره النساء آیه 65
آیه را با دقت بخوانیم نسبت به حکم پیامبر (ص) در دل احساس ناراحتی نکند چه کسی؟ مومن و چی باشه وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا.
یعنی وقتی پیامبر (ص) وظایف زن و شوهر را می گوید در دلت ناراحت نباشی و نگی چرا وظایف سخت تر مال من.
وقتی پیامبر ص می فرماید مهریه این جوری باشد در دل ناراحت نباشی و ....
چه رسد به اینکه عمل نکنیم. این می شود عبودیت کامل.
یک ایه دیگر هم در تایید آورده می شود:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است
سوره احزاب آیه 36
دلم می خواد به نظر من و اینها در برابر امر خدا نداریم .(الْخِیَرَةُ)
یکی از راه های افزایش عبودیت گذرندان معنای رکوع در زمان رکوع از ذهن است.
(اگر گردنم را بزنى باز به تو ایمان دارم)
معنای سجده در زمان سجده است و ....
حدیث زیر طولانیه. برای کوتاه شدن متن می شه فقط فارسیش رو بذارم اما عربیش رو هم می ذارم.
چون مهمه:
اگر عادت کنیم با هفت تکبیر نماز رو شروع کنیم خیلی خوبه. هفت تکبیر درست و درمون:
کنتُ مَعَ مَولانا أمیر المؤمِنینَ علیه السلام ، فَرأى رَجُلاً قائِما یُصلّی، فَقالَ لَهُ : یا هذا ، أ تَعرِفُ تَأوِیلَ الصَّلاةِ ؟ فقال : یا مَولایَ ، و هل للصَّلاةِ تَأوِیلٌ غَیرُ العِبادَةِ ؟ فقالَ : إی و الذی بَعَثَ محمّدا بالنبوَّةِ ··· تَأوِیلُ تَکبِیرَتِکَ الاُولى إلى إحرامِکَ : أن تُخطِرَ فی نفسِک إذا قلتَ : اللّه ُ أکبَرُ، مِن أن یُوصَفَ بقیامٍ أو قُعودٍ، و فی الثانیةِ : أن یُوصَفَ بحَرَکةٍ أو جُمودٍ، و فی الثالثةِ : أن یُوصَفَ بجِسمٍ أو یُشَبَّهَ بِشِبهٍ أو یُقاسَ بِقِیاسٍ، و تُخطِرَ فی الرابعةِ : أن تَحُلَّهُ الأعراضُ أو تُولِمَهُ الأمراضُ، و تُخطِرَ فی الخامسَةِ : أن یُوصَفَ بجَوهَرٍ أو بعَرَضٍ أو یَحُلَّ شَیئا أو یَحُلَّ فیهِ شیءٌ، و تُخطِر فی السادسَةِ : أن یَجُوزَ علَیهِ ما یَجُوزُ على المُحدَثِینَ مِنَ الزَّوالِ و الانتِقالِ و التَّغَیُّرِ مِن حالٍ إلى حالٍ ، و تُخطِرَ فی السابعَةِ : أن تَحُلَّهُ الحَواسُّ الخَمسُ
ثُمّ تَأوِیلُ مَدِّ عُنُقِکَ فی الرُّکوعِ : تُخطِرُ فی نفسِکَ آمَنتُ بکَ و لَو ضُرِبَت عُنُقِی . ثُمّ تَأویلُ رَفعِ رَأسِکَ مِنَ الرُّکوعِ إذا قلتَ : «سَمِعَ اللّه ُ لمن حمده» تَأوِیلُهُ: الذی أخرَجَنی مِنَ العَدَمِ إلى الوُجودِ
و تأویلُ السَّجدَةِ الاُولى : أن تُخطِرَ فی نفسِکَ و أنتَ ساجِدٌ : مِنها خَلَقتَنی
و رَفعُ رأسِکَ تَأوِیلُهُ : و مِنها أخرَجتَنی
وَ السَّجدَةِ الثانیةِ : و فیها تُعِیدُنی، و رَفعُ رَأسِکَ تُخطِرُ بقَلبِکَ : و مِنها تُخرِجُنی تارةً اُخرى
و تَأوِیلُ قُعودِکَ على جانِبِکَ الأیسَرِ و رَفعِ رِجلِکَ الیُمنى و طَرحِکَ على الیُسرى : تُخطِرُ بقَلبِکَ : اللّهُمّ إنّی أقَمتُ الحَقَّ و أمَتُّ الباطلَ
و تأویلُ تَشَهُّدِکَ : تَجدیدُ الإیمانِ، و مُعاوَدَةُ الإسلامِ، و الإقرارُ بِالبَعثِ بعدَ المَوتِ
و تأویلُ قِراءَةِ التَّحِیّاتِ: تَمجِیدُ الرَّبِّ سبحانَهُ، و تَعظِیمُهُ عمّا قالَ الظّالِمونَ و نَعَتَهُ المُلحِدُونَ
و تَأویلُ قولِکَ : السلامُ علَیکُم و رحمَةُ اللّه ِ و بَرَکاتُهُ : تَرَحُّمٌ عَنِ اللّه ِ سبحانَهُ، فمَعناها : هذهِ أمانٌ لَکُم مِن عَذابِ یَومِ القِیامَةِ
ثُمّ قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : مَن لَم یَعلَمْ تَأوِیلَ صلاتِهِ هکذا فهِی خِداجٌ، أی ناقِصَةٌ .[بحار الأنوار : 84/254/52 .]
بحار الأنوار ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ : من با امیر المؤمنین علیه السلام بودم که دیدم حضرت به مردى که نماز مى خواند فرمود: اى مرد ! آیا تأویل (معناى) نماز را مى دانى؟ عرض کرد : سَرورم! آیا نماز تأویلى جز عبادت دارد؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که محمّد را به پیامبرى فرستاد، آرى [تأویل ]دارد···
تأویل نخستین تکبیر [از شش تکبیر پیش از تکبیرة الاحرام] .[بنا بر روایات معصومان علیهم السلام ، مستحبّ است آدمى پیش از تکبیرة الاحرام، شش بار اللّه اکبر بگوید بعد تکبیرة الاحرام نماز را بر زبان آورد ـم .]تا تکبیرة الاحرام چنین است که وقتى گفتى : اللّه اکبر ، در قلب و جان خود بگذرانى که خدا بزرگتر از آن است که به قیام یا قعودى وصف شود و در تکبیر دوم در قلبت چنین بگذرانى که خدا بزرگتر از آن است که به حرکت یا سکونى وصف شود و در تکبیر سوم او را بزرگتر از آن بدانى که به جسمیّت وصف شود، یا به چیزى مانند باشد، یا به چیزى قیاس شود و در تکبیر چهارم او را بزرگتر از آن بدانى که به عارضه اى دچار شود، یا بیماریها دردمندش کند و در تکبیر پنجم او را بزرگتر از آن بدانى که به جوهرى یا عرضى وصف شود، یا در چیزى حلول کند و یا چیزى در او حلول کند و در تکبیر ششم چنین از دلت بگذرانى که او بالاتر از آن است که زوال و جا به جایى و دگرگونى حالات ، که در موجودات حادث رواست ، در او جایز
باشد و در تکبیر هفتم او را برتر از آن بدانى که محلّ حواس پنجگانه باشد
تأویل کشیدن گردنت در رکوع نیز این است که با خود گویى : اگر گردنم را بزنى باز به تو ایمان دارم . سر برداشتنت از رکوع و گفتن جمله «سمع اللّه لمن حمده» تأویلش این است : کسى که مرا از نیستى به صحنه هستى آورد
تأویل سجده اول این است که در حال سجده از ذهن و دلت بگذرانى که : مرا از این [خاک ]آفریدى . سر برداشتنت از سجده اول، تأویلش این است : مرا از خاک بیرون آوردى و سجده دوم به معناى این است که : مرا به خاک برمى گردانى و در سر برداشتنت از سجده دوم از قلبت بگذرانى : بار دیگر مرا از خاک بیرون مى آورى
نشستن [در تشهّد] به طرف چپ و گذاشتن پاى راستت روى پاى چپ تأویلش این است که در دلت بگذرانى : خدایا! من حق را بر پاى داشتم و باطل را میراندم
تأویل تشهّدت عبارت است از : تجدید ایمان و تکرار اسلام و اقرار به برانگیخته شدنِ پس از مرگ
تأویل سلام دادنها عبارت است از : تمجید پروردگار سبحان و برتر دانستن او از آنچه ستمگران در حقّش گفته اند و ملحدان وصفش کرده اند . تأویل جمله «السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» طلب رحمت و مِهر خداى سبحان است و این به معناى در امان ماندن شما از عذاب روز قیامت است
امیر المؤمنین علیه السلام سپس فرمود : کسى که تأویل نماز خود را بدین صورت نداند ، نمازش خِداج است، یعنى ناقص است . پایان حدیث.
این حدیث تمرین عبودیت است. تمرین این قاعده.
قاعده نوزده (شاکله و تغییر):
اصل در ازدواج بر پذیرش همسر و تغییر خود است است نه تغییر همسر. چرا؟
چون انسان ها بر اساس شاکله عمل می کنند.
و تعییر شاکله هم بسیار بسیار سخته.
لذا تغییر خیلی خیلی سخت است و تغییر هم باید توسط اصول و با صبر زیاد و ان هم کم کم در زمان طولانی اتفاق افتد.
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا
بگو: هر کس بر ساختار و خلق و خوی خویش عمل میکند، پس پروردگارتان داناتر است به کسی که به هدایت نزدیکتر است
سوره اسراء آیه 84
شاکله، به معنای ساختار و بافت روحی انسان است که در اثر وراثت و تربیت و فرهنگ اجتماعی برای انسان پیدا میشود. بعضی شاکله را به معنای فطرت گرفته اند، در حالی که فطرتها یکدست و ثابت است و آنچه در انسانها متفاوت است، انگیزه ها، خلق و خوی، عادات و بافت فکری و خانوادگی افراد است و عمل هر کس هم در گرو آنهاست(تفسیر نور برگرفته از تفسیر فرقان)
یک بانویی که در خانواده ثروتمند بوده و دائم اهل سفر بودند بیایم یهویی این حدیث رو بذاریم جلوش:
إنَّ لکلِّ اُمَّةٍ سِیاحةً ، و سِیاحةُ اُمَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللّه ِ .[کنز العمّال : 10527 .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :هر امّتى را سیاحتى است؛ و سیاحت امّت من جهاد در راه خداست.
نمی شه تغییرش داد بگیم حالا بیا یهویی این جوری باش.
حدیث درسته اما شاکله اون فرد، مناسب برای مطرح کردن این حدیث نیست.
مثلا یک خانمی که خیلی حرف مردم براش مهمه از کودکی مادرش این جوری بارش آورده. یهو بیایم بگیم مثل حضرت زهرا س شما می تونی لباس عروسیت رو ببخشی؟
اصلا نباید این سوال مطرح بشه.
پس این جور مواقع اولویت بر پذیرش هست و تغییر خیلی خیلی به ندرت اتفاق می افتد. مثلا اول جهان بینیش رو درست کنیم بعد یه مدت یاد مرگ و بعد و بعد تا یک خورده بشه تغییرش داد. اما اصل اول همون پذیرش است.
مثلا در قاعده قبل عبودیت و عبادت رو تعریف کردم. حالا یه خانمی که شاکله اش با کار بیرون هست. هر چقدر در مورد فضیلت خانه داری و شوهر داری و ... بگیم هیچ فایده نداره اون جهان بینی اش جوریه که خوشبختی رو برای خودش پول و کار بیرون تعریف کرده و ما نمی تونیم این شاکله رو تغییر بدیم یا خیلی خیلی زحمت لازم داره.
اما سالک فرق می کنه. سالک مثل چیه مثل مرده در دست غسال است.
توکل سه مرحله دارد:
مرحله ی اول متوکل به وکیل حقیقی اطمینان کامل داشته باشد.
مرحله ی دوم رابطه ی متوکل در مقام توکل به وکیل مثل رابطه ی طفل به مادر خود باشد.
مرحله ی سوم متوکل مانند مرده ای باشد در دست مرده شو (کالمیت بین یدی الغسال) و این بالا ترین مقام توکل است.
امام خمینی ره: توکل زبانی، توکل برهانی و توکل قلبی
حضرت امام(ره) در بحث توکل پس از ذکر معنای لغوی و اصطلاحی آن مثل سایر عرفا آن را بر سه درجه تقسیم نموده اند:
1 – توکل عامه که توکل زبانی است.
2 – توکل خاصه که با برهان یا با نقل معتقد به توکل هستند.
3 – خاص الخاص که تصرف حق را در موجودات به قلوب رسانده و قلوب آنها ایمان آورده به اینکه مقدر امور حق تعالی و سلطان و مالک اشیا اوست. حضرت امام(ره) معتقدند که بین توکل و تفویض و ثقه تفاوت است و جایگاه هر کدام را با ذکر در کتاب چهل حدیث بیان فرموده اند
کسی که در مرحله اول توکل است یک جور مهریه را تعیین می کند کسی که در مرحله دوم و سوم است جور دیگر. کسی هم که اصلا توکل ندارد جور دیگر. هر کس طبق شاکله اش عمل می کند و تغییر شاکله بسیار دشوار است البته برای سالک آسان تر است چون مثل مرده در دست غسال است.
حالا چرا بعضی از اذکار خاص را با تعداد بالا همین طوری نباید گفت.
چون باید ذکر با شاکله تناسب داشته باشد و گرنه انسان تحت یک اسمی می رود که شاکله و ظرفیتش نیست.
ذکر عام بدون عدد هم که برای همه خوب است. مثل تسبیحات اربعه یا مثلا نماز جعفر طیار و ....
کار سالک چیست؟
تنظیم شاکله بر اساس فطرت. شاکله فطرتی.
برداشتن حجابها و با فطرت توحیدی در محضر خدا حاضر شدن. شاید بشه گفت تعریف سالک همین است شاید. تنظیم شاکله بر اساس فطرت.
###########
نقطه چین جان سلام.
با خودم گفتم در کنار هدیه مادی یک هدیه معنوی هم بدهم.
شهید احمد علی نیری هم که عارفی نوجوان بود، به کسانی که دوستشان داشت نامه می داد من هم گفتم یک تقلید خوب انجام بدهم و یک نامه برای مهربانی عزیز بنویسم.
تو ارزشمندی چرا؟
چون از روح خداوند در تو دمیده شده.
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
پس همین که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم، سجده کنان برای او به خاک افتید.
سوره ص آیه 72
در ما یک امانت است. امانتی از روح خدا. امانت عشق به خدا.
تقوا یعنی چی؟
یعنی خودنگهداری.
یعنی این امانتی که درون ماست را نگهداریم.
یک وقت هست می گویند برو ماشین بخر این یعنی نداری برو بخر.
یک وقت می گویند مراقب باش روی ماشینت خط نیفتد.
تقوا یعنی همین. مراقب باش روی گوهر وجودت خط نیفتد. روی عشق به خدا که درونت است خط نیفتد.
یکی از مهم ترین چیزهایی که این کار می کند نماز است:
اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ
آنچه را از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده تلاوت کن و نماز را بپا دار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر بازمیدارد و البتّه یاد خدا بزرگتر است و خداوند آنچه را انجام میدهید میداند.
سوره العنکبوت آیه 45
در این آیه گفته نشده نماز باعث می شود کار خوب انجام بدهیم.
بلکه گفته شده نماز باعث می شود کار بد نکنیم تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ.
اما بعد گفته شده چی؟ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ . این ذکر را می خواهم توضیح دهم.
یک مرتبه ی دیگر هم هست:
مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ
چه چیز شما را روانه دوزخ کرد.
سوره المدثر آیه 42
قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ
گویند: ما از نمازگزاران نبودیم
سوره المدثر آیه 43
و ....
طبق آیه گفته شده یکی از اصلی ترین و اولی ترین چیزهایی که انسان را در سقر (طبقه چهارم جهنم) می اندازد نماز نخوان بودن است.
اما حالا وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ را می خواهم
برایت بگویم. آیه زیر را با هم ببینیم:
حضرت موسی ع بعد از پیامبر شدن از اولین دستوراتی که به او داده می شود نماز است؛
وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ
و من تو را (به پیامبری) برگزیده ام، پس به آنچه وحی می شود گوش فراده
سوره طه آیه 13
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی
همانا منم اللّه، جز من خدایی نیست، پس مرا بندگی کن و نماز را بپادار تا به یاد من باشی
سوره طه آیه 14
اما در آیه بالا نه از مانع گناه شدن نماز صحبت شده و نه از به جهنم افتادن به خاطر نماز نخواندن، بلکه از عشق صحبت شده.
نماز بخوان برای یاد من. لذکری به عشق من.
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی
این عبادت احرار است عبادت آزادگان.
علامه مجلسی رضوانُ الله علیه از "معانی الاخبار" و " أمالی" صدوق و "خصال" شیخ صدوق با سند متّصل آنها از سهل بن سعد روایت می کند:
جبرئیل به خدمت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله آمد و گفت: ای محمّد هر چه میخواهی زندگی کن که بالاخره مرده خواهی بود! و هر که را که خواهی دوست بدار که بالاخره از او جدا خواهی شد! و هر کاری را که بخواهی انجام ده که بالاخره به آن پاداش داده خواهی شد! و بدان که شرف مؤمن در قیام او به نماز در شبهاست و عزّت او در بینیاز دیدن نفسش است از مردم!
بحار الانوار.
تولد یعنی روزی که خداوند این لیاقت را به ما داد که از روح خودش در ما بدمد. و هم اینکه یعنی یک گام به خودش نزدیکتر می شویم. تولد یعنی یک گام به مرگ یعنی خود خدا نزدیک شدن. پس آمادگی باید داشت.
مرگ های زیادی را در اطراف خود دیده ایم. مرگ عزیزانمان. هر مرگی یک هشدار است که آماده سفر باشیم. توشه ات را برای سفر آخرت آماده کرده ای؟ من هم می روم همه می رویم. تولد یعنی جشن اینکه یک گام به مرگ و خود خدا نزدیک شدن.
چه بشارتی از این بالاتر که آدم به معشوقش نزدیکتر شود.
بعصی گناه می کنند و خجالت نمی کشند ما چرا باید از نمازخواندن که ثواب است و در قرآن بارها آمده خجالت بکشیم.
من از نماز خواندن در وسط پارک و پیاده رو هم خجالت نمی کشم آدم که از ابراز عشق خجالت نمی کشد.
این نامه را نوشتم اگر نماز نمی خوانی بخوانی. اگر نماز می خوانی کیفیتش را بهتر کنی. یعنی نماز احرار. نماز مدل ازادگان بخوانی.
امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ان العبّاد او العبادة، کان ثلاثة: قومٌ عبدواللّه، خوفاً، فتلک عبادة العبید، و قوم عبدواللّه تبارک و تعالی طلب الثواب، فتلک عبادة الاجراء، و قومٌ عبدواللّه تبارک و تعالی حبّا له، فتلک عبادة الاحرار و هی افضل العبادة»(1) یعنی پرستش و یا پرستش کنندگان سه گروه است، گروهی خداوند را از ترس می پرستند، پس این پرستش بندگان است، گروهی خداوند تبارک و تعالی را برای رسیدن به پاداش می پرستند، پس این پرستش مزدوران است، و گروهی خداوند را از روی محبت می پرستند، و این پرستش آزادگان است، و این از همه پرستش ها برتر است. و در نهج البلاغه همین حدیث آمده لکن به جای کلمه «حباً» واژه «شکراً» آمده است.(2)
الان در اول نوجوانی و پاکی هستی. من در آستانه چهل سالگی.
پیشرفتی که می توانی با نماز بکنی خیلی از من بیشتر است.
البته اولش نماز کیف نمی دهد. سخت است.
اما کم کم که معانی را روش فکر کنیم کتابهایی در مورد نماز بخوانیم نماز بهتر می شود باحال تر می شود. آنچنان می شود که لذتی بهتر از آن پیدا نمی شود.
نماز با عشق.
اگر روزی خواستی کیفیت نمازت را زیاد کنی من توصیه می کنم صوت استاد اصغر طاهرزاده در شرح کتاب آداب الصلاة امام خمینی ره را گوش کنی. آنگاه می فهمی که چه گنجی است نماز. چقدر لذت دارد. چه معارف عمیقی در نماز است در اینترنت جستجو کنی پیدایش می کنی.
مراقب نمازهایت باش. تک تک نمازها.
الإمامُ الباقرُ علیه السلام : إنّ أوَّلَ ما یُحاسَبُ بهِ العَبدُ الصَّلاةُ ، فإن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها .[الکافی : 3/268/4 .]
امام باقر علیه السلام : نخستین چیزى که بنده براى آن حسابرسى مى شود نماز است ؛ اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته مى شود.
این نامه را نوشتم که همزمان با تولد جسمانی یک تولد روحانی هم بکنی ان شاءالله
و من را که گناهان کوچک و بزرگ زیادی دارم دعا کنی.
البته این نامه که برای یک نوجوان نوشتم، تاثیری که باید داشته باشه نداشت. ان شاءالله شما بهترش رو بنویسید به من هم بدید^_^
خب دیگه الان فضا فضای رفاقت هست. (یعنی از اول هم باید بود.) یعنی از رقابت رفتیم توی رفاقت. رفاقت یعنی چی؟
یعنی کارهای خوب رو تحسین کنیم کارهای بد هم نقد کنیم. ممکنه بگیم این که خیلی تغییری نکرد.
خب همیشه باید با هم همین جوری رفیق باشیم دیگه.
وقتی به اهل سنت که با هم اختلافات اساسی داریم می گیم برادر. برادران اهل سنت. باید به طریق اولی بتونیم بگیم برادران غربگرا برادران فلان.
امام صادق علیه السلام در روایتی که در کتاب شریف کافی و همچنین تحف العقول آمده، فرمودند: به عیادت مریضهای اهل تسنن بروید! امانت آنها را ادا کنید! به نفع آنان در دادگاه شهادت دهید! در تشییع جنازه مردگان آنها حضور پیدا کنید! در مساجد آنها نماز بگذارید! تا بگویند که فلانی جعفری است بگویند فلانی شیعی است که این گونه عمل میکند و این من را خوشنود میسازد!
پس با این توصیف بعد از قرآن و پیامبر اسلام (ص)، امام صادق (ع) را به حقیقت میتوان اولین منادی وحدت نامید.
وقتی با اهل سنت که مخالف امام معصوم است دستور وحدت داده شده است با مخالف ولی فقیه به طریق اولی دستور وحدت داده شده است. البته باب گفتگو و تبادل نظر باز است.
بالاخره رییس جمهور ما مسلمان هست شیعه هست امام خمینی و رهبر انقلاب را قبول دارد برادر پزشکیان است. در ظاهر که این جور است.
اما چگونه مخالفان خود را دوست داشته باشیم؟
ذاتش خوب است چون مسلمان است، چون انسان است روح خدا در او دمیده شده فلان عملش بد است.
من همسرم را دوست دارم اما فلان عملش را نه.
من همکارم را دوست دارم اما فلان اعمالش بدش است.
ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ ٱلسَّیِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَصِفُونَ
بدى را با بهترین شیوه دفع کن؛ ما به آنچه که وصف مى کنند، داناتریم۹۶ مومنون
در ایه آمده بدی، نیامده بدکار. عملش را دفع کن نه خودش را.
تکراری است اما تکرار در دین برای تثبیت لازم است
اگر مدام فقط به عمل بد فرد فکر کنیم مثلا عمل بد همسر و دوست و .... ازش بدمون می اد. اما اگر مدام با خود بگوییم ذاتش خوب است عملش بد است هیچ وقت به تنفر بی خودی نمی رسیم و دوستش هم داریم.
کسی که دست در سطل زباله می کند فحشش می دهی یا دلت می سوزد؟
خیلی ها دست در سطل زباله گناه می کنند باید جایگاهشان را نشان دهیم تا به خود بیایند
اما اگر کسی گناهان زیاد مداوم انجام دهد گناه ملکه می شود و ذاتش خراب می شود و در جهنم خالد.
این مطالب گفته شد برای آموزش رفاقت و دوست داشتن و نقد کردن کنارش.
با تنفر نقد نکنیم با مهربانی و دلسوزی نقد کنیم.
چون کسی را دوست داریم نقدش کنیم نه چون مخالف ماست یا از او بدمان می آید.
همه حرف در ایه زیر امده است:
لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولࣱ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِیصٌ عَلَیۡکُم بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَءُوفࣱ رَّحِیمࣱ
یقیناً پیامبرى از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است، اشتیاق شدیدى به [هدایتِ ] شما دارد، و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است ۱۲۸ توبه.
نکات تفسیر نور۰:
رسول خدا برخاسته از میان خود مردم است. «مِنْ أَنْفُسِکُمْ»
رسول خدا صلى الله علیه و آله غمخوار امّت است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ»
رهبران اسلامى باید در سختىها و گرفتارىها با مردم همدل و همراه باشند. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ»
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در هدایت و ارشاد مردم، سر از پا نمىشناسد. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ»
از عوامل تأثیر کلام در دیگران، خیرخواهى، دلسوزى، مهربانى، بىتوقّعى و تواضع است. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، رَؤُفٌ رَحِیمٌ»
رهبر اسلامى تنها بر مؤمنان رئوف و رحیم است، نه بر همهکس، بلکه بر دشمن شدید و غلیظ است. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»
در انتخابات ما به کاندیداها رای ندادیم به خودمون رای دادیم. هر عده ای از مردم شبیه یک کاندید بودند.
هر کسی به خودش رای داد.
امام على علیه السلام: اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛
مردم، به دولتمردان خود شبیه ترند تا به پدرانشان. [تحف العقول، ص208]
این حدیث در انتخابات جلوه ی دیگری کرد حدیث رو از دو زاویه می شه می دید.(نظر شخصی)
چون دولتمردان فلان جور (جهان بینی ایکس) هستند مردم هم فلان جور (جهان بینی ایکس) می شوند.
یا از این زاویه، چون مردم فلان جورند. (جهان بینی ایکس را) از توشون یک دولتمرد فلان جور (جهان بینی ایکس)بیرون می اد.
خلاصه شاید بشه گفت رابطه دوطرفه هست.
اگر رییس جمهورمون الان فلان شخص است عده ای از مردم شبیه رییس جمهور فکر می کنند.
آمریکا و دیگر کشورها هم همین طور. حتما یه عده ای ترامپی فکر می کنند یه عده بایدنی یه عده هم مدل های دیگر.
پس برای تغییر باید چی کار کرد؟ جهان بینی رو تغییر داد.
یا مردم دوباره به این نتیجه برسند این جهان بینی جواب نمی دهد.
جهان بینی خیلی مهم است تغییرش هم خیلی خیلی سخت است. ممکن است کسی شهید مطهری پدرش باشد یا نوه امام خمینی ره باشد یا بهترین شاگرد امام خمینی ره که کتاب ولایت فقیه هم نوشته باشد اما جهان بینی اش یا عملش درست نباشد. خدا به ما رحم کند.
همه دنبال عدالتیم اما عدالت هایی که ارایه شد چطور بود؟
عدالت محور سیاه نما، عدالت محور غربگرا، عدالت محور مبارزه با فاسد، عدالت محور دروننگر امید دهنده. همه می گفتند عدالت. اما این عدالت می رفت در درون کاندیدا یا درون ما و بروزش به شکل های مختلف بود.
قُلۡ کُلࣱّ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ فَرَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِیلࣰا
بگو: هر کس بر پایۀ خلق و خوى و عادت هاى اکتسابى خود عمل مى کند، پس پروردگارتان به کسى که راه یافته تر است، داناتر است اسرا ۸۴
این جملات در مورد عدالت با جهان بینی های متفاوت است:
نگاه یک: ما باید عدالت رو برقرار کنید اما نگاه کنیم الان کجاییم هیچ جا. تقصیر کیه؟ قبلیا. عدالت محور خودتحقیر.
نگاه دو: ما باید عدالت رو برقرار کنیم روابطمون رو گسترش بدیم با جهان. مخصوصا با غرب تعامل کنیم وضع مردم بهتر شود عدالت برقرار شود.
عدالت محور غربگرا
نگاه سه: ما باید عدالت رو برقرار کنیم اما یک عده نمی ذارن باید با فساد مبارزه کنیم. عدالت محور ضد فساد
نگاه چهار: ما باید عدالت رو برقرار کنیم. با تکیه بر خود مثل هسته ای و با توکل به خدا باید دستاوردها رو ببینیم این جوانان ما خیلی کار از دستشان می آید. عدالت محور درونگرا امیددهنده
همه عدالت ها شاید بشه گفت درست هست. اما شرایط دارد و درصد دارد و اولویت دارد.
روح قالب قرانی استقامت، نگاه به درون و مومنین، توکل به خدا.
روح از یک ایه در نمی ارد. روح از مطالعه کل قران تفسیر خواندن و روایات خواندن و مانوس بودن در می اد.
تعامل با غرب وجود دارد اما روح قران نیست. تعامل با کافر غیر محارب پیمان نشکن که صد عن سبیل الله نمی کند باشد.
ابروی بعضی را باید برد در بیت المال و فاسد متجاهر آبروی بعضی را نباید برد چون تفکرش طرفدار دارد باید سپرد به دادگاه. ابروی بعضی را هم باید حفظ کرد در گناهان شخصی.
جایی که غرور غالب می شود کمی باید خوف ایجاد کرد همیشه هم امید نباید باشد.
و .....
این می شود کار اساسی.
روح غالب را فهمید و گفت و موارد دیگر را با درصد پایین تر با شناخت زمان ومکان به کار برد.
اهمیت امید از ایه زیر به خوبی می شود فهمید که ناامیدی در حد کفر بیان شده است:
یَٰبَنِیَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَاْیۡـَٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا یَاْیۡـَٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ
اى پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمى شوند.۸۷ یوسف.
عدالت یعنی اعتدال. بفهمی چه درصدی بهچی بدی.
جای جای قران تذکر ندادند رابطه با کافر برقرار شود جابه جا تذکر داده مراقب باشید ولایتشون رو نپذیرید. ولایت دوستی ولایت نصرت ولایت سرپرستی.
دوستی می شود نصرت و نصرت می شود سرپرستی ان وقت شاه برای کارهایش از طاغوت اجازه می گرفت. اگر این کار را بکنید شما هیچ پیوندی با خدا ندارید. هیچ پیوندی هیچ پیوندی.فَلَیۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِی شَیۡءٍ
لَّا یَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۖ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَلَیۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِی شَیۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةࣰۗ وَیُحَذِّرُکُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِیرُ
مؤمنان نباید کافران را به جاى اهل ایمان، سرپرست و دوست بگیرند؛ و هر کس چنین کند در هیچ پیوند و رابطه اى با خدا نیست، مگر آنکه بخواهید [به سبب دفع خطرى که متوجه شماست] از آنان تقیّه کنید؛ خدا شما را از [عذاب] خود بر حذر مى دارد، و بازگشت [همه] به سوى خداست۲۸ آل عمران.
یک نفر ادم روایی باشد احتمالا همه اش ذهنش سمت تقیه می رود. چون جو غالب امامان معصوم این بود.
و ممکن است مثلا غربگرا هم بشود.
در حالی که ایات تقیه خیلی کم است. و تقیه تغییر روش مبارزه است نه اینکه مبارزه را کنار بگذاریم.
یک نفر قرانی باشد همه اش مبارزه و جهادی می شود. قران مفاهیم ومعارف را در غالب جنگها ریخته و برای ما شرح داده است. جنگ حنین (تذکر غرور بی جا و تکیه نکردن به اسباب و تجهیزات) جنگ بدر (کمی امکانات و نفرات و پیروزی) جنگ احزاب (جمع شدن همه علیه ما و پیروزی) جنگ احد ( عدم توجه به ولایت و حرف ولی ) و ....
نتیجه: روح قرانی، تولید جهادی می کند.
خداوندی که رزاق است. هو نشانه حصر
إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ
بى تردید خدا خود روزى دهنده و صاحب قدرت استوار است ۵۸ ذاریات
همه قدرت هم از اوست
أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعࣰا...۱۶۵ بقره
و همه ی عزت هم از ان اوست
ٱلَّذِینَ یَتَّخِذُونَ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَۚ أَیَبۡتَغُونَ عِندَهُمُ ٱلۡعِزَّةَ فَإِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعࣰا
همان کسانى که کافران را به جاى مؤمنانْ سرپرست و دوست خود مى گیرند؛ آیا عزت و قدرت را نزد آنان مى طلبند؟ یقیناً همۀ عزت و قدرت فقط براى خداست. نساء ۴
این چنین خدایی دوست دارد رزق رو از واسطه و دست کافر بگیریم یا دوست دارد کریمانه از خودش بگیریم؟
دوست دارد رزق کارمندی باشد (کارمندی منظور روحیه کارمندی هست نه خود کارمندی، کارمندی یکنواخت و کارمندی پویا، دو مدل کارمندی هست.) و زیردستی یا دوست دارد رزق کریمانه باشد. خودت اقای خودت باشی؟
رزق کریمانه دوست دارد خب.
من سالها پیش که خواستگاری می رفتم همه می گفتند کارمند باش و بیمه، و منم نبودم. و جواب رد می دادند.
اون دخترها یه فرصت استثنایی که من باشم رو از دست دادن. لگدی به بخت خودشون زدن که سوباسا به توپ نزده بود. البته الان همسر من یه احساسی شبیه آسیه س در کنار فرعون داره O_o
اما من می گم جهان بینی که درست باشه با ادم بدی مثل من هم می شه احساس خوشبختی کرد،^_^
اما اگر جهان بینی غلط باشد با ادم خوبی مثل من هم نمی شود خوشبخت شد.
منو ول کنید خوبم یا بد، جهان بینی رو درست کنیم.
مثلا یک نفر فکر کند بر همسر بد صبر می کند ثواب حضرت اسیه برای خانم ها یا حضرت ایوب برای آقایان می برد از سختی لذت هم می برد.
اما اگر فکر کند دارد می سوزد و می سازد لذت نمی برد و تحملش روزی به پایان می رسد.
حدیث صبر:قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ اِمْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْأَجْرِ مَا أَعْطَى أَیُّوبَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى بَلاَئِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا اَللَّهُ مِثْلَ ثَوَابِ آسِیَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ .
مکارم الأخلاق / ترجمه احمدزاده ; ج ۱ ص ۴۵۴
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم:هرکس اخلاق بد زن خود را تحمل کند،خداوند پاداشى همانند پاداش مصایب ایوب را به او خواهد بخشید و هرزنى که اخلاق بد شوهرش را تحمل کند خداوند پاداشى همانند پاداش آسیه دختر مزاحم به او عطا خواهد کرد.
این اگر جهان بینی شود و دایم در پس ذهن باشد جواب می دهد نباشد روزی صبر تمام می شود و طلاق می شود.
طلاق جمهوری اسلامی همین است. جهان بینی غلطش منجر به طلاق شده است.
اما برای رزق کریمانه قران راه ارایه داده است.
برای رزق کریمانه انتخاب مدیر خوب یک قسمت جسمانی اش است. یکی از راه های دریافت رزق کریم مومن حقیقی شدن است.
چگونه میشود مومن حقیقی شد؟
چهار ایه پشت سر هم زیر را ببینیم.
آیات رزق کریم زیادند اما چگونه می توان مومن حقیقی شد؟
یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِۖ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَیۡنِکُمۡۖ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ
از تو دربارۀ انفال [یعنى غنایم جنگى و هر گونه مالى که مالک معینى ندارد] مى پرسند، [که مالک آنها کیست و چگونه باید تقسیم شود؟] بگو: [مالکیّتِ حقیقىِ ] انفال ویژۀ خدا و پیامبر است، پس اگر مؤمن هستید [نسبت به انفال] از خدا پروا کنید و [اختلاف و نزاع] بین خود را [دربارۀ آن] اصلاح نمایید، و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید
کدهای آیه:تقوا، اصلاح اختلاف، اطاعت از خدا، ولایت
إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنࣰا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان، فقط کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دل هایشان ترسان مى شود، و هنگامى که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان مى افزاید، و بر پروردگارشان توکل مى کنند
کدهای ایه:لرزش قلب با ذکر خدا، زیاد شدن ایمان با آیه توکل
ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ
هم آنان که نماز را برپا مى دارند و ازآنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند
کدهای ایه: نماز ، انفاق
نتیجه:مومن حقیقی شدن و رزق کریم.
أُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقࣰّاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةࣱ وَرِزۡقࣱ کَرِیمࣱ
مؤمنان واقعى و حقیقى فقط آنانند، براى ایشان نزد پروردگارشان درجاتى بالا و آمرزش و رزق نیکو و فراوانى است.۴ انفال
کدهای ایات را بگذاریم کنار هم برای مومن حقیقی شدن.
ایا ما مومن حقیقی هستیم؟
البته ایات دیگری هم برای رزق کریم هست اینجا این چهار ایه بررسی شد.
ایه زیر هم درباره مومنین حقیقی هست در سلوک خیلی براش شرح نوشته شده.مثلا امام خمینی ره هم براش شرح نوشته اند.
وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقࣰّاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةࣱ وَرِزۡقࣱ کَرِیمࣱ
و کسانى که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنان که مهاجران را پناه دادند و یارى کردند، اینانند که مؤمنان واقعى اند، براى آنان آمرزش و رزق نیکو و فراوانى است
حدود ده میلیون رای به غربگرا به نظر من، رای به ادبیات آزادی بود.
دو تا از اطرافیان من که رای دادند، یکی دکتر بود، یکی سازنده رای شان به ازادی بود. بقیه هم به آزادی رای دادند. ازادی های مختلف.
از شعار زن زندگی ازادی قسمت سومش برداشته شد و برجسته کردند.
آزادی فیلترینگ. (خود آمریکا تیک تاک را فیلتر کرد واتس اپ برای مقامات فرانسه ممنوع است) ادرس غلط اینه. به جای تمرکز روی راه اندازی شبکه ملی و داخلی، تمرکز روی آزادی فیلترینگ.
آزدی از تحریم ها با مذاکره سازشی.
آزادی حجاب گفته نشد همراهی گفته شد. یک جور ازادی لا به لایش بود.
آزادی تجارت با اف ای تی اف. دنیا دارد می رود به سمت مبادله با پول ملی، مبادله با ارز دیجیتال مبادله تهاتری مبادله با بریکس پی و دلارزدایی و .... ان وقت غربگرا همچنان دنبال ازادی تجارت با اف ای تی اف است.
اف ای تی اف یعنی مبارزه با پولشویی و تروریسم. آیا اساسا تعریف ما از تروریسم با تعریف غرب از تروریسم یکی است؟ وقتی دو تا تعریف داریم مثلا اونا سپاه و لبنان و ... رو تروریسم می دونن، ما نمی دونیم. چطوری بندهای اف ای تی اف رو اجرا کنیم؟
و وسطهاش هم نهج البلاغه خواندند.
ادبیات قرآن استفاده لخت از لفظ ازادی نیست استفاده از لفظ بندگی است.
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ
[پروردگارا!] فقط تو را بندگی می کنیم وتنها از تو یارى مى خواهیم
ازادی را قران جور دیگر می گوید. بندگی خدا و ازادی از ماسوا الله.
انچه خطرناک بود آزادی تفسیر بود از وزیر خارجه غربگرا.
دکتر جلیلی حافظ قران است در مناظره از قرآن استفاده نکرد چون فضا را مناسب اینکار ندید.
در حالی که در تدریس حکمت های سیاسی قرآن، چپ و راست آیه می گوید.
انقلابی ها قرآن می خوانند و یک نتیجه می گیرند و
غربگراها هم قرآن می خوانند و نتیجه دیگر می گیرند چرا؟
اگر ما قرآن را با عینک سبز بخوانیم آیات را سبز می بینیم. اگر با عینک ابی بخوانیم آبی و اگر با عینک بی رنگ شفاف بخوانیم آیات را همان طور که هستند می بینیم.
عینک بیرنگ از ایه زیر:
می گوید گوش کن یعنی بی رنگ گوش کن
دوم ساکت باش. به نظر من به نظر من نگو . ببین نظر خدا چیست.
وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ
و هنگامى که قرآن خوانده شود، به آن گوش فرا دهید و سکوت کنید تا مشمول رحمت شوید ۲۰۴ اعراف.
پس چی شد؟ با عینک غربگرایی قرآن بخوانیم آیات را یک جوری می خوانیم که به آنچه در ذهن ماست بخوره. و تفسیرمون هم یک جوری می شه که به جهان بینی غربگرایی ما بخوره.
این علت اول تفسیر نادرست بود.
در عرفان بهش چی می گن تخلیه.
قدم اول تخلیه است بعد تحلیه.
تخلیه، خالی کردن درون از بدیها و همه اموری که سالک را از خدا بازمیدارد.
تحلیه، آراستن خویش به صفات نیک و محامد و فضایل نفس را گویند.
تجلیه، جلوه کردن و تابیدن انوار حق در دل سالک است. یا شاید به معنی جلوه دادن حق برای عالم نیز باشد.
اگر از همون اول بدون تخلیه بریم سراغ قرآن، بریم سراغ تحلیه می شود همان قرآن خواندن با عینک سبز با عینک غربگرایی. آیات رو غربگرایانه تفسیر می کنیم.
تقوا یعنی چی؟ یعنی پرهیز یعنی خودنگهداری.
پرهیز از مخالفت با امر خدا و خود ارزشمند را که فطرت الهی دارد حفظ کنیم.
تقوا یک مفهوم سلبی است. مفهوم سلبی یعنی نخور نکن نپوش.
قران، بخور بپوش بکن هم دارد اما برای متقین.
کل قران پر از کلمه تقواست. این یعنی اهمیت تخلیه.
هدایت برای متقین:
ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدࣰى لِّلۡمُتَّقِینَ
در [وحى بودن و حقّانیّت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکى نیست؛ سراسرش براى پرهیزکارانْ هدایت است
بقره ۲
عاقبت از ان متقین:
تِلۡکَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوࣰّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادࣰاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ
آن سراى [پرارزش] آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین هیچ برترى و تسلّط و هیچ فسادى را نمى خواهند؛ و سرانجام [نیک] براى پرهیزکاران است. ۸۳ قصص
باکرامت ترین باتقواترینه:
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرࣲ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبࣰا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرࣱ
اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید بى تردید گرامى ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست یقیناً خدا دانا و آگاه است۱۳ حجرات
چطوری تعاون کنیم؟ با تقوا
وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ.۲مایده
هدایت و عاقبت و کرامت و معاونت همه برای متقین است.
جذب نخبگان با چی؟ با تقوا و بر
نه جذب با پول.
ما دو تزکیه داریم. تزکیه ابتدایی و تزکیه ثانوی.
تزکیه ابتدایی در ایه زیر که قبل از تعلیم کتاب و حکمت آمده:
لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ بَعَثَ فِیهِمۡ رَسُولࣰا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِی ضَلَٰلࣲ مُّبِینٍ
یقیناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى خواند و [از آلودگى هاى فکرى و روحى] پاکشان مى کند، و کتاب و حکمت به آنان مى آموزد، و به راستى که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند. ۱۶۴ آل عمران.
تزکیه ثانوی بعد از تعلیم کتاب و حکمت، هم در آیه زیر:
رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولࣰا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ
پروردگارا! در میان آنان پیامبرى از خودشان برانگیز، که آیات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، و [از آلودگى هاى ظاهرى و باطنى] پاکشان کند؛ زیرا تو تواناى شکست ناپذیر و حکیمى.۱۲۹ بقره.
این یعنی چی؟
یعنی یک تزکیه قبل از ورود به مجلس و ریاست جمهوری و .... داریم. تخلیه. تخلیه از عینک غربگرایی و تخلیه از حسد و شهوات و .....
وگرنه قران رو جور دیگر وخلاف تفسیر می کنیم.
یک تزکیه هم بعد از ورود به مجلس و ریاست جمهوری و .... داریم. که با رفتن به ریاست باید عبادات و معارف بیشتر شود وگرنه می شود طلحه و زبیر.
این دو ایه به خوبی نشان می دهد غربگرایی را و انقلابی ای که بعد از قدرت فاسد می شود.
حالا ادم های عادی چی می گن؟
می گن ببین سیستم مشکل داره سیستم فاسده. نظام خوب عمل نکرده.
در صورتی که یکی تزکیه ابتدایی نداشته یکی هم تزکیه ی ثانوی.
روح تقوا که باشد همه چیز درست می شود.
مدیر میانی را سیستم نباید درست کند امر به معروف و نهی از منکر ما باید درست کند. توی این روش رشد هست برای همه.
رییس جمهور غربگرا قبلا داشتیم که تزکیه ابتدایی نداشته است. و رییس جمهور تقریبا اصولگرا داشتیم که تزکیه ثانوی نداشته و دوره دوم خراب کرده.
شهید رییسی کسی بود که هم تزکیه ابتدایی داشت و هم تزکیه ثانوی.
##############
کمی بریم سراغ نهج البلاغه ببینیم حضرت علی ع در مورد کسانی که رای نمی دهند یا رای سفید می دهند چی می گن؟
یکی را دیدم که در برگه انتخابات، به جای اسم نمایندگان، اسم یاران امام حسین ع رو نوشته بود، فکر کرده وای چه کار جالبی.
همون اسم ها می ان و یقه ات را می گیرند.
تو که هنوز نفهمیدی اطاعت نکردن از نماینده و ناب خاص امام حسین ع یعنی مسلم بن عقیل یکی از مهم ترین دلایل عاشورا بود، نخواهی فهمید اطاعت از نائب عام یعنی ولی فقیه یعنی چه.
امام حاضر نائب خاص می گذارد امام غایب نائب عام.
مثلا گاهی بهانه ای مثل این می اورند:
ما که نمی شناسیم. ما که سر در نمی اریم ما از سیاست چیزی نمی فهمیم و ....
خب نمی شناسی برو بشناس. برو بپرس بشناس.
مگر همسرت رو می شناختی؟
رفتی تحقیق کردی شناختی ازدواج کردی.
وَ قِیلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ (علیه السلام) فَقَالَ أَ تَرَانِی أَظُنُّ [أَنَ] أَصْحَابَ الْجَمَلِ کَانُوا عَلَى ضَلَالَةٍ؟ فَقَالَ (علیه السلام):
یَا حَارِثُ [حَارِ] إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ، فَحِرْتَ؛ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ]، وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ. فَقَالَ الْحَارِثُ فَإِنِّی أَعْتَزِلُ مَعَ [سَعْدِ] سَعِیدِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ. فَقَالَ (علیه السلام) إِنَّ [سَعْداً] سَعِیداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلَا الْبَاطِلَ.
و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت(1) نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى دانم چنین نیست، امام فرمود):
اى حارث تو زیر پاى خود را دیدى، امّا به پیرامونت نگاه نکردى، پس سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مى باشند و باطل را نیز نشناختى تا باطل گرایان را بدانى. (حارث گفت: من و سعد بن مالک(2)، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار مى رویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یارى کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
پس شرکت نکردن در انتخابات دو خطا یا گناه است:
یاری نکردن حق، خوار نکرد باطل.
خوار نکردن باطل منظور خوار نکردن منافقین و شبکه های ماهواره ای و ... است.
بعضی می گویند فلانی نیامد یا تایید صلاحیت نشد ما نمی آییم:
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در مقابل خوارج، که شعار «لاحکم الا لله؛ جز حکم خدا، حکمى نیست» سر مىدادند، فرمود: «انّه لابُدَّ للنّاسِ مِن امِیرٍ بَرٍ اَو فاجِرٍ...؛ مردم به ضرورت، باید حاکمى داشته باشند، نیکوکار باشد و یا بدکار.»
مردم نیازمند امیر هستند نیکوکار یا فاجر.
یعنی کشوری نداریم که بشه بدون رهبر رئیس جمهور و .... اداره بشه در یک جمع و اجتماع سه نفری هم یک نفر باید امیر باشه وگرنه هرج و مرج می شه.
حالا هر کدام از ما نسبت به بعضی از گناهان عصمت داریم و نسبت به بعضی گناهکار.
مثلا اکثریت مومنین نسبت به دزدی معصومند اما نسبت به غیبت گناهکار.
از بین این کاندیداهای غیر معصوم باید یکی انتخاب بشه. گاهی عصمت یکنفر مناسب رئیس جمهوری نیست اما عصمتش در حد وزارت است. یا مدیریتش به درد وزارت می خورد نه ریاست جمهوری. تشخیص با اهل تشخیص است.
کسانی دست به انتخاب نمی زنند شاید بشود گفت نوخوراج. نوخوارجی که با تفکر اسلامی آشنا نیست.
انتخاب کنیم اما بدون فحش:
و من کلام له (علیه السلام) و قد سمع قوما من أصحابه یسبّون أهل الشام أیام حربهم بصفین:
إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ، حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.
در جنگ صفّین شنید که یاران او شامیان را دشنام مى دهند(1) فرمود):
من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را باز گو مى کردید به سخن راست نزدیک تر، و عذر پذیرتر بود.
خوب بود بجاى دشنام آنان مى گفتید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند، و آنان که با حق مى ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.
_____________________________
(1). دشنام دهندگان، حجر بن عدى و عمرو بن حمق بودند. (پاورقى شرح خویى، ج 13، ص 83 و 94)
یعنی به جای تهمت زنی و شایعه پراکنی و فحش و غیره شرح دهیم کارهای نادرستشون و درستشون.
همون غربگراها هم هدفشون این نیست که مملکت رو نابود کنن اما بلد نیستند ما باید مثلا بگیم روش فلانی خلاف آیه زیر است:
وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ
و به ستمگران تمایل و تکیه نکنید که آتشِ (عذاب) شما را فرامیگیرد و (در این صورت) برای شما در برابر خداوند، هیچ دوست و سرپرستی نیست، پس (ازهیچ ناحیه ای) مورد کمک قرار نخواهید گرفت
سوره هود آیه 113
تفسیر نور:
در روایات میخوانیم که مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او، از مصادیق رکون به ظالم محسوب میشود. در روایتی میفرماید: به ستمگر امیدی نداشته باش، گرچه او فامیل و دوست تو باشد. و ان کان حمیما قریباً(126) در کافی، نیز این روایت آمده که اگر به مقدار زمانِ دست به جیب کردن ستمگر برای بخشش، راضی به زنده بودن او باشی، رکون و تکیه بر ظالم کردهای که خدا از آن نهی نمودهاست(127)
یا فلانی خوب است چون سیاست خارجی اش طبق آیات هفت و هشت سوره ممتحنه است.
یکی از جملاتی که معروف شده اینه:
تخصص مهم تر است یا تقوا.
و در جواب می گویند کسی که بدون تخصص وارد کاری می شود تقوا ندارد. این حرف درست است.
اما کسانی که از زیر دست شورای نگهبان بیرون می ایند تخصص و تقوا دارند اما کم و زیاد دارد اولویت با تقواست چرا؟
چون تقوا خودش راه خروج باز می کند:
تفسیر نور:
در قرآن برای افراد با تقوا چند تعبیر آمده است: یجعل لکم نوراً(27)، یجعل لکم فرقاناً(28)، یجعل له مخرجاً(29)، یجعل له من امره یُسراً(30) که شاید اشاره به یک سیر طبیعی دارد، زیرا برای انسان با تقوا اوّل نور پیدا میشود و در سایه نور، شناخت حق از باطل و فرقان پیدا میکند و وقتی که حق و باطل را شناخت، راه خروج از مشکلات را پیدا میکند و در سایه همان نور، از بسیاری از گرفتاریها به آسانی خارج میشود.
--------------
27) حدید، 28.
28) انفال، 29.
29) طلاق، 2.
30) طلاق، 4.
.... وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
... و از خدا تقوا پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم میدهد و خداوند به هر چیزی داناست
سوره البقره آیه 282
خود تقوا تولید علم می کند. بکل شی ء علیم شاید اشاره به این باشد مثلا با تقوا، که هسته ای کار کند یا موشکی کار کند خداوند علم جدید را وحی می کند الهام می کند. و با تحریم هم راه خروج باز می شود.
ایه انتخابات آیه زیر است:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّىٰ یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده و هرگاه با رسول بر کاری اجتماع نمایند، بدون اجازه او نمیروند، (ای رسول) کسانی که اجازه میگیرند آنانند که به خدا و رسولش ایمان دارند. پس اگر برای بعضی از کارهای خوداز تو اجازه خواستند، به هر کس از آنان که خواستی (و مصلحت بود) اجازه بده و برای آنان از خدا طلب آمرزش کن، که خداوند بخشنده و مهربان است
سوره النور آیه 62
تفسیر نمونه:
منظور از ((امر جامع )) هر کار مهمی است که اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همکاریشان ضرورت دارد، خواه مساءله مهم مشورتی باشد، خواه مطلبی پیرامون جهاد و مبارزه با دشمن ، و خواه نماز جمعه در شرائط فوق العاده ، و مانند آن ، بنابراین اگر می بینیم بعضی از مفسران آن را به خصوص مشورت ، یا خصوص مساءله جهاد، یا خصوص نماز جمعه یا نماز عید تفسیر کرده اند باید گفت : بخشی از معنی آیه را منعکس ساخته اند، و شاءن نزولهای گذشته نیز مصداقهائی از این حکم کلی هستند.
ما نمی توانیم به ولی فقیه وکالت دهیم کارهای ما را انجام دهد چون وکالت فقیه نداریم ولایت فقیه داریم. ولی فقیه بر مردم ولایت دارد.
کار خبرگان کشف نور ولایت است.
طبق آیه بالا وقتی ولی فقیه در امر جامع توصیه می کند باید گوش داد.
گاهی از رهبر توقعاتی هست که خارج از وظایف رهبر است. وظایف رهبر در اصل ۱۱۰ قانون اساسی آمده است.
بعضی مدام به رهبر انقلاب گیر می دهند بدون معرفی کردن جایگزین. بدون آشنایی به وظایف رهبر که در اصل ۱۱۰ قانون اساسی.
نزدیکی های انتخاب بعضی به همه چیز گیر می دهند که نیایند.
شرکت کم و یا زیاد مردم به چند چیز بر می گردد. چند چیز ریشه ای:
حب دنیا و حب نفس و بصیرت.
مثلا توقعش این است که اجاره نشین نباشد ولی هست با سختی هاش.
این در ته ته قلبش هست اما در ظاهر به شورای نگهبان و این کاندید و اون کاندید گیر می دهد یا در ظاهر غربگراست تا زودتر بدون سختی به پول برسد. اما ته ته اش حب دنیا و کمبود بصیرت است که این کج روی ها را می کند.
به نظر شخصی من کلمه امنیه در فارسی به احتمال قوی ترجمه اش می شود آرمان.
آرمان یعنی هدف متعالی.
هدفی که بلند است و راه رسیدن به آن هدف سخت است اما شدنی.
آرزو بیشتر برای اهداف خوب نرسیدنی استفاده می شود.
آرزو ترجمه دقیقی به نظر نمی رسد.
مثلا در ترجمه زیر هم دقت کنیم نوشته شده آرزو جلویش در پرانتز توضیح آمده است. با توضیحاتش می شود همون آرمان.
ترجمه ایت الله مکارم:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو میکرد (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود میریخت)، شیطان القائاتی در آن میکرد؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را استحکام میبخشید؛ و خداوند علیم و حکیم است
سوره الحج آیه 52
حضرت یوسف ع هم اول خواب می بیند آرمان را در خواب می بیند و بعد حرکت را از چاه شروع می کند تا به آن برسد.
از کارهای اصلی شیطان چیست؟ اغوا
اضلال یعنی گمراهی و اغوا یعنی گم هدفی.
یکی هدفش مشهد است اما راه های فرعی زیادی می رود این گمراه است.
یکی اصلا نمی خواد به مشهد برود. این می شود گم هدفی. اغوا.
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
(ابلیس) گفت: پس به عزّتت سوگند، که حتماً همه آنان را اغوا می کنم
سوره ص آیه 82
اگر در آیات بالا دقت کنیم متوجه می شیم که پیامبران در ابتدا آرمان داشتند و برنامه ای برای رسیدن آن.
و شیطان هم اغوا و .....
دو نقطه مقابل هم.
گاهی ما آرمان کنار واقعیت نداریم فقط واقعیت داریم.
عقل و وحی نداریم عقل خالی خالی داریم.
واقعیت بدون آرمان و عقل بدون وحی اشتباهه.
پیامبر (ص) خودش آرمان است. که مثل پیامبر (ص) بشیم. برای همین از کلمه اسوه استفاده شده است.
لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا
بیقین برای شما در (روش) فرستاده خدا، (الگویی برای) پیروی نیکوست برای کسانی که امید به خدا و روز بازپسین دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
سوره احزاب آیه 21
آیا ما می توانیم پیامبر ص بشیم؟ نه.
اما باید هر چقدر می تونیم نزدیک بشیم.
آیا ما می توانیم طبق آرمان انقلاب، جامعه مهدوی بسازیم؟ نه، عین خود امام زمان عج. اما تا اونجا که می تونیم باید نزدیک بشیم.
نمونه اش اربعین است. همه حول امام هرچه دارند پای امام حسین ع می ریزند نگران دزدی و ... نیستند. فقیر و غنی و دکتر و مهندس کنار همند. مثل صف نماز جماعت که همه کنار هم می ایستند. دکتر عارش نمی آید که برای کارگر چایی بیاورد و دکتری هم می کند .
هم دکتری می کند هم فخر ندارد که بهتر است.
از خیلی ها می شونیم ای بابا پیامبر (ص) کجا و ما کجا. جامعه مهدوی کجا و ما کجا.
این حرف اشتباهه این حرف یعنی بی آرمان بودن، اسوه نداشتن.
من کجا و پیامبر (ص) کجا؟ یعنی پیامبر (ص) را جلوی چشم نگذاشتیم هی خود را به او نزدیک کنیم.
ما باید هی به قله نگاه کنیم و از پایین کوه بالا بیاییم. اگر همه ی نگاهمان به اطراف باشد یعنی هی به دامنه نگاه کنیم حرکت نمی کنیم می گیم تا همین جا بس است ما نمی توانیم.
ما باید آرمان های انقلاب، آرمان پیامبر (ص) و علی (ع) شدن، آرمان جامعه مهدوی (عج) را هی نگاه کنیم حرکت کنیم به سمتش. اگر ظرفیت هایش را فراهم نکنیم می شود آرزو. یعنی بالاخره یک حرکتی، برنامه ای داشته باشیم و به قله هم نگاه کنیم.
اگر وزنه ای را یکبار زدی باز هم می توانی. اما باید با وزنه های کوچک شروع کرد تا به وزنه ی بالا رسید.
اگر وزنه ی اربعین را زدیم وزنه مهدوی هم می توانیم بزنیم حول امام. پس فرهنگ اربعین مهم است.
اگر وزنه ی هسته ای زدیم وزنه ی دیگر صنایع هم می توانیم.
در خطبه نهج البلاغه آخر خطبه که خصوصیات متعالی یک برادر دینی گفته می شود این طور آمده است:
فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا، فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر.
پس بر شما باد روى آوردن به اینگونه از ارزش هاى اخلاقى، و با یکدیگر در کسب آنها رقابت کنید، و اگر نتوانستید، بدانید که به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها کردن همه است.
ارزش های اخلاقی این خطبه بسیار متعالی است.
اگر من از سلوک و سالک می گویم و خودم شاید آن طور که باید نیستم. این آرمان است. آرمان سالک شدن.
آرمان جامعه مهدوی یک قدم است آرمان بلندتر هم داریم آرمان جهان مهدوی.
خیلی ها انقلاب اسلامی را کوچک می بینند چون از بالا نگاه نمی کنند فقط در مادیات و مقایسه ساختمان و کالا و .... هستند.
چین هدفش چیست؟ می گوید من قدرت اقتصادی برتر می خواهم بشوم حتی روی میز کار رئیس جمهور امریکا تلفن همراه من باشد.
ما چی می گیم؟ ما چین اسلامی یا ژاپن اسلامی نمی خواهیم باشیم.
وقتی می گویم ابرقدرتیم خیلی ها مسخره می کنند. اما ما ابرقدرتیم چون آنچه که ما می خواهیم در همه جا باشد آرمان های انقلاب است، تفکر اسلامی است. یعنی ارمان ما این است که اسناد بالادستی سازمان ملل را بنویسیم. یعنی توحیدی بنویسیم. حالا اینکار را قطعا امام زمان عج خواهند کرد اما دلیل ندارد ما آرمان نداشته باشیم.
ما آمریکا را می خواهیم کنار بزنیم که مانع برداشته شود و همه آزادانه با توحید آشنا شوند. ...لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کله .....سه بار در قرآن است.
کسانی که ارمان ندارند هی دنبال سازش با این و آن هستند عقل بدون وحی.
عقل کنار وحی می گه باطل نابود شدنی است ممکن است صد سال یا خیلی بیشتر یا کمتر باشد اما نابودشدنی است.
دعای حضرت موسی ع برای نابودی فرعون چهل سال بعد اجابت شد. در طول این مدت استقامت لازم بود.
قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
فرمود: دعای شما پذیرفته شد استقامت به خرج دهید؛ و از راه (و رسم) کسانی که نمیدانند، تبعیت نکنید
سوره یونس آیه 89
( امام صادق علیه السلام فرمود: فاصله ی بین نفرین موسی ع و غرق فرعون، چهل سال بود. تفسیر نورالثقلین)
بالاخره باطل نابود می شود.
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ چرا که باطل نابود شدنی است
سوره اسراء آیه 81
پس با استکبار مبارزه کن طبق وعده الهی نابود می شود اگر چه سالها طول بکشد چنانچه شوروی نابود شد. هیچ کس فکر نمی گرد روزی شوری نابود شود.
استقامت قبل از انقلاب داریم و از ان سخت تر استقامت بعد از انقلاب.
عقل بدون وحی می گوید سازش کن ما هم مثل بقیه از کنارش یه چیزی بخوریم.
مثلا یکی از همین کشورهای عربی اطراف بشویم.
اما واقعیت.
اما واقعیت اینه که ما در داخل خودمون هم مشکلاتی داریم اما دلیل نمی شه آرمان را کنار بگذاریم و برای حلش تلاش نکنیم.
دو نوع نگاه است.
واقعیت یعنی دیدن مثبت و منفی کنار هم.
واقعیت یعنی اینکه در خودرو و بانک و خام فروشی و .... مشکلات هست اما محاسبات دیگری هم در کار هست.
واقعیت یعنی دانستن ضریب جینی، شاخصه توسعه انسانی (شاخصه امید به زندگی، شاخصه تحصیل و درامد ناخالص ملی و....) مثلا این شاخصه در جمهوری اسلامی نسبت به پهلوی حدود شصت پله بالا رفته.
یکی مقایسه با قبل هست یکی مقایسه در جهان است در کنارش مثلا جنگ و تحریم و اینکه چه حزبی بیشتر با رای مردم روی کار است غربگرا یا انقلابی و ... رو در نظر گرفتن.
حالا مثلا شاخصه امید به زندگی خودش خودکشی و سرطان و .... باید بررسی بشه.
، شاخصه بهداشت ( سرطان و خودکشی و دسترسی و اب و برق و ...) شاخصه تولید علم و مقالات که بسیار بالاست نسبت به جهان، مثلا سال هشتاد و هشت رشد علمی یازده برابر جهان بوده است.( به گزارش آی اس آی) مثلا در بعضی رشته ها مثل فضا و فیزیک چهل دو پله صعود بوده و در رده های اول قرار گرفتیم.
شاخصه ثبت اختراع جزء ده کشور هستیم. از لحاظ تولید انرژی رتبه هشت.
مثلا در تولید سیمان و صادرات فولاد رتبه ده دارد. تولید انواع موشکهای بالستیک و کروز و همچنین رتبه چهار پهباد، امنیت رو در یکی از ناامن ترین مناطق، امن کرده است.(برگرفته از کتاب صعود چهل ساله)
و.... در مقایسه با جهان و اما در کنارش، ترکیب واقعیت و آرمانگرایی.
اصلا انسان بدون امنیت نمی تواند قدم از قدم بردارد.
نگاه اشتباه: ترکیب واقعیت و خودتحقیری.
خودتحقیر مثل صفحه حوادث روزنامه است. خودتحقیر، واقعیت را، مثبت و منفی را کنار هم نمی بیند. منفی را می بیند و بزرگ می کند و جار می زند. یک چیز گران شده را می گیرد و جار می زند و چیزهای ثابت را نمی بیند.
دنبال یه خودکشی اعدام، اشتباه مسول، اختلاس و بالا رفتن قیمت یک کالایی چیزی هست جار بزنه. همه جا رو پر کنه. اسمش را هم عدالت می گذارد.
ریشه بسیاری از این خودتحقیری ها نه بهانه عدالت است و نه دلایل دیگر.
دلیل اصلی حب دنیاست.
خودتحقیرهایی داریم عجیب. خودتحقیر مذهبی داریم خود تحقیر داریم طرفدار شاه خودتحقیر داریم ضد آخوند و نمازخوان (نه اقامه کننده نماز البته) خودتحقیر داریم نرم افزار ایرانی نصب نمی کند و تلویزیون ایران را نمی بیند و .....
یعنی تمام راههایی که می شود یک ذره او را براه آورد می بندد.
برای ارزیابی عدالت این همه شاخصه داریم اون وقت اصلا یک نفر که هیچ اطلاعی نداره می آد می گه ما بدبختیم.
عدالت یعنی اعتدال.
رهبر را نگاه کنیم. اول نکات مثبت را می گوید بعد انتقاد و اگر نقد مسول هم باشد با کنایه بدون اسم است. حالا گوش شنوا نیست مربوط به اداب ولایتمداری است که شاید بعدا توفیق شرحش آمد.
اما من به اینها کار ندارم. من چیز دیگری می خواهم بگویم. حتی خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری را هم نمی خواهم بگویم که در دوره ساسانی (حکمرانی موبدان زرشتی بوده و دو چیز آن موقع مهم بوده خون و مالکیت. آنچنان که در دوره ساسانی ازدواج با محارم بوده است برای حفظ خون و مالکیت و ....) و از چه افتضاحی با ظهور اسلام به کجا رسیدیم.
از کتابهای شهید مطهری و حجت الاسلام راجی (صعود چهل ساله) که بگذریم، حالا می خواهم حرفی بالاتر بزنم از صادرات انقلاب اسلامی و گام دوم انقلاب.
برای اینکه جایگاه انقلاب اسلامی مشخص شود، جایگاه تفکر اسلامی را باید ببینیم.
یک زمانی رنسانس در کار بود و کمونیسم.
کمونیسم ترکیب سه تفکر مادیگرا ( مارکس و فرید و داروین) و جهان را فرا گرفته بود.
جدایی دین از دنیا همه جا را گرفته بود.
اسلام آمد گفت دین و دنیا با هم می شود. سیاست ما عین دیانت ماست.
اینه تحول جهان.
کوته فکر به ساختمان های خوشکل کشورهای عربی و رفاه فکر می کند و می گوید ببین ما چقدر بدبختیم.
بصیر می گوید ما کمونیسم را کنار زدیم. یک تفکری که غول شده بود را کنار زدیم.
ممکن است بگویند برو بابا دلت خوش است تفکر ما کجا می تونه این قدر مهم باشه.
مهم است تفکر ما مکتب امام خمینی ره و در ادامه اش مکتب حاج قاسم مهم است.
این را از واژه جهاد کبیر می گویم.
کبیر با اکبر چه فرقی دارد. پراید در مقابل دوچرخه اکبر است اما تریلی کبیر است.
ایات جهاد کبیر را ببینیم:
وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیرًا
و اگر میخواستیم، در هر شهر و دیاری بیم دهنده ای برمی انگیختیم (ولی این کار لزومی نداشت).
سوره الفرقان آیه 51
فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا
بنابر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن ]= قرآن[ با آنان جهاد بزرگی بنما
سوره الفرقان آیه 52
حالا تفسیر نمونه را ببینیم:
بدون شک منظور از جهاد در این مورد جهاد فکری و فرهنگی و تبلیغاتی است ، نه جهاد مسلحانه ، چرا که این سوره مکی است و می دانیم دستور جهاد مسلحانه در مکه نازل نشده بود.
و به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان این آیه دلیل روشنی است بر اینکه جهاد فکری و تبلیغاتی در برابر وسوسه های گمراهان و دشمنان حق از بزرگترین جهادها است ، و حتی ممکن است حدیث معروف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ): رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر: ما از جهاد کوچک به سوی جهاد بزرگ بازگشتیم اشاره به همین جهاد و عظمت کار دانشمندان و علما در تبلیغ دین باشد.(پایان)
پس یکی از کارهای مهم ما اینه که تفکر اسلامیمان روی میز آمریکا باشد.
ابتدا خودسازی بعد جامعه سازی بعد تمدن سازی.
ما که برای بستن یک لانه جاسوسی آمریکا در ایران دچار مشکل بودیم الان تفکرمون رفته تا یمن و لبنان و حزب الله شده و اونها دارند بیخ گوش اسرائیل موشک می اندازند و مبارزه می کنند.
ما روی میز آمریکا تفکرمون رو گذاشتیم.
ابرقدرتی یعنی این.
خودمون بنابر مصالحی مستقیم نیستیم.
اما تفکرمون حزب الله درست کرده دارد مبارزه می کند
تفکر اربعین را تا می توانند جلوی نشرش را می گیرند هیچ جا نمی گذارند خبرش پخش شود.
چون نمونه کوچک جامعه مهدوی است که جهان تشنه ی آن است.
مدل اربعین در زمان پیامبر ص بود.
مهاجرین و انصار.
اگر کل سال اربعین شود. همه مهاجرین و انصار شوند. همه سال مثل ماه رمضان، مراقب گناه نکردن باشیم می ریم به سمت جامعه مهدوی شدن.
حالا چرا در واقعیت خودمون مشکلات داریم. چون از آرمان فاصله گرفتیم و چون تفکر اسلامی کمرنگ شده است.
###################
خواستم در مورد انتخابات و مسایل روز بنویسم وقت نمی شه. وقتی تیترها رو می نویسم که بنویسم، می بینم خیلی طولانی می شه.
چرا وقت نمی کنم چون دو دستم مشغوله. یک دست در کار و یک دست فرزند و یک دست هم در گوش دادن به صوتهای آزمون معلمی. می تونم در حین کار گوش کنم اما نمی رسم بخونم. البته سه دست شد که اشکال ندارد کاری لست که شده.
به خودم نگاه می کنم قبول نمی شم به فضل خدا نگاه می کنم قبول می شم ان شاءالله.
منابع آزمون رو که می بینم، یک نفر با اعتقاد بخونه یک انقلابی کار درست می شود. اما چرا معلم انقلابی زیاد وارد آموزش و پرورش نمی شه؟ چون تستی می خوانند نه برای فهمیدن و عمل کردن.
یکی از کتابهای بسیار زیبایی که گوش دادم کتاب (روایت سوم) از منابع آزمون معلمی بود
این کتاب، جنگ را به دوره های مختلف تقسیم می کنه و علل شکست و پیروزی رو می گه و ربطش می ده به امروزمون. بسیار جالب بود.
مخصوصا قسمت شرح حال شهید علم الهدی و از اون باحال تر، مادر شهید علم الهدی. انصافا من که به گرد پای مادر شهید علم الهدی (خانم جزایری) هم نمی رسم. اصلا این خانم یک کوه بود.
کتاب را توصیه می کنم بخوانید صوت این قسمت کتاب رو که درباره مادر شهید است در اون یکی وبلاگم (عارفانه ها) گذاشتم.
مطالب زیادی در ذهنم است مثل زوج درمانی قسمت سوم، اسلام آمریکایی و ....
اما از اونجا که وقت نمی کنم بنویسم تا بعد از ازمون، یک مطلب مال سال نود و پنج را می گذارم. آن روزهایی که کوتاه و طنز می نوشتم.
چون کنیم:
همراه تنی چند از شاگردانم وارد یک مجلس شدم. همگان پیش پای من بلند شدندی و احترام زیاد کردندی. اما عدّهای از صوفیان در گوشهی مجلس بودند که خود را به ندیدن زدند و به احترام ما بلند نشدند.
با شاگردان در گوشهای نشستیم. یکی گفت: استاد شنگولالعلما چون کنیم؟ چیزی بگویید تا دلمان شاد شود.
به دیوار اشاره کردم و گفتم: آنجا یک ترک است. بیایید همه به آن ترک بخندیم.
با دیدن ترک همگان خندیدند و شادی بسیار کردندی.
یکی دیگر از شاگردان که ترک دیوار به آن زیبایی را ندیده بود و حواسش همچنان در پی صوفیان بود گفت: گویا صوفیان احترام گذاشتن نمیدانند.
من: این نقص است که توقع داری همه به تو احترام گذارند.
شاگرد: از چه رو؟
من: من احب ان یتمثل له الرجال قیاما فلیتبوأ مقعده من النار. هر که دوست دارد مردم در برابرش بایستند جایگاه خود را در آتش قرار داده. (نصایح پیامبر(ص) به ابوذر، مکارمالاخلاق)
شاگرد: استاد عجب نصیحت ارزشمندی گفتید. بگذارید پیراهن خود را جری دهم و ره کوی و برزن پیش گیرم.
من: آیا منظورت از جری، تام و جری میباشد؟
شاگرد: خیر. منظورم از جر، پاره کردن بودندی.
من: این را مکن. چون در زمانهای آینده لباس پاره پوره مُد خواهد شد.
شاگرد: باشد. جر نمیدهم.
یکی دیگر از شاگردان گفت: شاید آن صوفیان استاد ما را نمیشناسند.
من: چه بهتر که نشناسند. گمنامی بسی بهتر است.
شاگرد: از چه رو؟
من: محبوبترین بندگان نزد خداوند پرهیزگاران گمنامند همانان که هرگاه غایب شوند کسی جویایشان نمیشود و وقتی حضور دارند ناشناختهاند. آنان پیشوایان هدایتند و چراغهای دانش. (کنزالعمال5947)
شاگرد: استاد من نیز گمنامی را بسیار دوست دارم. گاهی شبانه به صفحات مجازی مردم میروم و برای آنانی که کامنت(نظر) ندارند و از جهت کامنتی فقیرند، به صورت ناشناس نظر میگذارم.
من: عجب.
دقایقی چند در آن مجلس ماندیم و همگی بیرون رفتیم.
موقع خروج متوجه شدم یکی از شاگردان شلوار جینی زاغارت با کفشی اسپورت و آنتیک پوشیده است که توجه همگان را جلب کند
من: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ (قصص83) آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مىدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند، و فرجام[خوش] از آنِ پرهیزگاران است. (قصص83) در مجمعالبیان در توضیح این آیه از امیرمؤمنان على(ع) گفته شده: ان لرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها!: گاه مىشود که انسان از این لذت میبرد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه مىشود، (چرا که این هم شاخه کوچکى از برتریجوئى است !)
بعد از شنیدن این حدیث، او متحول شد و لباسی چون همهی مردم پوشید.
جهیزیه گران جهت در آوردن چشم فامیل، ماشین شاسی بلند جهت بریدن کف دوستان ، عروسی آنچنانی جهت پز جلوی جمع و ریاست طلبی و بندکفش بهتر حتی و ...
همه نمونه هایی از خودبرتربینی می تواند باشد.